کد خبر: ۱۰۰۷۲
۳۱ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۷:۰۰

اگر امام حسین(ع) بطلبد امسال دهمین سفر کربلا را می‌روم

مادر زینب تعریف می‌کند: یک روز یک سه‌چرخه عراقی با دخترم برخورد کرد و ناخن پای دخترم کنده شد و راننده فرار کرد. وقتی بیمارستان رفتیم راننده را پیدا کردند.

نرگس رضایی، فرمانده بسیج پایگاه فاطمه‌زهرا (س) در مسجد امام‌علی (ع) محله هنرستان است که از سفر‌های زیادش به کربلا خاطرات فراوانی دارد. او که امسال هم برای دهمین‌بار راهی کربلاست، برای ما از حادثه‌ای تعریف می‌کند که به لطف حضرت‌زینب (س) و امام‌حسین (ع) به خیر و عافیت گذشته است.

 

هر لحظه سفر اربعین، خاطره است

نرگس رضایی یک بسیجی فعال است که به خلق‌و‌خوی خوبش شهرت دارد. همیشه با روی باز با مردم معاشرت می‌کند و همین خوش‌رویی‌اش جوانان و نوجوانان بسیاری را به مسجد جذب کرده است. هر‌بار که می‌خواهد از کربلا بگوید، پیاده‌روی ایام اربعین در ذهنش تداعی می‌شود و چشمانش برق می‌زند. 

با اشتیاق زیارتی که همین روز‌ها در‌انتظارش است، می‌گوید: هر‌کس که یک بار به سفر کربلا رفته و در پیاده‌روی اربعین شرکت کرده باشد، می‌داند که هر لحظه حضور در این مسیر یک خاطره است. خیلی‌ها دوربین به دست می‌گیرند و تک‌تک لحظه‌ها را ثبت می‌کنند. دیدن مردمی که عاشقانه و با پای پیاده برای عرض ارادت به سالار شهیدان در این هوای گرم راهی عراق شده‌اند، خودش سفرنامه‌ای مفصل است. من هم تا‌کنون ۹‌بار به زیارت رفته‌ام و اگر امام‌حسین (ع) و حضرت‌عباس (ع) بطلبند، امسال هم به زیارت می‌روم.

 

خاطرات مادرانه از سفر اربعین با زینب ۱۰ ساله‌اش

 

تصادف با توک‌توک

او که تصمیم دارد امسال هم همراه با دخترانش راهی زیارت شود، می‌گوید: سال گذشته دختر کوچکم، زینب که ده‌ساله است، همراه من بود. یک روز که از هتل محل اقامتمان بیرون آمدیم، یک سه‌چرخه عراقی که به آن «توک‌توک» می‌گویند، با دخترم برخورد کرد و ناخن پای دخترم کنده شد. درمیان گریه‌و‌زاری‌های ما راننده فرار کرد و رفت.

وقتی به بیمارستان رفتیم، مسئولان هتل از روی فیلم دوربین، پلاک موتور را دیده بودند و راننده را پیدا کردند. بعد‌از یک ساعت مادر و برادران موتورسوار به بیمارستان آمدند و با زبان عربی از ما خواهش کردند که رضایت بدهیم پسرشان آزاد شود.

 

حادثه‌ای که به خیر گذشت

او که خودش یک مادر است و نگرانی‌های مادرانه را درک می‌کند، ادامه می‌دهد: مادر آن پسر می‌گفت که او با همان سه‌چرخه، خرج خانواده را می‌دهد و چند بار من را به امام‌حسین (ع) و حضرت‌زینب (س) قسم داد. همان لحظه دلم سوخت و رو به حرم آقا کردم و گفتم «یا امام حسین (ع)! به خاطر خواهرت که دخترم هم‌نام ایشان است، از این جوان می‌گذرم، اما از تو می‌خواهم به من که زائر تو هستم، لطف کنی و پای دخترم آسیبی ندیده باشد. من هم هر‌سالی که در توانم باشد، با دخترم به زیارتت می‌آییم.»

بعد از چند‌دقیقه عکس پای دخترم را آوردند و به دکتر نشان دادیم. متوجه شدیم نه اثری از شکستگی وجود دارد و نه دررفتگی. دکتر هم تعجب کرد و گفت: فقط لطف امام‌حسین (ع) بوده که با این شدت تصادف، هیچ اتفاقی رخ نداده است. مادر آن پسر وقتی دید ما رضایت دادیم، رو به حرم کرد و با همان زبان عربی از امام‌حسین (ع) خواست که هر‌سال ما را به میهمانی‌اش دعوت کند.

* این گزارش چهارشنبه ۳۱ مردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۸۳ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44