
کارآفرین شهرک شهید رجایی پهلوان است
حکایت همیشگی جنوب شهر، اینبار میرسد به جریان زندگی پسربچهای که به عشق ورزش درس را رها میکند تا در این میدان افتخار بیافریند. نوجوانی که در خیال خود قهرمانی بزرگ از یک محله محروم میشود؛ عاشق و شیفته رشتههای رزمی، آن هم در روزگاری که ورزش رزمی جایی در خانواده و محله نداشته است.
نامش پهلوان خلیل است؛ دهانپرکن و پرطمطراق. خلیل پای کارهم مصمم مانند تمرین ایستاده است. او حالا یک مکانیک تمامعیار است و کارآفرین. صاحب چندین و چند عنوان قهرمانی کشوری و جام و مدال در رشته جودو و یک دنیا لوح سپاس در رشته جوجیستو که یکی دیگر از رشتههای رزمی است.
زندگی او پر از قابهای ریز و درشتی است که در همه آنها ورزش نقش پررنگی داشته و عجین با خون و پوست و استخوانش شده است. میانسال مردی که هنوز هم به لطف ورزش، قوت جوانی همراه روزهایش است، این را از راهرفتن محکم و اعتمادبهنفس زیادش میشود فهمید. جدی به نظر میرسد.
محکم مینشیند. راحت حرف میزند. خودش را پشت قلمبهسلمبهگفتنها پنهان نمیکند. پهلوان خلیل علاوهبر جودو و رشتههای رزمی، عاشق رشتههای ورزشی سنتی است. دنبالکردن کشتی چوخه یکی از علایق همیشگیاش بوده و بههمین دلیل هر هفته جمعهها در گود کشتیگیران است.
تمرین برای ایستادن مقابل رقیب
روال زندگی او شبیه خیلی از آدمهای اطرافمان است. خیلیها ورزش را از سن کم شروع میکنند. از کودکی بهشدت به ورزش علاقه داشتم اما اطراف خانه ما باشگاه نبود و نمیتوانستم به جاهای دیگر بروم. علاوهبراین توی آن دوران ورزش رزمی اهمیت زیادی در خانوادهها نداشت. هیچکدام از اعضای خانوادهام رزمیکار نبودند اینها برای من هیچکدام مانع نبود.
تمرین برای دفاع از خود و ایستادن مقابل رقیب را همیشه در ذهن میپروراندم وجزو هیجانانگیزترین کارهای زندگیام به حساب میآمد.کودکیام که گذشت مستقلتر شدم و حالا وقتش بود بروم سراغ چیزی که سالها آرزویش را داشتم.
در نوجوانی تا باشگاه جوانان اسلامی بستبالا برای تمرینکردن میرفتم و روز به روز علاقهمندتر میشدم. پدرم که این همه اشتیاق و عشق من را میدید، مدام تشویقم میکرد.پشت همه عبارتها و کلامش، یک حس قدرشناسی بزرگ درباره پدرش دیده میشود؛ مرگ و از دست رفتن او ضربه بزرگی برایش بوده است.
پدرم که رفت بهت زده شدم. حامی بزرگ و مشوق اصلیام بود، دیگر نمیتوانستم تمرین کنم و برای مدتی از ورزش دور ماندم. بعد جریان سربازی پیش آمد و پشتبندش ماجرای ازدواج.همسر و شروع زندگی تازه انگیزه و علاقهام را بیشتر کرد. دوباره به همان روزهای قبل بازگشتم و علاقهای که نمیتوانستم روی آن سرپوش بگذارم و مدام تمرین میکردم. چند ماه سختی را پشت سر گذاشتم و با برنامهریزی و تمرینی که میکردم، سعی کردم شرایطم را به همان دوران قبل برگردانم.
با همه کمبود امکاناتی که داشته از میدان مبارزه و رقابت آبرومندانه بیرون آمده است.میگوید: میشود گفت ورزش حرفهای را از همین دوران شروع کردم و پایم به رقابتهای استانی و کشوری باز شد. کارنامه کاریام مملو از شکستها و پیروزیهایی است که هر کدامش برایم ارزشمند و خاص است.
رزمیکار اما صبور
اعتقاد دارد که تکنیک یادگرفتن، یک مسئله است و اخلاق موضوع دیگری است. وقتهایی هست که خسته سر تمرین حاضر میشوی، آن چیزی را که در ساعتهای آموزش یاد میگیری و تمرین میکنی، این روحیه را در تو تقویت میکند که در زندگی، هم میتوانی نیرومند باشی و هم، آستانه تحملت را بالا ببری. این را میخواهم بگویم که یک رزمیکار درکنار تقویت جسم خود یاد میگیرد چگونه در برابر ناملایمات و سختیها صبور باشد.
مردمداری و منش پهلوانی ارزش و شرف دارد و نام ورزشکار و پهلوان را ماندگار میکند. نمیگویم من قهرمانم اما همین که توی محله پهلوان خلیل صدایم میکنند، برایم ارزشمند است و حساسترم میکند به این موضوع که باید منش و اخلاق پهلوانی را هم داشته باشم.
مردمداری و منش پهلوانی ارزش و شرف دارد و نام ورزشکار و پهلوان را ماندگار میکند
منطقه طلایی شهر بیامکانات
جنوب و حاشیه شهر از نظر علمی و فعالیتهای فوقبرنامه و ورزش، بینظیر است. این همه استعداد برای این منطقه یک فرصت طلایی به حساب میآید. با شرایطی که من در این محله بزرگ شدهام، کامل میتوانم در این رابطه از بچههای محله دفاع کنم.
اینها را میگوید تا یک موضوع همیشگی را اینبار برای پیداکردن چاره بازگو کند.از توزیع ناعادلانه امکانات خیلیها گفته و حرف زدهاند و نیازی به بازکردن آن نیست اما واقعا چرا باید با این همه استعداد یک باشگاه مناسب در حاشیه شهر نباشد.
درحالیکه با یک مجموعه کوچک در این محدوده میتوانید چندین و چند هزار قهرمان به دنیا تحویل بدهید. چند نفر را میخواهید از این محدوده نشان بدهم که با افتخار نام محله را بالا بردهاند.یکی باید در شناسایی استعــــــدادهای ورزشی و تمرین و آموزش قدم بگذارد، مطمئن باشید آمار اعتیاد و جرم و بزه هم کم میشود.
جنوب شهر را محکوم نکنیم
با شجاعت از آنچه در پایین و جنوب شهر است گلایه میکند، هرچند میداند این حرفها را خیلیها گفتهاند و شاید دوباره تکرارکردنش بیهوده باشد. نباید جنوبشهر و پایینشهر و حاشیهشهر را محکوم به نداشتنها بکنیم. بچههایی که بهخاطر فیزیک بدن و استعداد، توانایی این را دارند که سکوهای قهرمانی را از آن خود کنند. به همیندلیل دور از انصاف و عدل است که کودک و نوجوانی به جرم نداشتن امکانات از ورزش باز بماند.
دلگیر از بیمهریها
اینها را میگوید تا به اینجا برسد که در تمام این سالها هیچ نهادی از ورزشکاران حمایت نکرده است. جای خالی حمایتها در زندگی و حرفهای او کاملا احساس میشود. از بیمهریها مکدر است. اما عشق ورزش آنقدر قوت دارد که آنها را نادیده بگیرد و موضوع را برمیگرداند به جریانی در چند سال گذشته؛ قرار به مسابقهای در یکی از کشورهای اروپایی بود و اینکه هیئت جودو بخشی از هزینه را تقبل کند و بخش کوچکی از آن هم توسط ورزشکاران داده شود.
فرصت خیلی مغتنمی بود رقابتهای خارجی قطعا همراه با تجربیات بیشتری است اما هزینه سنگینی را پیش پای ورزشکارانی میگذارد که خارج از توان مالی آنهاست. در آن جریان هم قرار شد هر کدام از ما 8میلیون پرداخت کنیم که از عهده ما خارج بود و مجبور به انصراف شدیم.
رقیبهای رفیق
یکی از شیرینترین اتفاقات ورزشیاش رقابت با جوان هممحلهای (مهدی وحدتی) است. این را با خنده میگوید که از دو دسته مختلف بالا آمده و حالا رو در روی هم قرار گرفته بودیم. صحنه خیلی جالبی بود اینکه باید مقابل دوست صمیمی و هممحلهایم میایستادم. اولش هر دو نفر جا خورده بودیم و حتی خندهمان گرفته بود، اما کمکم موضوع برای هر دویمان جدی شد اینکه در میدان مسابقه رقیب، رقیب است. جالب اینکه من در آن رقابت شکست خوردم اما خاطره شیرینی بود که از خاطرم نمیرود.
حالا که حرف شکست شد، بگویم من ورزش را به خاطر اصلش دوست دارم اینکه نشاط خاصی به زندگی میدهد، از باختن هم نمیترسم. نمیگویم باخت تلخ نیست. من هم شکست کم نداشتهام اما توی هر شکست به این موضوع رسیدهام که کجای کار کم گذاشتهام تا بعد دنبالش بروم و جبرانش کنم.
به مربیگری فکر نمیکنم
پهلوان خلیل به ورزشکردن بیشتر علاقهمند است تا مربیگری. تا زمانی که نفس داشته باشم قصد مبارزهکردن و رقابت و مسابقهدادن را دارم ،بههمین خاطر به مربیگری کمتر فکر میکنم.برای انجام مسابقه جوجیتسو برزیلی عازم ساری است. در هر دو رده بزرگسالان و پیشکسوتان مسابقه میدهد.
حرف از سالمندان که میشود، میگوید: مشکل اصلی این گروه، کمبود مجموعه ورزشی مختص آنهاست. مجموعههایی که موسفیدان را به داخل سالن بکشاند تا آنها بتوانند راحت ورزش کنند، هرچند در سالهای اخیر مدیران شهری، امکانات ویژهای برای این قشر از جامعه در خارج از مجموعههای ورزشی فراهم کرده اند تا آنها در فضای باز بوستانها ورزش کنند و لذت ببرند.
دعای یک محله بدرقه راه پهلوان خلیل
خاک قهرمانخیز محله زندگیاش را دوست دارد و برای همه اهالی که به خاطر کمبود و نبود امکانات صبوری میکنند و چیزی به رو نمیآورند، دعا میکند. میداند این خاک تاریخچه ارزشمندی دارد، هرچند نام حاشیه شهر داشته باشد. میگوید: کشتیگیرها با مراماند اینکه کوچکترها را زیر بالوپرشان میگیرند.
نمیدانم من هم این دین را ادا کردهام یا نه؟سالهای سال است که در همین شهرک رجایی مکانیکی میکند و استاد این کار است. میداند کار کنار ورزش که باشد ناهنجاریها کمرنگ میشود بههمینخاطر فوتوفن کار را به همه کسانی که علاقهمند کار فنی باشند، میآموزد و حالا هم مغازه را سپرده دست جوانان و خودش نظارت میکند، هم برای اینکه به تمریناتش برسد و هم اینکه کارگاه بهپا باشد.
پهلوان خلیل پسر ندارد اما دعای سه دختر، همسر و یک محله بدرقه راهش است، هربار که به مسابقات میرود و برمیگردد به محله زندگیاش شهرک شهید رجایی.