در کوچه سمسارهای مشهد همه چیز پیدا میشود
بهار که در راه باشد همه دوست دارند تغییری اگرچه مختصر در زندگیشان روی داده باشد. نمونهاش هم روزهای اول سال است که همه را در شکل و شمایلی تازه میبینی.
بعضی دوست دارند در کنار خانهتکانی که رسم دیرینه همه ایرانیهاست از شرّ اسباب کهنه خانهشان خلاص شوند و تخت، فرش و وسایل نویی را جایگزین کنند. همه اینها در کنار واقعیتهای اقتصادی امروز معنایی دیگر پیدا میکند.
گرانیهای ناگهانی اخیر باعث شده است به داشتههای قبلی بسنده کنیم و کمتر رؤیای داشتن اشیا نو را در سر بپرورانیم؛ اما چرخه زندگی به هر رو میگردد و افراد سعی میکنند در حد مقدور به آرزوهایشان جامه عمل بپوشانند!
یکی از همین راهها، خرید وسایل دستدوم برای خانه است. اگر مشهدی باشی صحبت دستدوم که به میان میآید به یاد ۲ کوچه معروف میافتی یکی کوچه نور در محدوده میدان توحید یا همان دروازه قوچان خودمان و دیگری کوچه سمسارها که همان خیابان امام خمینی ۳۰ است.
کوچه «سمسارها» و کوچه کناری آنکه «ثبت» نام دارد از جمله کوچههای معروف خیابان ارگ (امام خمینی) است. برای تهیه گزارشی از وضعیت این کوچه در روزهای نزدیک به پایان سال و آمدن بهار سری به این محدوده زدیم.
پلان اول؛ راننده تاکسی
مجیدی، راننده تاکسی است، تا متوجه میشود خبرنگارم و برای تهیه گزارش به کوچه سمسارها میروم گفتگو را آغاز میکند. او میگوید: «یکبار مبلهای خانهام را فروختم.
یکدست مبل داشتم، دو سالی برایمان کار کرده بود، گرچه هنوز مرتب و آماده به خدمت بود، بهاصطلاح از مُد افتاده بود. قرار شد آن را بفروشیم. خودمان ۳ میلیون تومان خریده بودیم و قیمت فروش را یک میلیون گذاشتیم.
فردی آگهیام را در «دیوار» دیده بود، آمد و بالأخره با چانه زدن به ۶۰۰ هزار تومان خرید و رفت. مطمئنم قیمت فروش را بیش از یک میلیون تومان در این خیابان قرار داده بود.»
او از تجربه دیگری در این زمینه میگوید: «بخاریای در خانه داشتم که سمسار از من به قیمت ۳۰۰ هزار تومان خرید درحالیکه قیمت نو آن حدود یک میلیون و نیم بود. بعد از چندی دوباره به آن احتیاج پیدا کردم. مشابه همان بخاری را که به ۳۰۰ تومان فروختم مجبور شدم به قیمت یکمیلیون تومان بخرم.»
مجیدی توصیه میکند: «تا میتوانید دستدوم نخرید. البته میدانم نیازهای اقتصادی افراد و جبر زندگی باعث میشود که افراد بهسراغ دستدومیها بروند، اما ضرر خرید از این مراکز کم نیست.
چراکه معمولاً افراد تجربه ندارند و ضرر میکنند. اگر میخواهید دستدوم بخرید باید با شناخت لازم اقدام کنید. بهترین راه این است همراه با کسی که کاربلد است خرید کنید.»
پلان دوم؛ کوچه سمسارها
حدوداً روبهروی اداره دارایی در خیابان امام خمینی (ارگ سابق)، کوچه امام خمینی ۳۰ است. عموم مردم آن را به نام «کوچه سمسارها» میشناسند، اما در آن حوالی تابلویی با این عنوان وجود ندارد.
وارد کوچه که میشوید آرام آرام فروشگاههایی که رشته کاریشان، فروش اشیا دستدوم است، خودنمایی میکند. در چند مغازه اول، کالاهایی از جمله چراغهای قدیمی که امروزه جنبه نوستالژی و تزیینی دارد، صندلی و مبل، یخچال، اجاقگاز و رادیوضبطهای قدیمی را میبینی.
وسایل دستدوم را بهاصطلاح «پرداخت» کردهاند و سلفون کشیدهاند. احتمالا اگر ندانی اینجا کوچه دستدومیهاست، تصور میکنی به بازار نو فروشها آمدهای!
خانوادههای متعددی در کوچه رفتوآمد دارند و با فروشندگان چانه میزنند. شاهد چند معامله هستم که در نهایت با مقداری تخفیف از طرف فروشنده سر میگیرد. میشود حدس زد که عدهای برای جهیزیه و عدهای برای تکمیل کمبودهای خانهشان کالاهای دستدوم را از این کوچه تهیه میکنند.
تا جایی که در خاطرم مانده است در این کوچه سابق بر این میتوانستی اشیای عتیقه هم پیدا کنی، اما ویترین و داخل مغازهها را که جستوجو میکنم کمتر عتیقه به چشمم میخورد. اجناس نونوار هستند و دستدوم و برآمده از زندگی امروزی.

پلان سوم؛ گاراژ سمسارها
به گاراژ بزرگی میرسم که نقطه تمرکز مغازههای دستدومی این حوالی است. با چند نفر فروشنده و خریدار گفتگو میکنم. مجید مهرآمیز ظاهراً اطلاعات بیشتری در این زمینه دارد.
او میگوید: «۱۵ سال است که در کار دستدوم و بخش مبل و صندلی مشغول به کارم. این کوچه ۷۰ سال سابقه خریدوفروش اجناس دسته دوم را دارد و الآن حدود ۵۰ نفر فروشنده در آن به این کار مشغول هستند.»
او درباره روش کار فروشندگان قدیمی این کوچه میگوید: «امروزه روش کار فروشندگان فرق کرده است و دیگر سراغی از نسل اول و دوم کسانی که در این کوچه فروشنده بودند نمیتوان پیدا کرد.
نسل قبل از ما بیشتر در کار اشیای عتیقه بودند، اما امروزه همه فروشندگان به مبل، یخچال، گاز و وسایلی از ایندست رو آوردهاند. وسایلی هم که میفروشیم نزدیک به نو شده است و دیگر عتیقهای در کار نیست.
اصولاً جنسهای این دوره و زمانه آنقدر کار نمیکند که بخواهد عمری در خانهای بماند و بعد به نسل بعدی ارث برسد و بعد از سالها عتیقه و قدیمی شود. بعضیها سالی یکبار وسایل خانهشان را عوض میکنند.»
از او میپرسم آیا حاضر است برای خانهاش از این کوچه خرید کند؟
او میگوید: «همهچیز به اقتصاد برمیگردد. اینجا کسانی هستند که حتی برای خرید جهیزیه میآیند و با ۱۰ میلیون تومان، هم مبل میخرند، هم گاز و هم تلویزیون و سایر وسایل جزئی! وسایلی که در حد نو هستند.»
پلان چهارم؛ خرید آگاهانه
مرد سمسار میگوید: «هر جنس دستدومی، دستدوم نیست.»
او توضیح میدهد: «تفاوت کالاهای دستدوم در دفعاتی است که استفاده شدهاند. گاهی بعضی کالاها دست دهم است و یا با اینکه دستدوم است دیگر عمری برای کار کردن ندارند. باید بین دستدومها تفاوت گذاشت.
در همین کوچه مبل دستدوم میفروشند به قیمت ۵ میلیون تومان. نیممیلیون تومانی هم داریم. واضح است آنکه ۵ میلیون تومان است واقعاً نزدیک به نو است.
آنکه طالب نیممیلیونی میشود برایش چندان مهم نیست که مبل چه شکل و کیفیتی داشته باشد و احتمالاً برای باغ میخواهد یا مسافرخانهای محقر در گوشهای دورافتاده!»
از فروشنده درباره شیوه خریدن درست از بین دستدومیها میپرسم و او توضیح میدهد: «اول از همه باید قیمت نو آن کالا را بدانید. مثلاً وقتی مبلی را در فروشگاههای خیابان سناباد به ۱۰ میلیون تومان میفروشند و در این کوچه با کیفیتی کمی پایینتر به ۳ میلیون تومان عرضه میشود مطمئناً میتوانی با خاطری جمع خریداری کنی. نکته اینکه فروشندگان این کوچه تنها خریدار اجناس و فروشنده نیستند و همیشه کالاهای خریداریشده را تعمیر کرده و میفروشند.»
پلان پنجم، لطفاً دیوار را خراب کنید!
مرد فروشنده میگوید: «اگر دوباره ۲۰ ساله میشدم هرگز به این کار وارد نمیشدم. همهچیز شده است نرمافزار دیوار و یکی دو مورد مشابه دیگر. جالب است که گاهی از ما کالای دستدوم میخرند و بعد از تعمیرات و نونوار کردن به دو برابر آنچه خریدهاند در نرمافزارهای موبایلی میفروشند.
شما وقتی از این نرمافزارها خرید میکنید دوباره نمیتوانید به فروشنده مراجعه کنید و اگر سرتان کلاه رفته باشد طلب خسارت کنید. چراکه مخاطب ضرورتاً مکان ثابتی ندارد، اما این اتفاقات به علت رقابتی بودن کوچه سمسارها و اینکه ما نشانی مشخص داریم روی نمیدهد.»
پلان آخر؛ پول و طلاهای پیداشده
سمسار کوچه سمسارها در پایان از خاطراتی یاد میکند که قدر مشترک همه آنها یافت شدن مبالغ ارزشمندی در لابهلای اشیا خریداریشده از مردم است.
او میگوید: «کمد آینهای خریده بودم. کشوهایش را که درآوردم دیدم پشت یکی از کشوها بسته حاوی چند انگشتر و گوشواره و سکه طلا افتاده است. به صاحبش خبر دادم و او میگفت یک سال است که این بسته را گمکرده و خیلی خوشحال شد.
در موردی دیگر هم وقتی تشکهای ابری مبلی را بیرون آوردم دیدم یک دستگاه موبایل آن زیرها برای خودش جا خوش کرده بود.»
هر دستدومی بد نیست و البته هر چیزی را نباید دستدوم خرید. حتی چیزهایی هم در زندگی هستند که باید برای همیشه نگاه داشت چراکه قدیمی آنها بهتر از هر نو و تازهای است!
*این گزارش سه شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۷ در شماره ۳۲۷ شهرآرامحله منطقه ۸ چاپ شده است.
