هرکس شنیده، کار او را تحسین کرده. میگوید یک اتفاق که کمتر از دو ماه پیش، برایش رخ داده، باعث شده به فکر این کار بیفتد. میگوید «اصلا تصورش را هم نمیکردم که عملیکردن این فکر، بتواند منشأ کارهای خیر دیگر شود و تا این حد مورد تایید دیگران قرار گیرد.»
هنوز سهچهار روزی از شروع این کار خداپسندانه، بیشتر نگذشته بوده که از دوست و همسایه و حتی آشنایانی که در شهرهای دیگر زندگی میکردند، به خانواده عبداللهی زنگ میزنند که «چیزی که شنیدیم، حقیقت دارد؟»
حسن عبداللهی میگوید: «از آنها پرسیدیم چطور از جریان باخبر شدید؟ در جوابمان گفتند عکس صندوق مهربانی در فضای مجازی، دارد دستبهدست میچرخد.» حالا به همان اندازه که خیلیها از وجود صندوق مهربانی واقعدر میدان مادر قاسمآباد خبر دارند، افراد بسیاری هم هنوز اطلاعی از آن ندارند.
حسن عبداللهی که راهانداختن و نصب صندوق مهربانی، فکر او بوده، حالا از رضایت قلبی خود و خانوادهاش، بهخاطر انجام این کار میگوید؛ اقدامی که بهواسطه آن، در این روزهای سرد زمستانی، گرسنگانی سیر شده و دعای خیرشان پشتسر خانواده عبداللهی است.
گرچه حسن عبداللهی، تاریخ دقیق همایش را بهخاطر ندارد، اتفاق آن روز را که حسوحال غریبی به او داده، بهیاد میآورد و دربارهاش میگوید: «حدود ۵۰ روز پیش بود که ازطرف اتحادیه، به همایش رستوران دارها دعوت شدیم. من به نمایندگی از پدرم که صاحب رستوران است، به همایش رفتم. میهمانان برنامه، کودکان معلول جسمی بودند که در مرکزی واقعدر حاشیهشهر نگهداری میشدند.
آنجا این موضوع مطرح شد که برخی مواقع، بچهها تشنج میگیرند و برای رسیدن به اولین بیمارستان، مشکل وسیله نقلیه دارند. همانجا قرار شد همه حاضران، کمک مالی کنند و آمبولانسی برای این مرکز، خریداری شود. وقتی این بچهها روی سن رفتند و میخواستند صورت و دست رئیس اتحادیه را ببوسند، همه حاضران منقلب شدند.
آن بالا اتفاق خیلی خوبی افتاد و رئیس اتحادیه هم بچهها را مورد محبت و نوازش خود قرار داد و همه متاثر شدند. مسئولانی هم در ادامه برنامه، سخنرانی کردند و از مشکلات کودکان حاشیه شهر گفتند. همه این اتفاقات باعث شد که بهفکر فرو بروم و در طول مسیر برگشت به خانه، از خودم بپرسم که چکاری میتوانم برای کمک به نیازمندان انجام دهم؟»
عبداللهی، فکرهای مختلفی بهسرشمیزند و وقتی بهخانه میرسد، با همسرش در این زمینه مشورت میکند؛ «همسرم گفت این روزها دیوار مهربانی در جاهای مختلف شهر، راه افتاده، ما هم میتوانیم از همین طرح برای توزیع غذا بین نیازمندان الهام بگیریم.»
او تصمیم خودش را میگیرد. فردا به شهرداری ناحیه مراجعهکرده و به آنها میگوید قصد دارد یخچال کوچکی را بیرون از رستوران، قرار دهد و داخلش برای نیازمندان غذا بگذارد. شهرداری بهخاطر سدمعتبر، اجازه اینکار را به او نمیدهد و بعد فکر دیگری به سر عبداللهی میزند؛ «تصمیم گرفتم سفارش دهم صندوقچه کوچکی را که روی آن، هم موتور یخچال و هم موتور بخاری نصب میشود، بسازند تا هم برای زمستان و هم تابستان، قابلاستفاده باشد و بتوان غذا را در آن نگهداشت. قصد داشتم صندوق را روی دیوار بیرون رستوران، نصب کنم تا سدمعبر هم نباشد.»
حسن عبداللهی در همین زمینه با کارشناس بهداشت هم مشورت میکند و قرار میشود برای حفظ سلامت افراد فقط غذاهای خود رستوران، داخل صندوق گذاشته شود و مردم غذایی آنجا نگذارند؛ چون وضعیت سالمبودن آنها مشخص نیست.
صندوقچه مهربانی، سفارش داده شده و روی دیوار بیرون رستوران نصب میشود. روز اول ۱۵پرس غذا داخل آن گذاشته میشود و، چون کسی از وجود آن اطلاع نداشته، غذاها را کسی برنمیدارد. روز دوم، یکی از پرسنل، جلو در ایستاده و به رهگذران نیازمند، پیشنهاد میداده غذا از داخل صندوقچه بردارند.
عبداللهی درباره شیوه غذاگذاشتن در داخل صندوق مهربانی میگوید: «تا یک هفته، همه پرسهای غذا را همان ابتدای روز و یکجا با هم داخل صندوق میگذاشتیم، اما وقتی دیدیم بعضیها از این موضوع سوءاستفاده کرده و همه غذاها را میبرند یا افرادی میآیند که نیازمند نیستند و غذاها را برای کارگران خود برمیدارند، فکر دیگری کردیم.
بعد از آن بود که صبح و بعدازظهر، در زمان بازبودن رستوران هر نیمساعت، دوپرس داخل صندوق میگذاشتیم و الان هم، همان شیوه را داریم. درمجموع روزانه دستکم، ۳۲پرس غذا داخل صندوق گذشته میشود که امکان سوءاستفاده برخی افراد را کمتر کرده است.»
هر نیم ساعت دو پرس داخل صندوق مهربانی میگذاریم، در روز میشود سی و دو پرس
یکی از تبعات خوب اقدام عبداللهی، این بوده که کار خیر او منشأ کارهای خداپسندانه دیگری شده است. خودش ماجرا را اینطور تعریف میکند: «یک هفته بعداز نصب صندوق مهربانی، سه پزشک به رستوران ما آمدند و از کار ما تشکر کردند و گفتند شما اولین رستورانداری هستید که اینکار را کردهاید.
بعد هم توضیح دادند که در خیابان کوهسنگی، مرکز درمانی دارند و درخواستشان این بود که مبلغی را بهطور مرتب به رستوران ما بدهند و درقبالش ما روزانه، دو پرس غذا را به نیت آنان در صندوق بگذاریم. پیشنهاد دیگر آنان، این بود که افراد نیازمندی را که به اینجا مراجعه میکنند، درصورت نیاز به درمان، به مرکز آنان معرفی کنیم تا بهرایگان مداوایشان کنند.»
او با گفتن این جملات ادامه میدهد: «اصلا تصورش را هم نمیکردیم که این ماجرا، اینقدر پا بگیرد. الان هر روز، افرادی مراجعه میکنند و از ما میپرسند این اقدام، کار چهکسی بوده و بعد هم از ما تشکر میکنند. بعضیها هم میآیند و میگویند ما میخواهیم در این کار شریک شویم. پول پرسی را که میخواهند به نیازمندان بدهند، به صندوق، پرداخت میکنند و ما درقبالش فیشی با نام مهربانی صادر میکنیم و به آشپزخانه میدهیم تا غذا را آماده کرده و داخل صندوق بگذارند.»
حمید عبداللهی، پسر دیگر حاجآقای عبداللهی است که همراه برادرش، اداره رستورانِ پدر را برعهده دارند. او درباره صندوق مهربانی که این روزها دستگیر تعدادی از افراد بیبضاعت شده است، میگوید: «هنگام شروع این کار، میخواستیم غذاهای دستنخورده و باقیمانده از پرس مشتریان را داخل ظرف بریزیم و در صندوق مهربانی بگذاریم، اما بعد منصرف شدیم و تصمیم گرفتیم غذای دستنخورده را برای افراد بیبضاعت درنظر بگیریم؛ چون ممکن است آن فرد نیازمند که گاهی از راه دوری هم میآید، با دیدن آن غذا حس بدی پیدا کند و شأن انسانیاش نادیده گرفته شود.»
در گذشته، برخی از مشتریان، بازمانده غذایشان را نمیبردند و عدهای هم این باقیمانده را داخل ظرف یکبارمصرفریخته و برای جلوگیری از اسراف با خودشان میبردند. حمید عبداللهی میگوید: «اما درحالحاضر، خیلی از آنها پیشنهاد میدهند اضافه دستنخورده غذایشان را داخل صندوق بگذاریم. ما هم غذا را با اضافهکردن به آن، کامل و بعد وکیوم میکنیم و داخل صندوق میگذاریم.»
حاجآقا عبداللهی که از همان ابتدا از تصمیم پسرش، استقبال کرده است، درباره جای نصب صندوق در بیرون رستوران میگوید: «روزهای اول، برای جلوگیری از سوءاستفاده برخی افراد، صندوق را جایی قرارداده بودیم که درمعرض دید صندوقدارمان باشد، اما بعد متوجه شدیم خانمی با پوشیه آمده تا غذا را بردارد و گاهی هم برخی افراد میآمدند، ولی روی برداشتن غذا را نداشتند؛ بههمین دلیل محل صندوق مهربانی را تغییر دادیم و در جایی گذاشتیم که درمعرض دید صندوقدار نباشد.»
علیاکبر عبداللهی ادامه میدهد: «ما هیچوقت، حتی زمانی که هنوز صندوق مهربانی را نگذاشته بودیم، باقیمانده غذای مشتریان را دور نمیریختیم. آنها را داخل ظرف ریخته و به افرادی میدادیم که از طرف دیگران به ما معرفی میشوند. ازطرفی همیشه به پسرانم گفتهام هروقت نیازمندی داخل رستوران آمد و تقاضای غذا کرد، هیچوقت او را دستخالی برنگردانید و به او غذا بدهید و خوشحالم که پسرانم امروز، منشأ کار خیری شدهاند که هم رضایت خدا را بهدنبال دارد و هم دعای خیر مردم پشتسرشان است.»
* این گزارش چهارشنبه، ۲۸ بهمن ۰۴ در شماره ۱۸۵ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.