گرچه سن زیادی ندارد، اما مربی باسابقه ورزشهای رزمی به حساب میآید. کسی که در کودکی فریفته هنرهای رزمی میشود و عمرش را پای آن میگذارد. از هفتسالگی زندگی با ورزش رزمی را شروع کرده است. ثمره کار محمد غلامینژاد، تعلیم بیش از هزار هنرآموز است.
دقیق و منظم است و همیشه سر وقت خودش را به تمرین میرساند. انگیزه و هدف دارد و برای رسیدن به هدفش در تمرینات کوتاهی نمیکند. کمربند قهوهای دارد و باید راه درازی را پشت سر بگذارد تا حرفهای شود و مدال طلای جهان را به گردن بیاویزد. حسن پُردل متولد 1384 و ساکن محله الهیه است. چهار سال است که کاراتهکار میکند و دو سال هم بهدلیل کرونا از میدان مسابقات و تمرینات جدی دور بوده است، ولی امسال توانسته در مسابقات کشوری و استانی سبک کیوکوشین مقام اول را به دست آورد.
بدن ورزیدهای دارد و از این نظر به شانزدهسالهها نمیخورد. ساکن محله امیرالمؤمنین(ع)، اما افتخار گلشهر، ایران و همچنین وطن آبا و اجدادیاش محسوب میشود. قهرمان امروز ما همین ماه پیش به مسابقات بینالمللی استان خوزستان رفته و توانسته بهعنوان کاراتهکار تیم ملی جوانان افغانستان روی سکوی قهرمان ی بایستد. سجاد کاظمی، جوان خوشآتیه گلشهری است که آرزوی کسب افتخارهای بیشتری را دارد.
معصومه موسوی، بانوی ورزشکار رشته کاراته و مهاجر ساکن محله شهید آوینی، بعد از فرازونشیبهای بسیار، مقام کشوری و بینالمللی کسب کرده است.کسی که از نوجوانی عاشق کاراته بوده اما خانواده با قدمگذاشتن او در این راه مخالفت میکنند. سالها میگذرد اما دلسرد نمیشود. معصومه حالا در بیستوهفتسالگی و با وجود دو فرزند و کار در بیرون خانه بالأخره به آرزوی دیرینهاش میرسد و در جایگاه قهرمان ی کیوکوشین کاراته میایستد.
اولینباری که وارد باشگاه جودو شد هشتسال داشت و از آن روز فقط گریههایش را بهخاطر دارد. رزمیکاران بزرگسال را که دیده بود، وحشتزده گریه میکرد. به قول خودش ترسیده بود مبادا این مردان قویهیکل کمربند مشکی آسیبی به او بزنند. از آخر هم پدرش با او وارد کلاس شد تا ترسش بریزد. سینا اکرمی اکنون 18سال دارد و همچنان در ورزش جودو فعالیت میکند. او در این مدت سه مدال طلای استانی، سه مدال طلای باشگاهی و بیست مدال نقره و برنز استانی و باشگاهی به دست آورده است.
تا چهلسالگی سراغ ورزش نرفته، مادری کرده و به قول خودش بچهها را از آب و گل درآورده است. اما وقتی به پیشنهاد همسرش که اهل ورزش باستانی و رفتن به زورخانه است ورزش را شروع میکند، متوجه میشود که در این حوزه استعداد خوبی دارد. دو دخترش را هم همراه خود میکند و حالا در چهلودوسالگی توانسته در مسابقات هنرهای نمایشی به همراه رومینا و رکسانا مقام کشوری بهدست بیاورد.سودابه زنگنه حالا به پیشنهاد مربیاش یک قدم فراتر رفته و شانسش را در رشته رزمی تاپفولکونتاکت هم امتحان کرده است و در آخرین دوره از مسابقات به عنوان فایتر(مبارز) حضور پیدا کرده است.
کسی اسم او را نمیداند و همه به «آقایی که طناب میزند» میشناسندش. ورزشش حتی یک روز هم تعطیل نمیشود، حتی در روزهای بارانی. در روزهای سرد شال مشکی به پیشانی میبندد و لحظهای در طول مسیرش نمیایستد.
در حالی که ما هنوز کسل و خموده پشت میزهایمان برای شروع یک روز کاری خودمان را آماده میکنیم، او با طنابش بوستان کوهسنگی را یک دور زده و در حال بازگشت است. تصمیم میگیریم او را دعوت کنیم تا مهمانمان شود. فردای آن روز «سیدمحسن طباطبایی» بعد از ورزشش مقابلمان برای گفتوگو نشسته است.