محمدرضا آخوندقرقی خاطرات زیادی از دل زمین دارد. او سالهای زیادی از عمرش را در دل زمین بوده و از ۸ سالگی که کشاورزی را آغاز کرده با زمین دوست شده است.
حسن دلیرباغستانی میگوید: پیرمرد را بهخاطر سنوسالش، از حضور در عملیات منع کردم، اما خیلی اصرار کرد و سرانجام اجازه دادم. رفت و با دست پر هم برگشت. او تلویزیون رنگی جاسم، خویشاوند صدام را با خودش آورد.
مادر شهید قائمی هنوز هم لباسهای پسرش را درون ساکی که همراه همیشگی راه مشهد-کرمانشاهش بود، نگه میدارد. لباسهایش بعد از گذشت ۳۰ سال هنوز نو و اتوکشیده است.
اهالی، حاجمحمدحسین عباسی را به نام «آچارفرانسه»، «کارراهانداز» یا «آمبولانس محله» میشناسند. در دورهای که جادههای خاکی چهاربرج هنوز رنگ ماشین به خودش ندیده بوده، چهارچرخی داشت تا به دادِ درراهماندهها و مریضدارها برسد.
اولین تابلوی نقاشی امام خمینی به دست مرتضی روحانیمشهدی کشیده شده است، هنرمندی که از حرفه آهنگری آغاز کرده و بعدها در مغازه تابلوسازی، نقاشی را یاد میگیرد.
ساختمان جهاد قبلاز انقلاب دراختیار سازمان شیر و خورشید بود و مراسم پیشاهنگی در آن برگزار میشد؛ اما بعد از جنگ یاد ۶۱ هزار اعزام به جبهه، ۶۴۹ جانباز و ۵۴ آزاده را در خود ثبت کرد و معراج ۳۱۲ شهید خراسان رضوی شد.
چادر الهه بین چرخهای تانک گیر کرده بود و او را تا مسافتی با خودش میکشاند. مریم هم داخل جوی آب افتاده و دستوپایش شکسته بود. الهه چندروز بعد شهید شد.