صدیقه قلیزاده (میلان) بانویی است که به صنعت-هنری که کمتر از آن یاد میشود میپردازد. او خورجینباف است و در منطقه سیسآباد زندگی میکند. میگوید وضعیت درآمدش خوب است و مشتریان مختلفی از شهر و روستا برای خرید دستبافههایش دارد.
خورجین بافتهای است که در بیشتر مناطق روستایی و جوامع عشایری با نقوش هندسی تولید میشود. مواد اولیه آن از پشمهای رنگی، نخ پنبهای و گاه موی بز است که موارد مصرفی نظیر حملونقل پشت دوچرخه و موتور یا چهارپایان را دارد. او اتاق حدود ۲۰ متری محل سکونتش را به کارگاه بافت خورجین اختصاص داده است و ساعتی در روز را در آنجا سپری میکند. با او در حاشیه نمایشگاهی که با هدف ارائه محصولات زنان حاشیه شهر برپا شده بود درباره کار، درامد و مسائل مربوط به این بخش گفتگو کردیم.
خانم میلانی درباره فعالیت بافندگیاش میگوید: حدود ۳۰ سال است که در بخش خورجینبافی در کنار خانهداری مشغولیت برای خودم درست کرده ام و باید بگویم راضی هستم. این صنعت-هنر را از مادرم آموختهام. در همان کودکی شاهد این بودم که مادرم به این شغل میپرداخت. برایم جالب بود که میشود کاری خاص کرد که هیچکدام از دخترهای همسایه آن را یاد ندارند. این شد که پابهپای مادرم مینشستم و به دستان هنرمندش نگاه میکردم و این کار را بالأخره فراگرفتم. میراث مادریام همین خورجینبافی است و به نظرم از هر مقدار سکه طلا و پول باارزشتر است.
او درباره کاربرد خورجین میگوید: خورجین نوعی کیسه است که بر پشت حیوانات باری گذاشته میشود. خورجینها معمولاً از دو جوال تشکیل شدهاند که نیمی از دهانه هر دو را به هم میدوزند. خورجین در حمل و نگهداری اشیای قیمتی بهویژه در مواقع کوچ مورد استفاده عشایر قرار میگیرد و تقریباً حکم صندوقچه را دارد.
بانو قلیزاده ادامه میدهد: علاوه بر استفادهای که خورجین بافی در جوامع عشایری دارد و معمولاً بالاپوشی برای حیوان چارپاست در دو اندازه دیگر هم خورجین میبافم که اولی برای موتورسیکلت و بعدی برای دوچرخه است. افرادی در جوامع روستایی یا حتی حاشیه شهرها تمایل دارند بهجای کیسههای پلاستیکی یا هر وسیله دیگر در هنگام استفاده از دوچرخه و موتورسیکلت از خورجین استفاده کنند که اتفاقاً، هم رفتاری داری پیشینه تاریخی است و هم میتواند محافظ خوبی برای کالاهایشان باشد.
او درباره تهیه مواد اولیه خورجینبافی میگوید: مواد اولیه را از تولیدیهای مختلف شهر تأمین میکنم. میتوانم از نخی که از پشم گوسفند تهیه میشود مواد اولیه کارم را تأمین کنم، اما خب این کار سختی مضاعف ایجاد میکند و ترجیح میدهم مواد اولیه را آماده تهیه کنم تا وقت بیشتری برای خورجینبافی داشته باشم. مواد اولیهمان هم معمولاً سرقیچی و بخش دورریختنی پارچههاست. با این کار پارچههایی که بیاستفاده است دوباره به چرخه استفاده برمیگردانیم و به نظرم کمکی هم به اقتصاد کشورمان در حد اندازه توانم میکنم.
قلیزاده درباره روال کارش میگوید: پس از سفارش و تحویل گرفتن سرقیچیها، پارچههای مشابه را دستهبندی میکنم و تار آن را قیچی کرده و به هم گره میزنم. سپس با دستگاهی خاص تارهای به دست آمده را شانه میزنم و بعد از تارهای مرتبشده به خورجینبافی میپردازم.
او درباره سودآوری کارش میگوید: من روزانه اگر کار خاصی نداشته باشم برای خورجینبافی شش یا هفت ساعت وقت میگذارم. آخر ماه هم در صورت اینکه بتوانم ده خورجین ببافم حدود یک و نیم میلیون تومان درآمد دارم که این مبلغ برای کار خانگی در مقایسه با دیگر موارد درخور توجه است.
بانوی خورجینباف شاگرد هم دارد و در این باره میگوید: اگر کسی بخواهد این صنعت-هنر را به او میآموزم و دریغ ندارم. همین چند وقت قبل شاگردی ویژه داشتم. او پیرزنی بود که در اتفاقی ناگوار بچههایش فوت شده بودند و به همین علت دچار ناراحتی و غم بزرگی بود. خودش به من مراجعه کرد و گفت میخواهم کار تو را یاد بگیرم تا بتوانم کمتر دچار فکرهای ناراحتکننده شوم و دکتر روانشناس هم گفته باید برای خودم کار یا سرگرمیای فراهم کنم تا از این وضعیت در بیایم. حدودیک هفته آن خانم هرروز به خانه ما میآمد و با هم تمرین خورجینبافی میکردیم. الآن او سرگرم این کار است و غیر از بهرهوری مالی که برای خودش فراهم کرده خوشبختانه ازلحاظ روحی هم وضعیت بهتری دارد.
او درباره مشکلات کارش میگوید: معمولاً هرکسی در هر شغلی باشد گلایههای مختلفی دارد، اما من نه! سرمایه اولیه کمی این کار میطلبد و همین را به افراد مختلف میگویم. با حدود صد هزار تومان میتوان مواد اولیه را فراهم کرد و کار را دست گرفت.
بانوی هنرمند محله سیسآباد میگوید: خریداران کارهای من مصرفکنندگان نهایی هستند و واسطه نمیخواهد. مشتریان، من و کارهایم را میشناسند و هر از چندی با من تماس میگیرند و برای خرید خورجین میآیند. واقعیت این است که کارهای تولیدیام هرگز روی زمین نمیماند و همیشه بازار خرید دارم.
قلیزاده تابهحال به توسعه کارش چندان توجهی نداشته، اما با شرکت در نمایشگاهی که در حاشیه آن به گفتگو پرداختیم به یافتههایی تازه دست یافته است و توضیح میدهد: پیش از این بچههایم به من میگفتند برای آموزش کارت به دیگران کلاس بگذار، اما من تصور میکردم که کارم چندان ارزشی ندارد، اما حالا میبینم که این کار هم طرفداران خودش را دارد و میتواند برای زنان مختلفی ایجاد شغل کند. حتی به فکر افتادهام که نمونههای خورجینی را که میبافم با کمک بچههایم در اینستاگرام و دیگر بخشهای فضای مجازی بگذارم و از روستاهای دورتر هم مشتری داشته باشم.