منطقه ۶

منطقه ۶

رنگین‌کمان قومیت‌ها

حضور قومیت‌های بلوچ، کرد، ترک، فارس، عرب و... رنگین‌کمانی از قومیت‌های مختلف را در منطقه ۶ به وجود آورده است. مجتمع شهید بهشتی که محل سکونت خوزستانی‌های مشهد است در چند سال اخیر یکی از مناطق گردشگری مشهد شده است. سکونت بلوچ‌ها، سیستانی‌ها و افغانستانی‌ها در شهرک‌های شهید رجایی و باهنر ترکیب قومیتی این منطقه را کامل کرده است. بنای تاریخی مصلی در خیابان مصلی که روزگاری محل برگزاری نماز‌های جمعه مردم مشهد بوده و ثبت‌ملی نیز شده از ظرفیت‌های منطقه ۶ است که اکنون پاتوق و کارگاه هنرمندان صنایع‌دستی است. بخشی از خیابان سرخس (شهدای فاطمیون) که فعال‌ترین راسته مشاغل سنتی و قدیمی مشهد است، در منطقه ۶ قرار دارد. بزرگ‌ترین مشکلات منطقه۶، زمین‌های بلاتکلیف، نداشتن اگو، وجود افراد بدون هویت و شناسنامه و بیکاری جوانان است. شهرداری منطقه ۶ مشهد  سال ۱۳۷۰ شکل گرفته و در مساحت ۱۸۶۹ هکتاری آن ۲۳۲ هزار نفر زندگی می‌کنند.

مین‌ در دستم همچون موم بود!
علیرضا یوسفی بایگی، با چشم‌هایی که روزگاری شهادت هم رزمانش را زیاد دیده است، اما حالا فقط اندکی نور را می‌بیند و از حضور ما فقط می‌داند که رو به رویش نشسته ایم! قرار است برایمان از عملیات‌ شبانه و شناسایی‌هایی بگوید که بیخ گوش دشمن و در دلِ تاریکی انجام داده است. از سال ۶۱ تا آتش بس باوجود همه جراحت‌های فیزیکی و شیمیایی دست از کار برنداشت و حسابِ مین‌هایی که طی این سال‌ها خنثی کرده، از دستش در رفته است.
کوچه خندق
شروع شکل‌گیری کوچه امیرآباد برمی‌گردد به سال 1340. همان دوره‌ای که منطقه قلعه ساختمان تقریبا خالی از سکنه بوده است. اولین خانه‌ها در انتهای این کوچه ساخته می‌شوند. بعدتر با تأسیس اداره نفت در امیرآباد این محله توسعه بیشتری پیدا می‌کند. حوزه علمیه، درمانگاه، مسجد و... فضاهایی است که بعدتر ساخته و باعث شده‌اند این معبر به یکی از مهم‌ترین گذرگاه‌های منطقه تبدیل شود اما وجه تشخص این محله را باید کال امیرآباد نامید. خندقی قدیمی که در حاشیه کوچه قرار دارد.
9سال دمخوربودن با کتاب آسمانی
6سال بیشتر نداشته که به حفظ و قرائت قرآن علاقه‌مند می‌شود. از آن روز تا حالا حداقل 2ساعت در شبانه‌روز را به تلاوت قرآن اختصاص می‌دهد. معتقد است بیشترین آرامش را در زندگی قرآن به او هدیه داده است. در این شماره با سجاد دانشور، نوجوان ١5ساله‌ای گفت‌وگو کرده‌ایم که تا به امروز موفق به حفظ 9جزء قرآن شده است.
دستگاه جای دست را گرفته
بوی خوش چوب و پیرمردی با کلاه سبز که میان تخته‌های چوبی نشسته است. اینجا مغازه سید محمد رضا حسینی، نجار قدیمی محله شیرودی، است که حدود 50سال از عمرش را در این حرفه صرف کرده است. سید محمدرضا می‌گوید آخرین نسل از نجارهای سنتی است، آخرین کسانی که چوب را با دست و ابزارهای دستی فرم و شکل می‌دهند. نجارهایی که استحکام کار را بر زیبایی و نمای آن اولویت می‌دانند.
شربازی اشرار، جان سرباز را گرفت
اولین چیزی که با ورود به این خانه توجهم را جلب می‌کند عکس قاب شده آویزان به دیوار است. محمد توی این عکس انگار هنوز زنده است و نفس می‌کشد با همان لبخند روی لب و نگاه گرم و گیرا که به نقطه‌ای نامعلوم دوخته شده است. ناخوداگاه این بیت توی سرم مرور می‌شود: (هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق!) محمد قدمگاهی شهید نیروی انتظامی است که دوازدهم تیرماه سال١٣٨٧ در روستای لار سیستان و بلوچستان توسط اشرار به شهادت می‌رسد.
زنده‌تر از زنده‌ها
همه چیز اینجا نام و نشانی از «حمیدرضا» دارد. از درخت تنومند توت داخل حیاط که پدر پس از شهادت «حمیدرضا» کاشته بگیرید تا انبوه قاب عکس‌های او که در جای جای این خانه کوچک به چشم می‌خورد. روحش هنوز توی این خانه نفس می‌کشد... در کنار پدر و مادری که هنوز پس از گذشت ٣٧سال داغ فرزند برایشان تازه است و به دوری او عادت نکرده‌اند. «حمیدرضا آزادی» متولد سال ١٣٤٦ شهید دفاع مقدس است که در دوازدهم اسفند سال١٣٦٢ در شانزده‌سالگی در جزیره مجنون به شهادت می‌رسد. خبر شهادت او اما ١٣سال دیرتر به گوش مادر و پدر می‌رسد.
هر شهروند، یک خبرنگار
تعداد اعضای کانال را دوباره بررسی می‌کنم تا از عدد عجیب و غریبی که دیده‌ام مطمئن شده باشم. ٣٢هزار نفر رقم کمی برای یک کانال محلی نیست! آن هم کانالی مختص ساکنان حاشیه شهر. کانالی که اهالی کوچک و بزرگ آن حداقل یک‌بار هم که شده اسمش را شنیده‌اند. همه این‌ها باعث می‌شود که به فکر گفت‌وگو با سعید عباسی سربالایی، مدیر این کانال، بیفتیم تا از چند و چون فعالیت‌هایشان سر دربیاوریم. گفت‌وگو که می‌کنیم تازه متوجه می‌شویم که یک گروه قوی چند نفره پشت کار وجود دارد.