دفاع مقدس - صفحه 11

خانواده بابایی از طرف آموزش و پرورش به عنوان خانواده موفق برگزیده شد
وقتی در خانواده‌ای سه بچه باشند و هرکدام از این سه در زمینه‌ای موفقیتی به دست آورده باشد، دیگر بحث تصادف یا فقط استعداد و تلاش نیست؛ لابد اطرافیانی بوده‌اند که محیط و شرایط مناسبی برای این سه بچه فراهم کرده‌اند.
خودروی جمع‌آوری کمک‌های مردمی به جبهه آمده است
علی‌اصغر زارع‌زاده از روز‌های جمع‌آوری کمک‌های مردمی برای جبهه یاد می‌کند: این کمک‌ها از همان سال ۱۳۵۹ شروع شد و تا پایان جنگ تحمیلی ادامه داشت. با بلندگو به مردم اعلام می‌کردیم که: «خودروی جمع‌آوری کمک‌های مردمی به جبهه» آمده است.
اسدالله، سرباز دلیری که یک‌تنه سنگر را حفظ کرد
اسدالله شاهسونی، جوان دلیری بود که روز شهادتش، در حالی‌که پاتک خورده بودند، به هم‌رزمانش گفته بود تا او دشمن را سرگرم می‌کند، همگی سنگر را رها کنند.
برای زائران امام رضا(ع) گل می‌کارم
گلخانه شهرداری منطقه ثامن با گل‌های رنگارنگ و درختچه‌های متنوعش، سال‌هاست خانه دوم علی محمدپور، جانباز سی‌درصد اعصاب‌وروان است، مأمنی سرشار از آرامش که حاصل دسترنج خودش در ۲۱ سال گذشته است.
قصه دلتنگی شهید خلیل تشکری و پدرش به سرآمد
ماشاءالله خانم تعریف می‌کند: خدابیامرز حاج محمدابراهیم همیشه می‌گفت: خلیل، عصای دستم بود! رفیقم بود. وقتی او خبر شهادت پسرش را شنیده بود، گفته بود «کمرم شکست.»
مهدی خانی به یادشهدا رکورد جهانی ثبت کرد
مهدی خانی به نیت زنده‌نگهداشتن فداکاری شهدایی که روی سیم‌های خاردار خوابیدند تا هم‌رزمانشان از میدان مین عبور کنند، رکورد خوابیدن روی سیم خاردار و تحمل شکستن ۵۴۰ کیلو بتن را به ثبت رساند.
قصه زندگی صفر علی ندایی در ۷ سال اسارت
جنگ است دیگر، اسیر می‌دهی و اسیر می‌گیری، راننده تانک بودم و توی یک منطقه بازِ آسفالت شده در شوش، دشمن منگنه‌ام کرد. منگنه‌ای که باز شدنش هفت سال طول کشید.