خودش مستأجر است و ساکن سیدی. اما مهربانی قالب مشخصی ندارد. هدف او که خیلی دشوار حاضر به گفتوگو با ما میشود تنها کمک به چند خانواده در این ایام دشوار است.
کاظم دهقان کارش خرید و فروش املاک است. دهقان با وجودی که صاحب ملکش اجاره او را نبخشیده اما او به دیگران بخشیده است تا مبادا به علت پولی که باید به او بدهند سلامت خود و خانوادهشان به خطر بیفتد.
نسرین حقیر، پرستار و مادر دو فرزند است و در یکی از مرکزهای دیالیز شهر کار میکند. میگوید: کارم طوری است که مدتهای زیادی را باید در فضا و محیط بسته بمانم و سر و کارم با میکروب و آلودگیها زیاد است. بعد از مدتی که احساس بیحالی داشتم، به پزشک مراجعه کردم و متوجه شدم که اکسیژن خونم پایین است. هنگامی که اطرافیانم متوجه شدند پیشنهاد دادند که برای حجامت بروم.
با خودم فکر کردم چرا حجامت کنم، هر روز در بیمارستان شاهدم که چند نفر به خون احتیاج دارند و اگر این مهم به آنها نرسد جان خودشان را از دست میدهند. بنابراین خون میدهم که فرد دیگری هم بتواند از این خون استفاده کند.
موقوفه حاج ملامحمد تا حدود ۲۵ سال پیش به موقوفه حاج فرامرزخان معروف بود. در حالت کلی موقوفات را به اسم واقف میشناسند. مثلا موقوفه گوهرشاد که به اسم واقف آن مرحومه گوهرشادآغا شناخته میشود. اینجا را هم میگفتند موقوفه حاج فرامرزخان. منتها قاعدهای فقهی هست که وقف بر نفس را مجاز نمیداند یعنی شما نمیتوانید چیزی را برای خودتان وقف کنید. حاج فرامرزخان گفته عواید وقف تا زمان مرگم به مصارف شخصی خودم برسد و بعد از مرگم این کارها بشود؛ بنابراین برای دورهای عواید وقف برای مصارف خودش تعریف شده است این یعنی وقف بر نفس که در وقف این کار را نمیشود کرد.
رجب نیکو متولد سال 1331در مشهد است، مردی در کارنامه فعالیتش از تشکیل اولین پایگاه بسیج در سیدی تا مسئولیتهای مختلف در حوزههایی همچون تسلیحات، تدارکات و روابط عمومی دارد. او پیش از انقلاب کارش نقاشی ساختمان و سپس تولید لباس ورزشی بوده است. نیکو در سال 56 با سکونت در سیدی وارد مسیر جدیدی در زندگی میشود.
محمدامین اقبالی بزرگ شده محله سیدی است و درد حاشیهنشینی را خوب میداند. حدود ۲ سال است که دفترش را از راهنمایی به سیدی آورده است تا برای کسانی کار کند که دردشان را خوب میشناسد. او میگوید: «نشستن پشت میز دردی را از مردم دوا نمیکند. من میتوانم اینجا بنشینم بدون اینکه بدانم در حاشیه شهر مشهد چه خبر است. میتوانم خودم را در حصار امن اتاقم نگه دارم بدون اینکه خودم را به خطر بیندازم.»
حاج احمد احمدیان، از قدیمیهای محله سیسآباد، است. او به دلیل یک خواب زندگیاش را وقف سرسبزی روستای فارمد میکند و هرکجا که زمینی مساعد مییابد دستبهکار میشود و نهالی در آنجا مینشاند. کارش را با کاشتن نهالها تمامشده نمیداند و در نگهداری آنها نیز تلاشش را به کار میبندد. او کیلومترها زمین را لولهکشی میکند تا به پای درختان آب برسد و خنکای سایه آنها را به رهگذران هدیه بدهد.
زندگی این مرد تنها به کاشت نهال و درخت خلاصه نمیشود. اهالی فارمد او را مردی نیکوکار میشناسند که از تأمین جهیزیه تا تهیه سبد غذایی برای نیازمندان رویگردان نیست. حاج احمد همراه با همسرش که همراه او در زندگی و کارهای خیر برای اهالی روستاست، فعالیتهای خیرخواهانهاش را انجام میدهد.
زنانی که همسرشان به رحمت خدا رفته و فرزندانی یتیم دارند در شهرک امام رضا(ع) دور هم جمع شدهاند. حالا بدون پرداخت هیچ هزینهای در این خانههای کوچک وقفی زیر نظر مؤسسه خیریه امام محمدباقر(ع) در امنیت و آرامش با فرزندانشان زندگی میکنند و این فقط یکی از خدمات دریافتی آنهاست. اینجا یک شهر تمام عیار است که هر چیزی فکرش را بکنید در آن پیدا میشود. فروشگاه، درمانگاه، مدرسه و حتی خانه سالمندان! البته چیزی که امروز ما را به اینجا کشانده یک کارگاه تولیدی پوشاک بچه است. طرحی که برای اشتغال بانوان ساکن شهرک اجرا شده و حالا پس از گذشت سالها حسابی رونق پیدا کرده است.