هانیه دختری است که برای آیندهاش هدفهای بزرگی دارد و خودش را در قامت یک قهرمان میبیند. هانیه شیرزاد در دهسالگی کاراته را آغاز کرد، ورزش رزمیای که هیجان روزهای کودکیاش را بیشتر کرده و همانطور که در مسابقات کشوری و استانی درخشیده است، این روزها با پنج ساعت تمرین در خانه و باشگاه خودش را برای مسابقات بینالمللی خاورمیانه که سههفته آینده در مشهد برگزار میشود، آماده میکند.
گوش راستم در مسابقات ده جانبه بندرعباس شکست. حریفم شمالی بود و مقام سومی کشور را داشت. قبلش به من اخطار داده بودند که کشتیگیر قدری است و تندر میزند. بهدلیل ترسم حریف همان ابتدا سه امتیاز از من جلو افتاد؛ اما کمکم لِم مسابقه دستم آمد و فهمیدم میتوانم برنده شوم. لحظه آخر که میخواستم ضربه فنیاش کنم ناگهان سرش را بالا آورد که به گوش راستم خورد. شدت ضربه به حدی بود که گوشم شکست.پس از آن هم گوشم چندین وچند بار ضربه خورد. ضربههایی که در طول این سالها آن را به چوبی خشک تبدیل کرده است.
پنج سالی میشود که ورزش کاراته را شروع کرده است و توانسته مقام سوم استانی مسابقات نوجوانان هیئت کاراته را کسب کند. یونس یوسفی ساکن محله کوشش 19سال دارد و هدفش را مربیگری در کاراته تعیین کرده است. او که مشوق بسیاری از دوستان و هممحلهایهایش برای پرکردن اوقات فراغتشان با ورزش بوده است از انتخاب رشته کاراته میگوید.
چند سال قبل برای مسابقات استانی اردویی در چکنه در بخش سرولایت قوچان داشتیم. من و حریفی که مشغول مبارزه تمرینی بودیم زانوهایمان با هم برخورد شدیدی داشت و هر دو نفر دچار آسیبدیدگی سختی شدیم. متأسفانه در آنجا امکانات درمانی نبود، نه یخ و نه تجهیزاتی که بتوانیم محل ضربدیدگی را خنک کنیم. ناگهان به ذهنم رسید که رودخانهای در نزدیکی محل تمرین قرار دارد و حدس زدم که آب رودخانه باید بسیار سرد باشد. به پیشنهاد من هر دو به سمت رودخانه رفتیم و با پریدن در آب سرد، جلو آسیبدیدگی جدی را گرفتیم.
به نظر من کشتی بیشتر از اینکه بخواهد ورزش باشد، راه و رسم زندگی است، فردی که در پستی و بلندی کشتی قرار میگیرد، چه قهرمان المپیک باشد و چه کسی که فقط به خاطر علاقهای که دارد در این حوزه تمرین میکند، شیوه زندگی را تمرین میکند. اعتقاد دارم کشتی و نوع تمرینات آن باعث میشود تا فرد طعم سختیها را بچشد و درسهایی بگیرد که در زندگی بسیار به درد میخورد، اینکه برخی افراد کشتی را فقط به چشم یک ورزش نگاه میکنند قبول ندارم چون کشتی در تاریخ ما، آیین پهلوانی و جوانمردی ما ریشه دارد.
پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، حوالی سال 1355 بود که تیم برق پا گرفت. آن زمان اطراف چهارراه برق هنوز ساختوسازی نشده بود. بچههای محلههای طلاب و طبرسی برای بازی فوتبال این مکان را انتخاب کردند. محل بازیشان میدانی بود که فقط دو تا میله دروازه داشت. خطهایش تقریبا فرضی بود، شنی و خاکی. احمد محدث، مربی و سرپرست تیم، بچهها را دور هم جمع کرده بود. جالب این است که تیم برق که بعدها با چند تیم دیگر ترکیب و نامش فردوسی شد و اکنون نیز به نام شهید محدث شناخته میشود، برای خودش در محله قدرتی بود و با تیمهای مطرحی در سطح مشهد بازی میکرد. در بیشتر مواقع هم برنده میشد. همین چیزها بود که بچههای دهدوازدهساله محلههای طلاب و طبرسی را واداشت جدیتر دنبال زمین مناسب بیفتند.
«سرهنگ2 علی کمالی» در نوزدهسالگی رشته سنگنوردی را بهطور حرفهای انتخاب کرد و تا به امروز در آن فعالیت کرده است.
رشته ورزشیای که تا قبل از ورودش به دانشگاه افسری امام علی(ع) شناخت چندانی از آن نداشت و فکر نمیکرد یک روز بتواند در مسابقات این رشته مقامآور باشد. کسب مقام اول در نهمین دوره مسابقات سنگنوردی قهرمان ی ارتش گرایش سرطناب در سال گذشته؛ سبب شد تا گفتوگویی با این ورزشکار سیوهشتساله داشته باشیم که معتقد است تلاش و کوشش در زندگی میتواند هر مشکلی را مانند موم نرم کند.