بسیج

«می‌توانم»؛ رمز موفقیت محدثه
شاگرد اول مدرسه بود و حس کنجکاوی و ذهن خلاقش تنها با درس خواندن اشباع نمی‌شد؛ بنابراین اولین قدم را برای کارهای فرهنگی برداشت. عضو هلال احمر و بسیج مدرسه شد و در ادامه راه‌اندازی کتابخانه را به عهده گرفت. اکنون سال‌ها از آن‌زمان می‌گذرد و محدثه رشید در بیست‌وهفت‌سالگی دختری است که علاوه‌بر دریافت جوایز در جشنواره‌های مختلف دانش‌آموزی همچون ورزشی و قرآنی توانسته است در حوزه اشتغال‌آفرینی، آموزشی و پرورشی نیز گام بردارد و عضو فعال و پویای خانواده‌ خود باشد. با این بانوی بسیج ی که ساکن محله پروین اعتصامی است به مناسبت روز دختر هم‌کلام شدیم.
مسجدی به عمر آزادشهر
مسجدالزهرا(س) که در خیابان جلال40 واقع شده اولین و قدیمی‌ترین مسجد منطقه11 است. کلنگ ساخت آن سال1355 بر زمین خورده است. آن‌زمان فقط 10خانوار در محله آزادشهر سکونت داشتند و باقی زمین‌ها یا بایر بوده یا در آن کشاورزی می‌کردند. حدود سال‌های68 یکی از بزرگ‌ترین هیئت‌های عزاداری مشهد، هیئت این مسجد بوده و چند بار توسط مسئولان وقت قدردانی شده است.
مسجد علی ابن ابیطالب، مأمن روزهای غم و شادی اهالی چهاربرج
تاریخ دقیقی از سال تأسیس این مسجد در دست نداریم، اما با توجه به خاطراتی که پدر‌ها و پدربزرگ‌هایمان تعریف کرده‌اند می‌دانیم که تاریخ تأسیس بنا برمی‌گردد به حول و حوش سال‌۱۲۵۰ هجری شمسی.
اردوگاه مرگ
ماشین مقابل ساختمان شیشه‌ای که ایستاد چشمان ما را باز کردند و با زدن قنداقه تفنگ گفتند که از ماشین پیاده شویم و به سمت سالنی فرستادند که چند مرد قوی هیکل با باتوم و کابل فشار قوی ایستاده بودند، زمانی که عرض راهرو را برای رسیدن به سالن طی می‌کردیم باتوم و کابلی بود که بر سر ما فرود می‌آمد. انتهای سالن که رسیدیم گفته شد که همگی برهنه شوید و سپس داخل اتاقکی سیمانی فرستاده شدیم یک دست لباس نازک در سرمای زمستان بهمن‌ماه به ما داده شد بدون اینکه اتاق مجهز به وسیله گرمایشی و یا حتی چند پتوی سربازی باشد.
موفقیت در «فردا»
کسب مقام اول در سی و نهمین دوره مسابقات «فردا» سال 1400 در رشته نقد ادبی و هنری و در بخش نقد بازی‌های رایانه‌ای، بخشی از موفقیت‌های فرهنگی و هنری هستی زمانی، نوجوان محله فرهنگیان، است. هستی زمانی متولد تیرماه سال 1384 فرزند اول خانواده و دانش‌آموز سال یازدهم رشته علوم‌انسانی است. او عضو فعال بسیج ، شورای دانش‌آموزی و گروه پیشتازان مدرسه‌اش است. هدف او از این فعالیت‌ها کسب تجربه و هموارکردن مسیر موفقیت در دوره جوانی است.
شهادت سه پسرخاله‌ آرام و قرارش را گرفت!
شهید علیرضا کاظمی شناسنامه‌اش را برداشت و به مرکز بسیج رفت تا روانه جبهه‌های جنگ شود، اما مأمور ثبت‌نام به دلیل کمبود سنش با این امر مخالف کرد. علیرضا هم شناسنامه‌اش را دست‌کاری کرد و دوباره برای ثبت‌نام رفت، اما مسئول ثبت‌نام متوجه دست‌کاری شناسنامه شد و از علیرضا خواست که موافقت‌نامه، ولی خود را برای اعزام به جبهه بیاورد. یک روز که من و مادرش در خانه نشسته بودیم، با مقدمه‌چینی و صحبت از امام حسین (ع) و دفاع در برابر ظلم و ستم، رو به من و مادرش کرد و گفت: شما دوست ندارید که فرزندتان به راه امام حسین (ع) برود و در برابر ظالمان و متجاوزانی که به سرزمین و ناموس ما حمله کرده‌اند، مقاومت کند!؟
مدرسه، روشنگر مسیر زندگی
آیناز ابراهیمی می‌گوید: از سه سالگی من را در مهدکودک و کلاس‌های زبان ثبت‌نام کردند. یادم هست روزهای پنجشنبه و جمعه که مهد تعطیل بود گریه می‌کردم و از مادرم می خواستم من را به کلاس ببرد. دوره دبستان را در مدارس مختلف پشت سر می‌گذارد. تا سوم دبستان فعالیت خاصی ندارد ولی از کلاس چهارم به بعد در انتخابات شورای دانش‌آ‌موزی شرکت می‌کند و سال ششم رئیس این شورا در مدرسه می‌شود. او دوره متوسطه اول را دوران طلایی زندگی‌اش می‌داند.