بزرگشده «حیطه حاج کربلایی علی» است. همان محدوده خیابان خاکی امروز. محدودهای که ویژگیهای خاصی دارد. هم از آن ورزشکار بر میخیزد و هم شخصیتهای تاثیرگذار سیاسی و فرهنگی و مذهبی. اعتقاد هادی رضایی سرمربی تیم ملی والیبال نشسته کشور همین است که خواستگاه ورزش در مشهد از محلات و زمینهای خاکی بوده است و میگوید: حیطه حاج کربلایی علی به دلیل عرض زیاد کوچه، فضای ورزشیمانند داشت. از طرفی آخر خیابان خاکی سالن مهران قرار داشت و اگر ما در این محله زندگی نمیکردیم، هیچگاه ورزشکار نمیشدم.
چندماه پس از قهرمانی تیم قدرتمند والیبال نشسته کشور در مسابقات پارالمپیک ریو ۲۰۱۶، در فروشگاه ورزشی سرمربی تیم ملی، گفتگویی خودمانی با او ترتیب میدهیم. هادی رضایی شهروند محله احمدآباد است و فروشگاه ورزشیاش در ابتدای خیابان عدل خمینی واقع شده است.
هیچ نشانهای از فردی توانیاب در او وجود ندارد به جز ارادهای آهنین. او که ۲۰ سال است همراه با تیم ملی در فینال مسابقات جهانی حضور داشته است. چه در سمت مربی و چه در سمت کاپیتان تیم. افتخارآفرینی تیم ملی والیبال نشسته ایران همه مدیون اوست.
نخستین صحبت سرمربی توانمند تیم ملی والیبال نشسته کشور، از دوران کودکی و نوجوانیاش، مربوط به همان حیطه حاج کربلایی علی است. کوچهای با عرض ۱۲ متر و ۱۰۰ متر طول. تعریف میکند: ۶ تا ۱۰ تا بچه جمع میشدیم و گل کوچک بازی میکردیم یا اینکه نخ میبستیم و والیبال بازی میکردیم. البته جمعه صبحها از ۶ صبح تا ۵ عصر همیشه بازی میکردیم.
او ادامه میدهد: در ماه مبارک رمضان نیز همیشه بعد از افطاری بساط بازی در محلههای مختلف مشهد برپا بود. یادم است یک طرف بولوار خیام از سمت ملکآباد تا سجاد را میبستند و فوتسال و والیبال بازی میکردند. پارکینگ فعلی دروازه طلایی هم محل بازی بود.
بعد هم اضافه میکند: آن زمان ورزش حرفهای نداشتیم و ورزش قهرمانی بود و از محلات شکل میگرفت.
همان ورنق ورزش در محلات، موجب رشد و شکوفایی ورزش شد. منتها الان ورزش پاستوریزه شده است. در حالی که یادم است برای تماشای بازی بین مدارس در سالن مهران، یکهزار و ۵۰۰ نفر تماشاچی حاضر میشد. اصلا هندبال مشهد از همین زمین ورزشی مهران شکل گرفت.
رضایی با یادآوری روزهای نوجوانی از مدارسی میگوید که در آنها تحصیل و ورزش حرفهای را شروع میکند: دوران دبستان من در حسنیه یکی از مدارس اسلامی مرحوم حاجی عابدزاده گذشت. سهسال راهنمایی را هم در مدرسه فاتح که در کوچه «مسجد رانندگان» بود، گذراندم. شکلگیری ورزش حرفهای من از همینجا بود. چون عضو تیم هندبال مدرسه بودم و اتفاقا موفق شدیم در مشهد مقام اول کسب کنیم.
دبیرستان را هم در رشته اقتصاد و در مدرسه کفایی گذراندم. مدرسهای که بعد از شهادت محمود غریبگرد که اتفاقا هممیزی من بود، به نام او مزین شد. در این دبیرستان هم در مسابقات هندبال مشهد، مقام دوم به دست آوردیم.
او با لبخند ادامه میدهد: در مسابقات آموزشگاههای مشهد همیشه لباس شماره ۱۱ را میپوشیدم. مردم هم برای تشویق میگفتند ماشاا... چلاقه، ماشاا... لنگه. چون من در تیم افراد سالم بازی میکردم. اصلا قبل از انقلاب ورزش معلولان نداشتیم. درهرصورت با این حرف هواداران از طرفی ناراحت میشدم و از سویی دوست داشتم ثابت کنم با افراد سالم تفاوتی ندارم. درنهایت نیز ثابت کردم که معلولیت محدودیت نیست و حالا به حدی رسیدهام که حرف اول جهان را میزنم.
سرمربی تیم والیبال نشسته انگار نکته مهمی یادش آمده باشد، به سالهای قبل بر میگردد و میگوید: راستی بگذارید از دلیل معلولیتم بگویم. در چهارسالگی دچار فلج اطفال شدم که دلیل آن هم نوشیدن آب آلوده بود. معلولیتم به حدی بود که نمیتوانستم راه بروم. اما در حرم حضرت معصومه (س) شفا گرفتم و توانستم راه بروم. در هرصورت از نظر پزشکی پای راستم معلولیت دارد، ولی خیلی از دوستانم بعد از مدتها آشنایی با من تازه متوجه میشوند پایم مشکل دارد.
او با بیان اینکه هیچگاه معلولیت برایش محدودیتی ایجاد نکرده، اضافه میکند: با ورزش پایم را قوی کردم و کنترلم را بالا بردم. شاید برایتان عجیب باشد بشنوید، روی همان پای معلولم، لیلی میکردم و در تیمهای مدرسه هم در کنار افراد سالم ورزش میکردم.
رضایی از سال ۱۳۶۳، به صورت جدی درگیر ورزش میشود. در این میان زبان انگلیسیاش را تقویت میکند. برایمان تعریف میکند: از سال ۱۳۶۳ تیم ملی والیبال نشسته ایران شکل گرفت. یک سال بعد، تیم ملی نخستین سفر خارج از کشور خود را برای مسابقات جهانی تجربه کرد و من کاپیتان تیم بود.
اتفاقا در این مسابقات قهرمان شدیم. درحالی که هیچکس باور نمیکرد تیم ایران قهرمان شود. ما به دلیل حمله هواپیماهای عراقی به ایران، با ۵ ساعت تاخیر به محل مسابقات رسیدیم و بازی اول را از دست دادیم؛ بنابراین روز دوم مسابقات در بین دوبازی، بازی روز گذشته را نیز برای ما برگزار کردند و با وجود خستگی از سهبازی پی در پی، قهرمان جهان شدیم.
داوران مسابقه مدعی بودند قهرمانی ایران از توانمندی معلولان خارج است؛ بنابراین از ما تست دوپینگ گرفتند که البته بینتیجه بود. جالب اینجاست که در آن مسابقات ۵ نفر از بازیکنان مشهدی بودند.
اما نخستین مسابقات پارالمپیک جهان در سال ۱۹۹۸ برگزار میشود. یعنی سال ۱۳۶۷ شمسی. رضایی میگوید: تاکنون هشت پارالمپیک برگزار شده است که در آنها حضور داشتیم. در ۶ پارالمپیک اول جهان شدیم و در دوتا دوم. من هم در ۳ پارالمپیک کاپیتان تیم بودم و در ۵ تا سرمربی تیم ملی.
درهرصورت قهرمانی این مسابقات بیشتر مواقع در دست تیم ملی مقتدر ایران بوده است. اما دلیل این همه قدرتمندی چیست. سرمربی تیم ملی والیبال نشسته پاسخ میدهد: ورزشکاران ما از بچههای جانباز جبهه و جنگ بودند. ماجراجو و دلیر بودند و اهل رشادت. از طرفی محرومیت جامعه معلولان ایران نیز باعث شده بود که بچههای معلول بهدنبال ارتقای شرایط خود باشند.
او ادامه میدهد: در بعضی کشورها برای ورزش معلولان هزینه میکنند تا هزینه بیماریهای جسمی و روانی را کم کنند. در کشور دانمارک با ۴ میلیون جمعیت، حدود ۱۷ هزار نفر معلول وجود دارد که همه ورزش میکنند. ورزش در این کشور اجباری است تا به معلولان کمک هزینه تعلق بگیرد. درهرصورت اگر معلول ورزش نکند، با پدر و مادر و همسرش دعوا میکند.
اما بگذارید درباره آمار ایران هم صحبت کنم. در ایران یک میلیون معلول داریم که فقط ۲۰ هزار نفر آنها ورزش میکنند. در مشهد نیز ۹۰ هزار معلول داریم که فقط ۳ هزار نفر آنها ورزش میکنند. شهروند محله احمدآباد ادامه میدهد: در مشهد زیرساخت ورزش معلولان آماده نیست. از طرفی تنها سالن ورزشی معلولان مشهد واقع در وکیلآباد اجارهای است و خیلی از معلولان برای رفت و آمد به آن مشکل دارند. چون بیشتر آنها از اقشار متوسط جامعه هستند و نمیتوانند هزینه بکنند.
اما درادامه صحبت دوباره از دلایل موفقیت تیم ملی والیبال نشسته میپرسیم که آقای رضایی خاطرهای زیبا تعریف میکنند: سال ۱۳۸۸، احسان علیخانی در برنامه ماه عسل، معلولی به نام مرتضی مهرزاد را دعوت کرد که دومتر و ۴۴ سانتیمتر قد داشت. او به دلیل شرایط خود ۱۱ سال از خانه بیرون نیامده بود.
یعنی حتی کفش اندازه پایش پیدا نمیشد. آقای علیخانی با من تماس گرفتند و گفتند حتما این برنامه را نگاه کنید و دست این پسر را بگیرید. دوسال در مشهد با مرتضی کار کردیم و امسال در مسابقات پارالمپیک یکی از بازیکنان بود و با همراهی او قهرمان شدیم. او در مصاحبهای گفته بود نقطه ضعف من نقطه قوتم شد.
وی ادامه میدهد: ۷ ورزشکار از ۱۲ ورزشکار امسال ما جدید بودند. ما سعی میکنیم بین توانیابان رقابت ایجاد کنیم و متکی به بازیکن سالاری نیستیم. از طرفی ثبات مدیریت نیز خود نیز عامل موفقیت تیم ملی والیبال نشسته بوده است.
شهروند محله احمدآباد از سال ۱۳۷۵ ساکن این محله است و دلیل انتخابش نیز آرامش این محله بوده است. اما او بالاترین افتخارش را به عنوان یک ایرانی و مشهدی همجواری با آقا علیبن موسیالرضا (ع) میداند و میگوید: ایشان خیلی به من مدد داده است تا اینجا رسیدم. او یک روز پس از مصاحبه ما عازم سه کشور برزیل، کانادا و تایلند برای تدریس است. رضایی در ۱۴ کشور جهان برای مربیان رشته والیبال معلولان تدریس میکند. هم مربی میسازد و هم مدرس.
او در جواب سؤال ما که حتما پیشنهادهای بسیاری برای مربیگری از کشورهای دیگر داشتید میگوید: حقوق پیشنهادی یک ماه آنها معادل حقوق سهسال من در ایران است، اما اگر این پیشنهادها را قبول کنم باید رودروری ایران بایستم.
این را با بغض میگوید و ادامه میدهد: مرگ من روزی است که در مقابل ایران بایستم. من سرمربی تیمی هستم که ۲۰ سال در فینال جهان حضور داشته است. در این میان بالارفتن پرچم ایران در مسابقات خستگیام را از بین میبرد و به چیزی بیش از این نیاز ندارم.
بعد هم با افتخار از معجزه ورزش اینگونه تعریف میکند: سال ۲۰۱۰ در مسابقات جهانی اکلاهما، در سالن ۴ هزار نفر تماشاچی حضور داشتند که ۳ هزار نفرشان ایرانی بودند. نصف این افراد مخالف نظام جمهوری اسلامی بودند و نیمی موافق.
رئیس دانشگاه اکلاهما هم فردی یهودی بود که به هیچ عنوان دوست نداشت ایران قهرمان شود. اما ما اول شدیم و سرود ملی ایران نواخته شد. خوب همه آن جمعیت مجبور بودند به احترام سرود ملی کشورمان بپا خیزند و سکوت کنند؛ این همان معجزه ورزش است.
اما نهایت آرزوی سرمربی مشهدی تیم ملی والیبال نشسته که عملکردش او را به اسطوره این ورزش تبدیل کرده، چیست. میگوید: حضور در پارالمپیک دیگر برای من جذابیتی ندارد. آروزی من آروزیی شهری است. آروزیی که باید در مشهد اتفاق بیفتد. دوست دارم مجموعه ورزشی ویژه معلولان و جانبازان در مشهد و به ویژه در پایین شهر راه بیفتد.
*این گزارش شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۵در شماره ۲۲۱ شهرارا محله منطقه یک چاپ شده است.