حاج احمد احمدیان، از قدیمیهای محله سیسآباد، است. او به دلیل یک خواب زندگیاش را وقف سرسبزی روستای فارمد میکند و هرکجا که زمینی مساعد مییابد دستبهکار میشود و نهالی در آنجا مینشاند. کارش را با کاشتن نهالها تمامشده نمیداند و در نگهداری آنها نیز تلاشش را به کار میبندد. او کیلومترها زمین را لولهکشی میکند تا به پای درختان آب برسد و خنکای سایه آنها را به رهگذران هدیه بدهد.
زندگی این مرد تنها به کاشت نهال و درخت خلاصه نمیشود. اهالی فارمد او را مردی نیکوکار میشناسند که از تأمین جهیزیه تا تهیه سبد غذایی برای نیازمندان رویگردان نیست. حاج احمد همراه با همسرش که همراه او در زندگی و کارهای خیر برای اهالی روستاست، فعالیتهای خیرخواهانهاش را انجام میدهد.
در لغتنامه دهخدا «سیس» بهمعنای اسب جلد و تندوتیز معنا شده است و شاید بتوان با این معنا پیشینه نام این مزرعه تاریخی را به وجود اسبهای تندوتیزش نسبت داد. اما اگر از اهالی محله سیسآباد درباره وجه تسمیه محل زندگیشان بپرسید، بیشترشان به ماجرای باسوادبودن سی نفر از اهالی محلهشان در روزگار گذشته اشاره میکنند که مردم آن را به نام «سیسواد» میشناختند.

همیشه در هر کاری گذاشتن خشت اول مهم است. خشتی که اگر درست گذاشته شود دنیای آدم را میسازد و فرقی هم نمیکند خشت را خودت گذاشته باشی یا دیگری؛ همچون زندگی مهدی، جوان استثنایی محله سیسآباد.
مهدی رضایی که این روزها با نام دانشآموز استثنایی گلخانهدار شناخته میشود، با نشان دادن علاقه به گل در مدرسه با کمک یکی از معلمانش درست راهنمایی شده و با کمک یکی از فعالان فرهنگی هم گلخانه ساخته است. گلخانه کوچکی که بیش از 100 گلدان دارد و محصولاتش در آزادشهر به فروش میرسد.
اگر به 4 یا 5 دهه قبل برگردیم، میرسیم به خانههایی که دختران (شاگرد) وردست مادرانشان(استاد) پای دار مشغول به قالیبافی، ابریشمبافی و... هستند. مادر تمام تلاشش را به کار میبندد تا فوتوفن حرفهای را که بلد است به فرزندش بیاموزد. با این کار دختر توانمندی تحویل جامعه میدهد. دخترخانم وقتی سر خانه و زندگی رفت افزون بر اینکه برای خانواده لباس، فرش و... با دستان خودش تهیه میکند میتواند از این راه منبع درآمدی هم داشته و کمکخرج خانواده باشد. خدیجه بابایی، شهروند محله سیسآباد، حدود 35سال است ابریشمبافی میکند. او این هنر را از مادرش به ارث برده است.
بوکسوری در رینگ مسابقات موفق است که هوشیار باشد وگرنه مشت زدن را هرکسی یاد دارد و اگر از بوکسورهای موفق امتحان هوش بگیرید خواهید دید که همگی افرادی دارای هوش بالا هستند و در مراحل زندگی از دیدن ضربه نمیترسند و با هوشیاری به قلب مشکلات میزنند. اینها نتایج کمی نیست و شاید کمتر ورزشی چنین نتایجی داشته باشد.
مریم خیری هنرمندی است که رشتههای مختلفی را تجربه کرده است. او در دهه اول محرم برای کودکان در محلی مذهبی نمایش عروسکی اجرا میکرد و سعی داشت مفاهیم آیینی را با این هنر به مخاطبانش انتقال دهد. او به افقهای بالاتری فکر میکند و در حال ساخت عروسک برای اثری سینمایی است. خیری حدود ۵سال است که ساخت عروسکها و ماکتهای نمایشی را بهطور جدی شروع کرده و اولین تجربه ساخت عروسک را برای مجموعهای فرهنگی در مشهد داشته است.
در یک خانواده کمجمعیت بزرگ شده و صدای قرآن همیشه در خانهشان بلند بوده است. پدرش شغل شریف پاکبانی دارد و مادرش از جانودل برایش مایه میگذاشته است؛ مادری که در کنار صبوری، مشوق او در درسها و برنامههای قرآنیاش نیز هست. همه اینها زمینهای را فراهم کرده است تا فاطمه سجادی حالا در هفدهسالگی حافظ 8جزء قرآن باشد.
هاجر طاهریمقدم هنرمند قالی باف محله سیس آباد متولد سال1355 است. او از همان هفتهشتسالگی کنار مادرش پای دار بوده و این هنر را از مادرش به ارث برده است. خانم طاهری مقدم آن قدر در کارش مهارت دارد که بدون دست کشیدن روی قالی، تعداد گرههای قالی را تشخیص میدهد. طرحهای قالی را از بر، رج به رج میبافد و با هنرش کمک خرج خانواده است.