وارد دانشگاه امام سجاد (ع) که میشویم و سراغ گروه دانشجویی باران را میگیریم، یکی از دانشجوها دفترشان را نشانمان میدهد. اتاقی کوچک و ساده با دری شیشهای. چند صندلی فلزی ساده به دیوار چسبیده و میز کوچکی طرح و برنامه و پروندههای موجود را روی خودش نگه داشته است. از پنج نفر اعضای اصلی گروه، دو نفر در اتاق منتظر ما هستند؛ بقیه یا سر کلاساند یا جلسه امتحان.
برخلاف بعضی دانشجویان امروزی که اوقات فراغتشان را با تفریح و برنامههای شخصی سپری میکنند اعضای این گروه در کنار درس، دغدغه کودکان محروم را دارند.
گروه خیریه دانشجویی باران که از سال ۸۲ به صورت رسمی کار خود را آغاز کردهاست هماکنون دارای پنج بخش «مالی»، «فرهنگ و ارتباطات»، «پژوهش و نیروی انسانی»، «آموزش» و «دبیر گروه» است که مسئولیت هر کدام از این قسمتها را یکی از دانشجویان برعهده دارد.
اعضای گروه باران با هشت مرکز بهزیستی که سه تای آنها دخترانه و پنج تا پسرانه هستند، در ارتباط اند و افرادی را به عنوان مربی به این مراکز میفرستند تا بر اساس نیاز سنجیهای صورت گرفته برای آنها برنامههای درسی، فرهنگی، مذهبی و ... برگزار کنند.
ناکافی بودن کمکهایدولتی، اعضای گروه باران را بر آن داشته تا خود کمر همت بسته و درحد توانشان، به کودکانی که آینده سازان ما هستند، یاریرسان باشند.
آنها معتقدند اگر کودکان تحت پوشش بهزیستی اکنون به درستی تربیت نشوند، وقتی تشکیل خانواده دهند، خانوادههایی سست خواهند داشت و فرزندانشان هم در معرض آسیب قرار خواهند گرفت برای همین بین تمام کارهای خیر، به این سمت آمدهاند تا کار ریشهای انجام دهند.
کودکان، مربیهایی که به مراکز میروند را با نام خاله و عمو میشناسند. بچهها علاقه زیادی به خالهها و عموها داشته و تأثیرپذیری زیادی از آنهادارند. البته خالهها و عموها باید مراقب باشند تا هیچ کودکی وابستگی بیش از حد به آنها پیدا نکند.
وقتی که بچهها مربی خودشان را داداش یا خواهر و امثال اینها خطاب میکنند، مربی یادآور میشود که «من فقط دوست تو هستم»، چون اگر وابستگیها زیاد شود، آسیب زا و مشکل آفرین خواهد بود.
البته این دوستان، حضور مستمر دارند و هر هفته حتما دو ساعت، در کنار بچهها حاضر میشوند. عمده تفاوت گروه باران با سایر مراکز خیریه هم همین حضور مستمر آنها است. حضور مستمری که دلیل اصلی آن تلاش برای این است که کودکان احساس تنهایی و سردرگمی نکنند.
بچههای تازه وارد به مراکز بهزیستی، از یک طرف مراحل سخت و طولانی را در دادگاه و قرنطینه گذراندهاند و از طرف دیگر زندگی پر فراز و نشیبی داشتهاند برای همین در ابتدای ورود، خیلی بدقلقی میکنند؛ بچههایدیگر را کتک میزنند، حرف شنوی ندارند، کلاس را بهم میریزند و ...، اما خالههاو عموهای مهربان باید با صبوری، این بچههاو شرایط روحی آنها را درک کرده و با روشهای مناسب، رفتار کودک را کنترل کنند تا به زندگی و محیط جدیدش عادت کند.
عمده دغدغهای که اعضای این گروه ۱۰۰ نفره دارند، این است که نگاه ترحم آمیز به کودکان بدسرپرست و بیسرپرست نداشته باشند، آنها را به عنوان عضوی از جامعه بپذیرند و کمک کنند که خودشان نیز شرایطشان را بپذیرند. در واقع کار اصلی این گروه دور کردن ناامیدی از کودکان تحت پوشش بهزیستی و مرتبط کردن آنها با جامعه است.
از ابتدای مهرماه با آغاز مدارس، «آموزش» محور کار گروه باران میشود و اعضای گروه، در مراکز نگهداری کودکان بدسرپرست و بیسرپرست بهزیستی حاضر شده و مانند پشتیبان، به امور درسی کودکان رسیدگی میکنند. البته در کنار درس، نحوه صحیح ارتباطات اجتماعی را نیز به کوکان آموزش میدهند چراکه این کودکان باز هم به خاطر شرایط نامناسب خانواده حتی ابتداییترین مسائل اجتماعی نظیر سلام کردن، اجازه گرفتن، ابراز محبت و ... را فرانگرفتهاند.
اگر هم رابط یکی از مراکز اطلاع دهد و بگوید که به عنوان مثال بچههای این مرکز مسواک نمیزنند، از راههای مختلف نظیر قصهگویی، اجرای تئاتر و ... کودکان آن مرکز را با ضرورت و نحوه مسواک زدن آشنا میکنند.
علاقهمند کردن کودکان و نوجوانان به درس خواندن، تأثیر غیر مستقیمی است که خالهها و عموها بر بچههای مراکز دارند چراکه این افراد به خاطر شرایط سخت و آینده مجهولشان به فکر درس خواندن نیستند، اما وقتی خالهها و عموهای دانشجو را میبینند بیشتر به درس خواندن ترغیب میشوند.
حتی مواردی بوده که از بین همین کودکان بهزیستی، در بزرگسالی دانشجو شده و خودش به عضویت گروه باران درآمده تا همنوعانش را دریابد.
در بین کودکان آسیب دیده و آسیب پذیر کودکانی هم هستند که به رغم تلاشهای دانشجوها علاقهای به درس خواندن نشان نمیدهند، اعضای گروه باران این بچهها را استعدادیابی میکنند تا در حرفه مورد علاقهشان آموزش ببینند. به عنوان مثال یکی از بچهها که اصلا تمایلی به فراگیری درس نداشت، در انتهای کلاس لپتاپ مربیاش را برمیدارد و به قسمت فتوشاپ میرود، مربی متوجه میشود که او به این هنر علاقهمند است از آن به بعد نیم ساعت آخر کلاسش با او فتوشاپ کار میکند، پایان نیم سال دوم، این نوجوان کاملا کار با فتوشاپ را فرا میگیرد و حتی در آتلیهای مشغول به کار میشود و از این راه درآمد کسب میکند.
برگزاری کلاسهای مختلف نظیر آموزش نقاشی رو شیشه، نمد، قرآن، عکاسی، نویسندگی، موسیقی، شنا و ... از دیگر کارهایی است که یا خاله و عموها خودشان انجام میدهند و یا مربی دیگری را برای این کار درنظر میگیرند. هر وقت هم امکاناتش مهیا شود، بچهها را برای تفریح به شهربازی میبرند.
در روزهای مختلف مناسبتی نیز خالهها و عموها برای کودکان و نوجوانان از ائمه و نحوه زندگی و چگونگی تولد و شهادتشان میگویند.
این دانشجوها از کودکان مهد هم غافل نمیشوند و با آنها بازی درمانی میکنند تا شاید در قالب این بازیها کمی از فشارهای روحی بچههایجداشده از خانواده، کاسته شود.
اعضای گروه باران معتقدند که همه ما در قبال مشکلات اجتماعی و خانوادگی سایر مردم مسئول هستیم و نباید کودکان بیسرپرست و بدسرپرست را طرد کنیم بلکه موظیم کاری انجام دهیم تا آنها هم با جامعه پیوند خورده و مانند سایر مردم زندگی کنند.
آنهاهمیشه این روایت را برای خودشان بازگو کرده و آن را الگوی عمل خودشان قرار میدهند. «روزی حضرت علی (ع) از کنار خانهای عبور میکرده که متوجه میشود بچههای یتیم آن خانه به خاطر گرسنگی گریه میکنند. در آن زمان حضرت علی (ع) میتوانستند به یکی از اصحابشان بگویند که برای این خانواده آرد یا پول بیاورد، اما حضرت خودشان به داخل خانه میروند و علاوه بر اینکه برای آنها آرد میبرند، به بازی کردن با بچههامشغول شده و آنها را میخندانند.»
اعضای گروه باران با پیروی از سیره حضرت علی (ع)، تعهد داشتن به کودکان بدسرپرست و بیسرپرست و صرف زمان برای آنهارا مهمتر از کمک مالی میدانند و هرچند که به مناسبتهای مختلف، کمکهای مالی مختلفی به محرومان داشتهاند، اما علاقهای به بیان آنها ندارند و نمیخواهند مردم آنها را به عنوان اهدا کنندگان کالا بشناسند.
خالهها و عموهای بارانی میگویند کمک به کودکان دستاوردهای معنوی بسیاری داشته است. آنها معتقدند اینکه آنها غیر از درس و امتحان، دغدغه کمک به نیازمندان را دارند، موهبتی است که خدا به آنها اعطا کرده است. البته خانواده این خالهها و عموهای کودکان بدسرپرست و بیسرپرست، پس از مدتی، تحت تأثیر آنها قرار گرفته و با دغدغههایشان همراه میشوند.
در محافل فامیلی هم که صحبت از آنها به میان میآید، بعضی اعضای فامیل به فکر همراهی و کمک به نیازمندان میافتند برای همین گروه باران نه فقط یک خیریه دانشجویی بلکه گروهی برای فرهنگ سازی در راستای توجه به نیازمندان هستند.
دبیر گروه باران با بیان اینکه این گروه ابتدا فقط با یک مرکز تحت پوشش بهزیستی همکاری داشت، اما اکنون هشت مرکز را تحت پوشش دارد، میگوید: سرجمع حدود ۲۱۰ کودک و نوجوان ۳ تا ۱۸ ساله در این هشت مرکز حضور دارند که به صورت هفتگی با همه آنها ارتباط مستمر داریم.
عماد مجتهدیفر با اشاره به اینکه استان خراسان رضوی بیشترین تعداد مراکز بهزیستی کشور را به خود اختصاص داده و در حال حاضر نزدیک به ۵۰ مرکز در این استان وجود دارد، میافزاید: روز به روز بر تعداد این مراکز افزوده میشود و هرچند هنوز هم مراکزی هستند که ممکن است مشکلات فراوانی داشته باشند، اما به طور کلی، به وضعیت خوراک و پوشاک مراکز بهزیستی رسیدگی میشود. از اینرو ما به عنوان دوست در کنار این کودکان حاضر میشویم تا بخشی از خلأ عاطفی آنها را برطرف کنیم.
* این گزارش ۱۲ بهمن ۹۶ در شماره ۲۷۱ شهرآرامحله منطقه ۱۱ چاپ شده است.