زمین مال شهرداری بود ولی کارهای مربوط به واگذاری اسناد آن در این سالها انجام نشده بود. از شهردار جدید منطقه خواستیم از زمین مسجد بازدید کنند. با دیدن این وضعیت با ما همکاری کردند و به سازمان راه و شهرسازی نامه زدند. کاربری زمین در گذشته فضای سبز بوده و باید به مذهبی تغییر پیدا می کرد.خوشبختانه استانداری هم پیگیر شد و کارهای واگذاری زمین در حال انجام است.این بخشی از گفتههای حجتالاسلام مسعود قاسمی درباره فرآیند ساخت مسجد است.
احمد سلطانی، امام جماعت مسجد میگوید: در طبقه منهای دو مسجد باشگاه ورزشی داریم که رشتههای رزمی مانند کاراته، تکواندو، ووشو، بوکس و همچنین بدنسازی و پینگ پونگ را برای جوانان مسجدی و اهالی محل دارد. اختصاص یک طبقه از مجتمع به باشگاه ورزشی غیر از درآمدزایی برای مسجد، یکی از راههای تشویق ما برای بچههاست. برای مسجدیها و اعضای پایگاه تا 50درصد تخفیف میدهیم تا نیروهای فعال و پرتلاش از ظرفیت ورزشی مسجد استفاده کنند. ورود به باشگاه ورزشی مجتمع برای همه آزاد است اما با چارچوبهای فرهنگی که فضای مسجد اقتضا میکند.
یکی از این جلوههای ایثار و مقاومت در محله جاهدشهر و خیابان گلها زندگی میکند، مادر شهیدان گرانقدر حسین و حسن خزان گلاری. این دو شهید بزرگوار ۵ سال با هم اختلاف سنی داشتند، یعنی حسین ۵ سال از حسن بزرگتر بود، اما همیشه در کنار هم و یار و یاور یکدیگر بودند. با هم در مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران در مقابل رژیم پهلوی حضور داشتند و بعدها همزمان با آغاز جنگ تحمیلی خانه و کاشانه را رها کرده و برای دفاع از عزت، ناموس و شرف مردم ایران جان خود را فدا کردند، حسین در زمان شهادت متأهل بود.
نظامی که باشید، جدی بودن لازمه کار شماست و این جدیت و رعایت سلسله مراتب؛ گاهی سبب میشود حتی اطرافیان هم از شما برنجند. پس این سؤال پیش میآید که مرد سالهای جنگ و فرمانده عالیرتبه نظامی، چطور توانسته بین مردم عادی و نظامیان، عنوان «سردار دلها» را کسب کند. مگر میشود که این دو را با هم جمع بست. مجردی میگوید: سردار بسیار ریزبین بود او که از در وارد میشد همه چیز را زیر نظر داشت، حافظه خوبش هم مزید علت بود. از همان ابتدا با همه دست میداد و حال و احوالپرسی میکرد، فرقی نداشت سرباز باشید یا فرمانده! بعد از جنگ، گاهی بدون خبر به سراغ نیروهایش میرفت و از آنها خبر میگرفت.
تا چندی پیش محل فعالیتهای گروه سردار سلیمانی مسجد حضرت زینب(س) در میانه کوچه حر١٣ بود. حالا اما به خانهای کوچک در همان حوالی منتقل شده که متعلق به مرحوم غلامرضا سنگی از اهالی محله است. خانهای که به محض ورود به آن میتوانی عکس سردار دلها را روی تمام دیوارهای آن ببینی. تصاویری از برنامهها و فعالیتهای این گروه هم روی در و دیوار مرکز دیده میشود. از خرید لوازم مختلف برای مددجویان بیبضاعت محله و محلههای دورتر گرفته تا اجرای برنامههای فرهنگی.
بکاییان 19سال پرستار و بهیار مراکز بهداشت منطقه قاسمآباد است. 15سال در مرکز جامع سلامت فاطمیه بود. دو سال رفت مرکز شاهد و دو سالی هم هست که به مرکز امام حسن مجتبی(ع) آمده است. میگوید: این مرکز در شروع کرونا چند ماهی خدمات 16ساعته ارائه میداد. مراکز خیلی کم بود. ما شرح حال بیمارها را میگرفتیم و برای آزمایش آنها را به مرکز فاطمیه میفرستادیم. بعدازظهر هم شیفت بودیم و گاهی تا 9شب کار طول میکشید. اصلا نمیدانستیم جمعه است یا شنبه. وقتی هم واکسن آمد اوضاع همین بود. تا روزی که 500واکسن فقط در شیفت صبح میزدیم. شرایط مثل حالت جنگی بود.
مؤذنی، مکبری، نوحهخوانی و معاون امور قرآنی بسیج ، بخشی از فعالیتهای مختلف حسین ١2ساله است، نوجوان فعال محله چهنو که از همان دوران کودکی با قرآن و قرآنخوانی مأنوس بوده و ادامه فعالیتهایش را در مسجد محله پیش گرفته است. او بهتازگی به عنوان مؤذن در حرم مطهر هم فعالیت دارد که این را مهمترین دستاورد زندگیاش میداند.