بسیج

گل‌کردن هنر «مهدختی»‌ها
سال 93 بود که دانش‌آموزان نوجوان محله تلگرد که هرکدام از یک مدرسه بودند تصمیم گرفتند یک گروه هنری در رشته تئاتر و سرود تشکیل بدهند به نام مهدخت، گروهی که ابتدا می‌خواست در برخی از مناسبت‌های ملی و مذهبی در مسجد و پایگاه نمایش اجرا کند اما خیلی زود با همت همه اعضا و البته حمایت پایگاه بسیج ام‌ابیها (س)و مسجد امام رضا(ع) در این محله توانست به پیشرفت چشمگیری دست پیدا کند تا آنجا که در اولین دوره از جشنواره «شبیه یاس» به مقام دوم رسید. پس از آن نیز هردوره به عنوان گروه اول در بخش سرود معرفی شد.
عمو رحیم بقال، مردی با سرفه‌های بی‌پایان، یک جانباز شیمیایی است
هوا تاریک بود. چشم چشم را نمی‌دید. صدای افتادن بمب از آسمان شنیده می‌شد که دوروبرمان به زمین می‌خورد. فکر می‌کردیم مثل همیشه عراقی‌ها دست‌بردار پاتک نیستند اما در تاریکی یکی‌یکی به سرفه افتادیم. تا اینکه گفتند شیمیایی زده‌اند و دود غلیطی فضا را پر کرد. ماسک‌هایمان را با عجله به صورت زدیم اما برای آن‌هایی که نزدیک بمب بودند دیگر دیر بود. بعضی هم‌رزمانم همان‌جا از شدت تنفس گاز خردل شهید شدند.
چشم به راه چهارشنبه ها
در پنجاه و هشت سالگی خادم حرم است، رابط کانون خادم یاران بنیاد کرامت رضوی و یکی از اعضای فعال گروه جهادی حضرت زهرا(س). حاجی امیدوار از سه سال پیگیری مداوم برای رساندن تخم مرغ به خانه نیازمندان تعریف می کند: آن روزها هربار پنج تا هشت کارتن از مجتمع می گرفتم و به در خانه ها می رساندم. در ایام کرونا هم توزیع داشتیم. با آن تعداد کم، جوری توزیع می کردیم که دست کم ماهی یک بار به همه خانواده های تحت پوشش تخم مرغ برسد. در ایام کرونا علاوه بر تخم مرغ، بسته های معیشتی هم توزیع می کردیم.180خانواده نیازمند در لیستشان دارند؛ بی سرپرست و بدسرپرست. کارتن های تخم مرغ در ایام کرونا پس و پیش شد اما قطع نشد.
رویش دوباره امید
مسئول مرکز کارآفرینی رویش می‌گوید: برخی از این خانواده‌ها ممکن است به دلیل پیری و ناتوانی جسمی‌ توان کارکردن نداشته باشند اما تعدادی هستند که توان کارکردن دارند. این افراد ابتدا آموزش می‌بینند بعد از آن می‌توانند از وام اشتغال‌زایی که از طریق کمیته امداد و یا خیران در اختیارشان قرار می‌دهند، استفاده کنند.خوشبختانه در سایه این حمایت‌ها تعدادی از خانواده‌ها به چرخه کارآفرینی و تولید وارد شده‌اند و با کسب درآمد نیاز کمتری به کمک‌های خیران دارند.
استمرار مأموریت قرآنی لیلاخانم
لیلا خانم حدود 23 سال فرمانده پایگاه بسیج است. همان سال‌های آغاز خدمت، عازم محله‌ای در حاشیه شهر شد. محل سکونتشان در مرکز شهر بود اما او به عنوان کسی که درس حوزوی خوانده بود وظیفه تبلیغ و ترویج فرهنگ قرآنی و اسلامی را بر دوش احساس می‌کرد و می‌خواست در محله‌ای دور از خانه، بخشندگی و مهربانی را تمرین کند. او محله شهید قربانی را برای آموزش قرآن و فعالیت‌های مربوط به آن انتخاب کرد و برای خدمت به اهالی این منطقه ماندگار شد.
گریز به خط مقدم/ راهکارهای نوجوانان برای اعزام به جبهه
داستان نوجوانان در حماسه هشت‌ساله، داستانی شگفت‌انگیز است. اعداد و ارقام آن‌قدر بزرگ است که نمی‌‌توان به‌همین‌راحتی از کنارش عبور کرد و آن را نادیده گرفت. جنگ که مردان خانواده، برادرهای بزرگ‌تر و پسرهای فامیل و همسایه را به جبهه کشاند، مادران را مضطرب کرد و نقش نان‌آور به آن‌ها داد، روی نوجوانان خانه نمی‌توانست بی‌اثر باشد. پسرهای کوچک خانه هم که هنوز محاسن به صورتشان ندویده بود، دنبال نقش در این دفاع گسترده بودند. آن‌ها نمی‌توانستند بنشینند و نگاه کنند. همین شد که داستانی مکرر در محل‌های ثبت‌نام و اعزام شکل گرفت.
این زخم کهنه هنوز تازه است
هر مادری که عزیزش را در جنگ از دست می‌دهد، شبیه سربازی است که همراه پسرش به میدان جنگ رفته باشد و برای سال‌ها با ترکش خاطرات تلخ در تاروپود روح زخم‌خورده‌اش سر کرده باشد. کافی است کمی پای صحبت این مادرها بنشینی تا از خیسی چشم‌هایشان بفهمی که این زخم کهنه هنوز تازه است و مجروح اصلی جنگ خود این مادران هستند.