سرتاسر اینجا را باید طلا بگیری، آذین ببندی و چراغانی کنی. بعد، هر وقت نیت کردی قدم به داخل آن بگذاری، سرت را با افتخار بالا بگیری و آنچنان با طمأنینه قدم برداری که انگار داری خاک زیر پایت را نوازش میکنی.
اینجا، فقط بازار فرش مشهد در محله بالاخیابان نیست، بلکه یک تکه طلایی از تاریخ، هویت و فرهنگ این مملکت (قطعا نه فقط مشهد) است. باید از نزدیک تماشایش کنی، دست بکشی روی تار و پود فرشها و گرد رویش را سرمه چشمهایت کنی.
باید هر دفعه که زل میزنی به تلفیق جنونآمیز و روحنواز رنگها، از نو لفظ هنر و هنرمند را برای خودت معنا کنی. ما، حتما بخت بلندی داشتهایم که در قرن بیست و یکم و لابهلای تمام ساختمانهای غولآسایی که سر راهمان سبز میشوند، میتوانیم چشممان را به جمال جایی مثل بازار فرش مشهد روشن کنیم؛ جایی که البته اگر احیای آن سریع و صحیح پیش نرود، معلوم نیست تا چه زمانی بتواند با همین صلابت به ایستادن روی پاهایش ادامه بدهد.
بازار فرش مشهد، این روزها بیشتر از هر زمان دیگری نیازمند یک مرمت اساسی است؛ اتفاقی که حالا بعد از گذشت سالهای طولانی به مراحل اجرایی رسیده است. روایت زیر، شرح یکی دو ساعت پرسه زدن دراین دالان تاریخی و گپ و گفت با حجرهداران و قدیمیهای این بازار است.
بیشباهت به افسانهها نیست؛ داری لابهلای شلوغی همیشگی شهر قدم میزنی، گوشت پر است از بوقبوق ماشینها و آدمهایی را میبینی که با عجله از یک ساختمان بیرون میآیند و میروند داخل یک ساختمان دیگر، ناگهان میرسی به یک خیابان قدیمی که به محض قدم گذاشتن داخل آن، یک نیروی عجیب و غریب دستت را میگیرد و پرتت میکند به گذشتهها؛ به یک دالان تاریخی که از چپ و راست و بالا و پایینش فرشها و قالیچههای کوچک و بزرگ و رنگ به رنگ آویزان است و میتوانی در تاروپود هرکدام از آنها هزار و یک قصه ببینی و هزار و یک قصه دیگر را هم توی ذهنت ببافی.
حجرههایی که داخل هر کدامشان یکی دو تا از خاکخوردهها و قدیمیهای بازار نشستهاند؛ با همان کلاههای قهوهای رنگ پشمی و موهای سپیدشده و عصاهایی که تکیهگاه دستهای گره کرده زیر چانهشان است.
این حس نوستالژیک وقتی کامل میشود که گاریدستیهایی را میبینی که رویشان تخته تخته قالیچه چیدهاند. این لابهلاها عابرهای قالی به دوشی را هم میبینی که به امید یافتن مشتری داخل تکتک حجرهها سرک میکشند. خیلیهایشان ترکمناند.
میروم مقابل یکیشان میایستم تا قالیچهاش را ببینم. از روی دوشش میآورد پایین و مقابل چشمانم باز میکند. هزار رنگ و حس و حال خوب از آن میریزد بیرون. میگوید: «قالیچه تمام ابریشم و دوروی دویدوخه» و پشت بندش اطلاعات تکمیلی را هم در اختیارم قرار میدهد: «دویدوخ اسم یه روستا توی راز و جرگلانه که به بافت فرشهای ابریشم دورو شهرت داره. به همین خاطر این فرشها به اسم دویدوخ معروفه. قطعش یک و ده در یک و هفتاده و بافتش یه سال زمان برده.قیمتش حدودا ۱۵ میلیون تومن در میاد.»
البته صحبتهای او به همین جا ختم نمیشود. میگوید: «توی رج به رج فرشهای ترکمن یه قصه وجود داره. مثلا قوچ نماد قدرت و جنگندگیه. آفتاب نماد پاکی و سرزندگی. پرندهها نماد عروج و.»
البته ظرفیت بازار فرش مشهد فقط محدود به قالی و قالیچههای جلوی چشم نیست، اگر اعتماد حجرهداران را جلب کنی، دنیایی دیگر را مقابل چشمانت میگشایند. کارگاههای مرمت، رفو و رنگرزی فرش، بالای پشتبامها، داخل خانههای چسبیده به بازار و در پستوهای همین حجرههاست.
نکتهای که بد نیست در تکمیل طرح مرمت بازار مد نظر قرار داده شود، فراهم کردن شرایط مطلوب برای بازدید از این کارگاهها و آشنایی عمیقتر با این حرفه و تکمیل زیبایی و شکوه خفته در بازار فرش است.
علاوه بر این، وجود جاذبههای تاریخی بینظیر در بازار فرش، اهمیت این راسته را بیشتر میکند. مسجدشاه (مسجد هفتاد و دوتن)، حمام شاه (حمام یا موزه مردمشناسی مهدی قلیبیگ) در انتهای بازار، آبانبار حوض چهل پایه، کتیبه سنگی بالای ورودی آب انبار، مسجد و حسینیه فردوسیها در طول بازار از جمله این آثار ارزشمند تاریخی هستند که در طرح نیز به شکل تاریخی حفظ خواهند شد.
این شکوه و زیبایی تنها یک روی بازار فرش است. لابهلای قدم زدنهایتان در این راسته، اگر کمی سربههوا راه بروید، حتما کابلهای لخت آویزان از گوشه و کنار بازار و چوبهای خشک و پوسیده سقف چندین و چند ساله بازار را میتوانید به خوبی ببینید. دورنمای نازیبای این چوبها و کابلها را هم که نادیده بگیریم، نمیشود از تصور خوفناکی غافل ماند که شاید شبی یا روزی با یک جرقه کوچک به جان این بازار باشکوه بیفتد و یک آتشسوزی مهیب را رقم بزند. بله، همینقدر دور و همینقدر نزدیک.
اتفاقی که در دهه ۴۰ نیز یک مرتبه گریبان این بازار را گرفت و تکرار مجدد آن قطعا جبرانپذیر نیست. یکی از حجرهداران که از نمایندگان همصنفان خودش در تعاملات با میراث فرهنگی و شهرداری نیز هست، درباره طرح ساماندهی بازار فرش میگوید: «در طرح مرمت بازار، سقفهای چوبی و شیروانی شکل امروز، برداشته میشود و سقفهایی با شکل و شمایل سنتی و گنبدی جایگزین آن میشود.
این طرح بیشتر از زیبایی به خاطر امنیت بازار است که اهمیت دارد. این کابلهای برقی که از سقف آویزان است را ببینید. یک آتشسوزی میتواند خانه و زندگی و سرمایه یک عده آدم و بخشی از هویت شهری و فرهنگی ما را نیست و نابود کند.»
یکی دیگر از نمایندگان بازاریها که با او همکلام شدیم دوباره به این نکته اذعان میکند: «باورتان میشود آتشنشانی به ما اخطار داده است؟ این یعنی هر لحظه امکان دارد یک آتشسوزی مهیب رخ بدهد.»
این روزها اگر گذرتان به بازار فرش بخورد، حتما بساط شن و خاک و سنگهایی را که در قسمتی از بازار روی زمین ریخته شده است، میبینید. داربستهایی از دو طرف بالا آمدهاند و گودبرداریهایی نیز مقابل دو تا از مغازههای روبهروی هم انجام شده است. یکی از بازاریها درباره این طرح و اینکه آیا از جمع آنها کسی با آن مخالفتی دارد یا نه میگوید: «مخالفتی هم اگر وجود دارد به خاطر هزینههایش است.
طبق توافقی که با شهرداری کردیم، قرار شد که نیمی از هزینهها را شهرداری تقبل کند و نیمی دیگر را بازاریها. برخی با پرداخت این هزینهها مشکل دارند. البته عدهای هم درباره بخش اجرایی کار مشکل دارند. میگویند زمان زیادی میبرد، کارشان تعطیل میشود و هیچ شرایط جایگزینی هم در طول این مدت برایشان پیشبینی نشده است.»
او همچنین اضافه میکند: «اگر اطمینان لازم برای بازاریها به وجود بیاید که در یک بازه زمانی کوتاه و با هماهنگی و انسجام بیشتری این اتفاق رخ بدهد، قطعا آنها هم با انرژی بیشتری پای کار میآیند.»
یکی از حجرهداران که در قسمت انتهایی بازار، حجره دارد میگوید: «یک سوم بازار، جزو اراضی آستان قدس محسوب میشود و فعلا شرایط نامعلومی دارد.» او که خود از قدیمیهای بازار فرش است با رفتن به گذشته دور ادامه میدهد: «قبل از اینکه خرابیهای دور حرم شروع شود، امتداد این بازار میرفت تا دور بست. چندین سرا بود؛ سراهای مختلف که حالت کاروانسرایی داشت. زمانی که بازسازی اطراف حرم شروع شد، مقداری از اینجا خراب شد.
حالا بازاریها بیم دارند خراب شدن یک سوم دیگر از بازار، منجر به نابودی کامل آن شود.» حجرهدار قدیمی سپس به امروز باز میگردد و با دستانش دو سوی بازار را نشان میدهد و میگوید: «بیتعارف امروز بازار فرش مشهد صد متر بیشتر نیست، یک سومش هم که برود چیزی به عنوان بازار فرش نمیماند.»
امروز فرش مشهد و بازار آن، جایگاه چندانی در سبد سوغات زائران و گردشگران ندارد. به گواه راهنمایان گردشگری، بیشتر گردشگرانی که پا به مشهد میگذارند، کمتر نام بازار فرش را شنیدهاند. وقتی هم که با اصرار راهنمایان به تماشای بازار میروند، گرچه اظهار علاقه میکنند، کمتر پیش میآید که فرشی بخرند و آن را در گوشه چمدان بگذارند.
به گفته راهنمایان گردشگری اروپاییها به دلیل تبلیغات فراوانی که راجع به فرش اصفهان و شیراز شنیدهاند ترجیح میدهند از این شهرها نیز خرید کنند. البته که باید به آنان حق داد. امروز بازار فرش مشهد دیگر آنچنان که در گذشته مشهور بود، و حدود ۱۰۰ سال قبل تبلیغاتش در مجلهها و روزنامههای اروپایی چاپ میشد، نه در نزد ایرانیها شناخته شده است و نه گردشگران خارجی و دقیقا به همین دلیل است که نمیتواند به یک شکل شایسته نقطه اتکایی برای جذب گردشگر و در نتیجه کمک به اقتصاد مشهد باشد.
البته که حجرهداران بازار فرش امروز بیشترین مشتریان خود را زائران عرب بیان میکنند و میگویند: «فرشهای دستی برای زائران داخلی گران است، به همین دلیل بیشتر مشتریان ما زائران عرب هستند که از قضا استقبال خوبی میکنند.»
مشاور طرح احیا و مرمت بازار فرش:
برای نخستین بار سال ۱۳۸۵، یعنی یک سال بعد از ثبتنام بازار فرش مشهد در فهرست میراث ملی بود که بحث مرمت بازار فرش مطرح شد، اما در آن زمان به دلیل اختلاف بین شهرداری و میراث فرهنگی این طرح بینتیجه ماند. سال ۱۳۹۷، تقیزاده خامسی، شهردار وقت مشهد، مجدد این بحث را پیش کشید و خواستار ارائه یک طرح مفصل برای بازسازی بازار فرش شد.
اینبار به دلیل ارتباط خوب شهرداری و میراث فرهنگی، طرحی در همان سال در استان تصویب و تیر امسال هم تأیید و از تهران ابلاغ شد. حالا، در آذرماه ۹۸ این طرح با آغاز مرمت یک قسمت از بازار به صورت آزمایشی وارد فاز عملیاتی خود شده است. به همین بهانه و با هدف آگاهی بیشتر از چند و، چون ماجرای بازار فرش و روند اجرای طرح آن، به سراغ ساسان نوروزی، مشاور این پروژه رفتیم و از او درباره جزئیات طرح پرسیدیم.
مشاور طرح احیا و مرمت بازار فرش مشهد، با تأکید بر حمایت کامل شهردار مشهد و مدیرکل میراث فرهنگی خراسان رضوی از طرح احیای بازار فرش مشهد میگوید: «اکنون احیای یک دهنه از کار به صورت آزمایشی آغاز شده است تا در این مدت مشکلات اجرایی آن را بشناسیم و اگر در حین کار با چالشی جدی روبهرو شدیم بتوانیم آن را اساسی حل و فصل کنیم.»
ساسان نوروزی مدت زمان لازم برای مطالعه باستانشناسی بخش آزمایشی را ۳ هفته بیان میکند و میگوید: «حدود ۴ هفته است که عملیات اجرایی آن مثل کندن پی و زدن ستونها آغاز شده است که در مجموع نیز بیشتر از ۳ ماه به طول نخواهد انجامید.»
او بلافاصله توضیح میدهد: «البته قرار نیست برای هر دهنه ۳ ماه زمان گذاشته شود. تمام هدف ما این است که مطابق با برنامهریزی پیش برویم و در همین بازه زمانی یک ساله اصل کار احیای بازار را به اتمام برسانیم.»
«این قول را به شما و تمام کسبه میدهیم که نتیجه کار به لحاظ زیبایی بصری و مهمتر از آن، امنتر شدن محیط کار قطعا حال خوبی را به همه منتقل خواهد کرد.» این را نوروزی میگوید و ادامه میدهد: «کسبه در این مدت سر کار خود خواهند بود.»
او سپس با ارائه پیشنهادش برای برقراری بازار در طول اجرای پروژه میگوید: «تعدادی از مغازههای بازار خالی است. علاوه بر این، یکی دو تا مجتمع خالی نیز وجود دارد. میتوانیم شرایط را به گونهای فراهم کنیم تا آن دسته از افرادی که طی این مدت مغازه آنها تحت مرمت قرار میگیرد، از این فضاهای خالی استفاده کنند.»
مشاور طرح احیا و مرمت بازار فرش مشهد درباره یک سوم انتهایی بازار، که موجب نگرانی برخی از حجرهداران شده است میگوید: «در زمان مدیران قبلی آستانقدس صحبتهایی درباره قسمت انتهایی بازار انجام شد و تفاهماتی نیز صورت گرفت. در دوره جدید، اما هنوز مذاکره جدیدی صورت نگرفته است. با این حال، امیدواریم با توجه به سبقه خوب آستانقدس در حمایت از بناهای تاریخی و آثار ارزشمند شهرمان مثل مسجد گوهرشاد، حمام مهدیقلیبیگ، مسجد هفتاد و دو تن و دیگر آثار قدیمی، این حمایت درباره بازار باشکوه و کهن فرش مشهد نیز صورت بگیرد.»
او سپس درباره هزینههای مرمت بازار فرش توضیح میدهد: «توافق شده است تا نیمی از هزینهها را مالکان بدهند و نیمی دیگر را شهرداری. البته مالکان میتوانند به این منظور از بانک وام بگیرند. اگر هم کسی تمایلی به دریافت وام ندارد میتواند به صورت نقدی سهم خود را بپردازد.»
* این گزارش چهارشنبه ۲۰ آذرماه ۱۳۹۸ در شماره ۲۹۹۱ روزنامه شهرآرا صفحه گردشگری چاپ شده است.