مادر شهید حسن عباسی میگوید: پای تشت لباس که مینشستم، شروع میکرد که «مادر رضایت میدهی بروم؟ مادر لطفا بگذار من بروم.» یک روز بالاخره گفتم «من و پدرت راضی هستیم، خیالت راحت، تو برو.»
عزرا اخترنیاخراسانی مادر شهید سیداحمد درسازپناه است و امروز در خانهای کوچک در محله طبرسی شمالی که متعلق به دیگری است بهتنهایی روزگار سپری میکند.
پدران و مادارن کوچه امیرآباد ۳۶، در سالهای دفاع مقدس، ۷ شهید را که با هم دوست بودند تقدیم میهن کردند.
حاجاسحاق و دو پسرش علیرضا و هاشم مدام در جبههها بودند. علیرضا همان زمان شهید شد و حاج اسحاق هم بعد از تحمل سالها رنج شیمیایی سال ۱۳۹۳ از دنیا رفت. حالا خانم افضلی مانده و خاطرات گذشته.
حسین و حسن اکبری فرزندان رشید حاج محمداکبری و بانو سکینه فرجی هستند. دو برادر هیئتی که هر دو با فاصله ۳ سال در زمستانهای جنوب به شهادت میرسند.
فاطمه علیمیرزایی، مادر شهید مفقودالاثر محمود برازنده، سالها از پسرش بیخبر بود و همیشه وقت کوبیدهشدن در خانه، تصور میکرد پسرش برگشته است تا اینکه بعد از بیستسال خبر شهادتش را آوردند.
سردار شهیدتقی رضوی از آنها بود که دوست نداشت در جبهه رئیس و مرئوس بازی دربیاورد و بارها کارهایی که رانندهاش باید انجام میداد را خودش انجام میداد و میگفت ما برادریم.






