در سرای نجاتیافتگان مولا علی (سنا) کارتنخوابهای متعددی زندگی میکنند که روزی به آخر خط رسیده بودند، اما با تلنگری کوچک و البته ارادهای قوی، حالا به انسانهایی مفید در جامعه تبدیل شدهاند.
کد خبر: ۷۴۴۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۵
اعضای سرای نجاتیافتگان مولاعلی (ع) معروف به «سنا» سهسالی میشود که هر چهارشنبه گرد هم جمع میشوند و به امید نجات همدردهای سابقشان غذا میپزند.
کد خبر: ۷۴۴۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۵
حمیرا پوررمضانی تاکنون معلم و مشاور صدها دانشآموز بوده و به سنگصبور فامیل نیز شهرت دارد. او بخشی از زندگی خود را صرف نجات بانوان مبتلا به اعتیاد کرده است.
کد خبر: ۶۹۸۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۸/۰۱
مربی فوتبال محله دروی برای استعدادهای ورزشی مناطق کمبرخوردار سرمایهگذاری میکند.
کد خبر: ۶۷۷۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۷/۱۶
داستان این سرا از یک توبه آغاز میشود. مصطفی نوشآذری، مؤسس سرای نجاتیافتگان مولا علی (ع)، که سالهایی از عمرش را گرفتار دام اعتیاد بوده است و تجربه چندین سال کارتنخوابی دارد، تحت تأثیر یک تحول روحی و با کمک یکی از شهروندان مشهدی توبه میکند.
کد خبر: ۶۵۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۲۹
خیابان خواجهربیع یک تا تقاطع شهید ناصری، یکی از معابر پرترافیک منطقه ۳ بهشمار میرود که سالهاست تعریض آن و عقبنشینی مغازههایش در دستورکار شهرداری است.
کد خبر: ۶۴۴۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۹
بیبی زهره میگوید: مدتها قبل، همسرم طبقه همکف ساختمان را به عنوان مهریه به من داد. فکر کردم چه استفادهای از آن میتوانم بکنم که به نفع مردم باشد.
کد خبر: ۶۴۴۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۶/۱۹
سالن ورزشی حکمت که زیر پل سرخس ساخته شده، زمانی محل تجمّع کارتنخوابها و معتادان بود.
کد خبر: ۵۸۳۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۱۱
گرمخانههای شهرداری مشهد مأمن افرادی است که سرپناهی گرم در فصل سرد ندارند.
کد خبر: ۵۸۱۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۹/۰۱
همجواری متجمعهای مدرن و لوکس تجاری با خانههای کوچک و ساده محله اسماعیلآباد یکی از اولین نکاتی است که به محض ورود توجهها را به خود جلب میکند.
کد خبر: ۵۶۴۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۵/۲۷
اسمر شجاعان، ساکن محله اقبال، میان زنان کارتنخواب میرود و نه فقط با شعرها که با مهربانیهایش آنان را به زندگی امیدوار میکتد.
کد خبر: ۵۳۸۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۰۸
قدمت این روستا چندصدساله است. پدربزرگهای ما میگفتند در زمان حمله روسها، روستا بسیار بزرگ و باشکوه بوده است و به همین دلیل به آن چهلحجره میگفتند.
کد خبر: ۵۲۷۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۷
ناگهان پایم در لاشه سگی فرو میرود. یکی از اهالی محل که ما را همراهی میکند، میگوید: این چیزها اینجا طبیعی است، سگ که هیچ، ما اینجا لاشه معتاد از توی کال جمع میکنیم.
کد خبر: ۵۲۷۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۶
برخی زنان بهشت پنهان، هیچ کسی و جایی را ندارند و به همین خاطر ماهها اینجا در مرکز ترک اعتیاد میمانند. امروز اینها، دیروز من مدیر این مرکز است.
کد خبر: ۵۲۶۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۲۷
مهناز خسروی که روزگاری تکدختر نازپروردۀ خانواده بود از سن بسیار کم، یعنی در ۱۰ سالگی دچار افیون اعتیاد میشود. او در ادامۀ خط زندگی به زندان میافتد...
کد خبر: ۵۱۵۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۳/۱۹
سرپناه شبانهای در انتهای شهرک شهید رجایی است که پناهگاه بیخانمانهاست؛ محلی که با هزینه بهزیستی و کوشش مجید حشمتی تأسیس شده است.
کد خبر: ۴۹۵۷ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۸
«مراد» قصه ما ۵۰ سال دارد، او روزها بیابانها را به دنبال آهن زیر و رو میکند و شبها در بیابان میخوابد.
کد خبر: ۴۹۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۲/۱۳
عبدالله یارمحمدیان عشق و علاقه فراوانی به قرآن داشت و و در نوجوانی موفق به حفظ کل قرآن شد اما بعدها دراثر مشکلات و گرفتاریهای زندگی و خیانت افراد ناباب در دام اعتیاد و قاچاق مواد مخدر افتاد.
کد خبر: ۴۶۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۰۸
انگار در شهر دیگری هستیم. اصلا انگار در دنیای دیگری هستیم. اگر نمای لوکس الماس شرق از دور دیده نشود واقعا شک میکنیم اینجا یکی از محلات مشهد است. معتادها دورهمان کردهاند. وقتی میفهمند قصد گفتوگو داریم نرخ تعیین میکنند. یکی میگوید امروز دشت نکرده، دیگری میگوید گرسنه است. آن یکی خمار است.
کد خبر: ۳۷۶۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۸/۲۸
امیرمحمد دوازدهساله برای خرید شیشه مصرفی پدر هرروز جانش را کف دست میگیرد و راهی کال دروی در بولوار شهید ناصری میشود، کالی که عبور از آن برای بزرگسالان هم دلهرهآور است، اما امیرمحمد مأمور است و معذور. به سفارش پدر، او سرش را پایین میاندازد و سراغ ساقی قدیمی را میگیرد. در مسیر، ده دوازده ساقی و مصرفکننده مواد مخدر به بهانه کمک و راهنمایی جلو راهش را میگیرند اما او همه را دور میزند تا اینکه ساقی پدرش را در حاشیه کال پیدا میکند. فروشنده در عوض پولی که از امیرمحمد میگیرد، یک بسته کوچک پلاستیکی جلو او میاندازد. حالا امیر برای در امان ماندن امانتی پدر، شروع به دویدن میکند. در راه بازگشت، دوباره چند نفر او را صدا میزنند. امیر اعتنایی به هیچکدام ندارد و با همه توان به سمت خانه میدود. حالا مقابل پدر ایستاده است. با اینکه دستورش را بهسرعت اجرا کرده است باز هم سرزنش میشود. چند مشت و سیلی هدیه پدر معتاد به اوست.
کد خبر: ۳۱۲۴ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۴/۰۵