وحیدرضا وطنی، از پاسدارانی است که در یکی از عملیاتهای درگیری با عبدالمالک ریگی در زاهدان به شهادت میرسد. او به منظومکردن خاطراتش پرداخت و در همین راستا حین تمرین، ماموریت یا آموزش خاطرات را در قالب شعر مینوشت.
محمد عبدی، فرزند شهید قدرتالله عبدی میگوید: درجریان یکی از مجروحیتهای پدرم، او را کنار تعداد زیادی از شهدا خوابانده بودند. پزشک وقتی بهسراغ پدرم میرود و متوجه میشود هنوز نفس میکشد.
شهید حسین عسکریان از همان نوجوانی در کنار درس کار نقاشی ساختمانی میکرد. اما جنگ که شروع شد درس و کار را رها کرد. مادرش میگوید: در سه عملیات شرکت کرد و سومین عملیات شهید شد.
شهید مجتبی عرفانیان در جنگ ۱۲ روزه برای مرخصی به مشهد آمده بود، اما دلش تاب نیاورد؛ میگفت وقتش رسیده از ایران دفاع کنم. اگر آخرش شهادت شود، چه بهتر! او به حدی مصمم بود که به اصفهان برگشت.
حسین محمدی، جانباز و آزادهای که در پانزدهسالگی اسیر شد، به دلیل شباهت به برادر شهید مدافع حرمش در سریال بچهزرنگ نقش او را بازی کرد. او میگوید: با اینکه هیچ تجربه بازیگری نداشتم، با انگیزه معرفی شهدا این نقش را پذیرفتم.
مادر شهید اصغر حسینپور باغعباسی میگوید: همانطور شد که خودش پیشاز آنکه خبر شهادتش را بشنویم، گفته بود. چشمانتظارش بودیم ولی نیامد. به ما گفتند مفقودالاثر شده و بعد هم خبر شهادتش را آوردند.
عبدالمهدی جراحزاده بهعنوان سرباز وظیفه به جبههها اعزام شد؛ مرداد سال ۶۷ در جزیره مجنون به اسارت دشمن درآمد که۷۹۲روز به طول انجامید و سرانجام سال ۱۳۹۹ در اوج شیوع ویروس کرونا فوت کرد.






