رمضانعلی اخرویمایوان میگوید: برای شرکت در مراسمی به گرادیان آمده بودم که بسیاری از والدین دانشآموزانم به احترامم بلند شدند. مجری با تصور اینکه من باید مسئول باشم حضورم را خیر مقدم گفت.
حسن مقنی یکی از قدیمیترین کالسکهدارهای کوهسنگی، با وجود اینکه اسب روسیِ وحشی با سُمش راست کوبید بین دو ابرویش و چشم چپش را از حدقه درآورد و کور شد، هنوز با آنها دل میدهد و قلوه میگیرد.
علیاصغر عباسی میگوید: باغوحش کوهسنگی یکی از مکانهای تفریحی بود که هر هفته با بچهها به آنجا میرفتیم. یکبار برادر کوچکترم حواسش نبود و دستش را روی فنس میمونها گذاشت.
داستان چشمِ رفتهی مقنی به اسب روسِ وحشیای برمیگشت که آورده بودند رامش کنند. سال شصتویک در نوزدهسالگی، همراه یکی از دوستانش بود که داشت اسب وحشی را سربهراه میکرد. اما اسب وحشی سُمَش را حواله صورتش میکند.
عمارت کوهسنگی در گذشته یکی از مراکز اصلی و آبرودار شهر بوده که هرکس را که از نگاه مسئولان سرش به تنش میارزیده است به آن دعوت میکردهاند. این ساختمان برای شهر، هم تالار پذیرایی بوده، هم هتل اقامتی برای مهمانان.
کوهسنگی کوهِ در جوار شهر، روزگاری یکی از مهمترین معادن سنگ گرانیت برای پروژههای در حال اجرای شهر بوده است.
اینجا تنها یک باغ نیست، بهشتی است که آرامگاه میرزاابراهیم رضوی را در دل دارد و میرزاابراهیم، بزرگترین وبه روایتی نخستین- واقف سادات رضوی است.