حال و هوای این روزهایش با سالهای قبل از شروع والیبال اصلا قابل مقایسه نیست. هنوز هم آن روزهای گوشهگیری و افسردگی را به یاد دارد. با خودش فکر میکرد باوجود معلولیت هیچ پیشرفتی نخواهد کرد، اما از زمانیکه ورزش را شروع کرد، همه چیز دستخوش تغییر شد. حالا او با وجود معلولیت، الگویی برای بسیاری از دانشآموزان و همسنوسالهایش است.
فاطمه قهرمان متولد ۱۳۸۷ است و در محله ابوطالب به دنیا آمده. او میگوید: از زمانیکه فهمیدم بهخاطر معلولیت با دیگران فرق دارم و نمیتوانم مثل آنها بدوم و بازی کنم، ناامید و افسرده شدم. باوجود مهربانیهای پدر و مادرم، تمایل زیادی حتی برای حضور در جمعهای خانوادگی و دوستانه نداشتم. با این کار هم به خودم سخت گرفتم و هم به دیگران.
با اینکه به نظر میرسید افسردگی در زندگی فاطمه قهرمان ادامه داشته باشد، یک اتفاق خوب همهچیز را تغییر داد. قهرمان میگوید: سال سوم دبستان ازطریق یکی از اقوام دورمان که درزمینه مربیگری و والیبال معلولان فعال بود، با این رشته آشنا شدم.
او از من دعوت کرد برای دیدن مسابقات به ورزشگاه معلولان در مجموعه تختی بروم. آنجا برای اولینبار با افراد معلولی آشنا شدم که پر از شور و اشتیاق بودند. برخی از این افراد، معلولیتشان شدیدتر از من بود. با دیدن جنبوجوش و تلاش این افراد از افکار پوچ و منفی که در ذهن داشتم، شرمنده شدم.
او بعداز این ماجرا به تیم والیبال نشسته پیوست و هفتهای سهروز برای تمرین به باشگاه تختی میرفت. خودش میگوید: کمکم روحیهام عوض شد و از آن دختر افسرده و گوشهگیر به فردی بانشاط و بااراده تبدیل شدم.
فاطمه در اولین سال حضورش در مسابقات والیبال نشسته استان، همراه تیم مدال برنز مسابقات را به دست آورد. بعد از آن نیز هرسال در مسابقات استانی شرکت و مدالهای رنگارنگی کسب کرد. او میگوید: در اولین مسابقه بهعنوان سرویسزن تیم حاضر شدم.
اولین سرویس را که زدم، توپ داخل زمین حریف افتاد؛ ناگهان سالن پر از صدای تشویق شد. مربیام از خوشحالی زیاد من را بغل کرد و دورتادور زمین چرخاند. این بهترین خاطره دوران ورزشیام است و در آن مسابقات، رتبه سوم و مدال برنز را به دست آوردیم.
قهرمان، بعداز آن هرسال در مسابقات شرکت کردهاست. او میگوید: مقام سوم و دوم مسابقات والیبال نشسته استان از دیگر مقامهایی است که کسبکردهام. امسال نیز با پشتکار و تلاش زیاد، توانستم مدال طلای مسابقات والیبال نشسته (بانوان) کشور را بههمراه تیم به دست آورم.
فاطمه قهرمان بین همکلاسیهایش نیز بهعنوان دانشآموزی موفق و کوشا شناخته میشود. او میگوید: بهترین مراسم تشویق، جشنی بود که در مدرسه برگزار شد. با چشمان خودم میدیدم که چطور دانشآموزان مدرسه و حتی آنهایی که بهدلیل معلولیتم با من رفتار سردی داشتند، تشویقم میکنند و از این موضوع خیلی خوشحال بودم. آن وقت بود که فهمیدم تا قهرمانشدن تنها یک قدم فاصله داشتهام.