چادر الهه بین چرخهای تانک گیر کرده بود و او را تا مسافتی با خودش میکشاند. مریم هم داخل جوی آب افتاده و دستوپایش شکسته بود. الهه چندروز بعد شهید شد.
میدان دهدی فعلی بهخاطر نزدیکی به پادگان بیشتر درخطر بود. معمولا تانکهای کوچکی که به «اسکورپین» معروف بودند، برای خاموشکردن اعتراضها و ایجاد رعب و وحشت در مردم، حوالی میدان مستقر بود.
دکتر محمود واعظی میگوید: اگر امروز من از دوجا دکترای علوم قرآنی دارم، مدیون همان خودکار سبز چهل سال پیش هستم که در یک جلسه محفلی گرفتهام.
مهدی خسروی پس از پیروزی انقلاب اسلامی اقدام به تشکیل «جامعه هیئتهای مذهبی شهرستان مشهد» میکند. او امروز عضو هیئت موسس، امنا، مدیر و دبیر اجرایی این جامعه است.
محمد حشمتیان، دندانپزشک تجربی مشهدی، در روز ورود امام خمینی (ره) به ایران، پای تلویزیون، چیزی را میبیند که شاید فقط توجه یک دندانپزشک به آن جلب شود.
حجتالاسلام محمد پورمحمدی که در جریان حمله به مدرسه فیضیه مجروح میشود تعریف میکند: در بیمارستان یکی از من خواست که پیراهن خونیام را به قیمت ۲۵تومان به او بدهم تا برای یادگاری نگهدارد.
درست پس از روز خاکسپاری همسر، بیبیمریم نیز در حالی که با کمک برادرانش، توانست اشهدش را بگوید، با جاری شدن «الله اکبر» بر لبانش، نزد همسر و فرزند شهیدش شتافت.