حوا قلی زاده و همسرش کشاورز بودند و همه آنچه اندوخته بودند و داشتند، به سبب تلاش سختشان روی زمین کشاورزی بود. آنها همه اسباب خوشبختشدن را داشتند؛ از مال دنیا تا اعتبار نزد خلق خدا، تنها چیزی که کمبودش گاهی احساس میشد، فرزندی بود که بتواند میراثدار این نعمتها باشد.
روزهای زندگی این زوج یکی پس از دیگری گذشت و به روال همه قصهها به خط پایان رسید، بیآنکه هیچکدام برای ارثی که گذاشته بودند، وصیت کنند و در این بین یک خانه و چندمغازه میماند با کلی وسیله و همه اینها که حدود 3میلیاردتومان قیمت دارد، به تنهاخواهر و بازمانده خانوادگیشان، فاطمه قلیزاده، میرسد.
او تا مدتها لباس سیاه سوگ خواهر را به تن داشت و نمیتوانست این مصیبت را باور کند و وقتی اعلام کردند که همه ثروت میلیاردی خواهرش به او میرسد، فقط یک تصمیم گرفت؛ وقف اموال برای مسجد صاحبالزمان(عج). همین و تمام.
در لغتنامه دهخدا «سیس» بهمعنای اسب جلد و تندوتیز معنا شده است و شاید بتوان با این معنا پیشینه نام این مزرعه تاریخی را به وجود اسبهای تندوتیزش نسبت داد. اما اگر از اهالی محله سیسآباد درباره وجه تسمیه محل زندگیشان بپرسید، بیشترشان به ماجرای باسوادبودن سی نفر از اهالی محلهشان در روزگار گذشته اشاره میکنند که مردم آن را به نام «سیسواد» میشناختند.

صدیقه قلیزاده (میلان) بانویی است که به صنعت-هنری که کمتر از آن یاد میشود میپردازد. او خورجینباف است و در منطقه سیسآباد زندگی میکند. صدیقه خانم این هنر را از مادرش آموخته و الان حدود ۳۰ سال است که در در کنار خانهداری خورجین بافی را هم ادامه میدهد و از این راه منبع درآمدی دارد.
جلال پیشدستی میکند و میگوید: قاب دوربینتان را روی صورت من زوم کنید و ببینید فاضلاب این کوچه با من چه کرده است.