چند سال قبل کارگری داشتم که هنوز با اخلاق من آشنا نبود، یک مشتری ژاپنی به مغازهمان آمده بود و او هم سبد گل 40هزار تومانی را به 100هزار تومان به او فروخته بود. وقتی آمدم خیلی خوشحال به من گفت که سود خوبی کردهایم. من او را دعوا کردم و گفتم کار خوبی نکرده است. 2هفته زمان گذاشتم تا آن فرد ژاپنی را که مهمان یکی از همسایههای ما بود پیدا کردم و پولش را برگرداندم. او هم به همسایهمان گفته بود من نه در کشور خودم و نه در کشور شما چنین رفتاری را ندیدهام که کسی پول اضافی را برگرداند. تا مدتها هر روز به اینجا میآمد و با نگاهش با من حرف میزد. من هم به او شاخه گلی تقدیم میکردم.
یکی از صفات بارز حاج حسین ملک بخشندهبودنش است، او با رعایای خود نیز چنین رفتاری را داشته است.گلستانینژاد با تأیید این مطلب میگوید: حاج حسین ملک، با وجود داشتن مال و ثروت فراوان، همیشه با افراد زیر دستش بهویژه رعایایش خوشرفتار و منصف بود. چون پدرم سرسالار حاج حسین ملک بود، ملاقات و مشکلات رعایا را برای او مطرح میکرد. من هم که کودک دهدوازدهسالهای بودم، گاهی وقتها همراه با پدرم میرفتم.
سالهای سال بهدلیل مبلغی ناچیز پشت میلههای زندان روزگار میگذراندند. بعضیهایشان قرض بالا آورده بودند، بعضیها هم ناخواسته مرتکب جرم شده بودند و در حسرت یک روز آزادی و زندگی بدون دغدغه بودند. اما ناگهان ورق برمیگردد و ماجرای نجات کلید میخورد. جلوی در زندان به دنبالشان آمدهاند تا آنها را به زیارت امام رضا(ع) ببرند و بعد هم تا دم در خانهشان بدرقه کنند. بهت زدهاند و حیران. حال و هوایشان وصفناپذیر است. «زهرا شاهدی» خیّری از اهالی محله چهنو است که با کمک همگروهیهای خیرش در فضای مجازی، لذت رهایی از بند را به زندانیان هدیه دادهاند.
«محمد اسماعیل انصاری» 85ساله بازنشسته ارتشی است که دل بزرگی دارد و تمام تلاش خود را میکند تا اگر دست کمکی به سوی او دراز میشود، این دست را خالی بازنگرداند. او چند وقتی است که طبقه پایین منزل مسکونی خود را رایگان در اختیار افراد کم بضاعت قرار میدهد تا از این طریق در شرایط کنونی که مبالغ اجارهبها برای بسیاری از افراد کمرشکن است، به آنها کمکی کرده باشد.
او هم مثل بیشتر معتادان، با مصرف نخستین نخ سیگار گام در بیراهه اعتیاد گذاشت و وابستگی شدید به انواع موادمخدر از تریاک و شیره گرفته تا الکل، حشیش، هروئین و... را با بدترین شیوه مصرف در دوران نوجوانی و جوانی تجربه کرد و به اصطلاح خودش تا ته خط رفت.
پس از 17سال رفتار یکی از دوستان نزدیکش او را تغییر داد و عزمش را جزم کرد تا از آن سیاهی رهایی یابد و حالا 16سال از دوران پاکی و رهایی«مجتبی» از بند اعتیاد میگذرد.
13سال است که عروسودامادها او را میشناسند. 13سال است که اجازه نداده است عروس یا دامادی برای جهیزیه یا خرج عروسی ناامید از در خانهاش برود. درباره بیبیطاهره صحبت میکنیم. مادربزرگ کوچه بهارنو بهجت23. کسی که تا به امروز اگر گاهی خودش و اطرافیانش را فراموش کرده است، انجام کار خیر را هرگز. او بزرگشده همین محله، یعنی دریادل، است و به قول همسایههایش به گردن محله حق بسیار دارد. پیر و جوان او را دوست دارند و وقتی نشان خانهاش را میپرسی، از چند کوچه آنطرفتر نشانیاش را میدهند.
محمدصادق توکلی میگوید: بعد از پایان درسم برای انتخاب رشته ارشد بسیار تحقیق کردم تا بتوانم رشتهای را انتخاب کنم که هم به عمران نزدیک باشد و هم به امداد و جمعیت هلالاحمر ارتباط داشته باشد. در آن سالها دانشگاه شهید بهشتی بهتازگی رشته مهندسی مدیریت سوانح طبیعی را آورده بود. با رتبهای که داشتم میتوانستم انتخابهای دیگری داشته باشم، اما ته ذهنم درگیر زلزله بم و زلزله زرند کرمان بود و اینکه بتوانم در زمینه کاهش آسیب و امدادرسانی به مردم کشورم فعالیت کنم.