کربلایی عباس ناجیاصغری به «عباس گوشتی» و «عباس نادر» محله نوغان معروف بود، پهلوان محله بود و هوای نیازمندان را داشت.
مرحوم پدرم در فصل توت ششهفت کارگر میگرفت که در کنار آنها همه خانواده هم کمکدستش بودیم. از میان ما، چند نفر گوشههای چادر را میگرفتند و یک نفر بالای درخت شاخهها را میتکاند.
تکتم زرندی، از اهالی محله شهید آقا مصطفی خمینی هوای همسایههایش را دارد، میگوید: کمککردن همیشه پول و وقت زیادی از آدم نمیگیرد. گاهی تنها با یک تلفن میتوانی گره از کار مردم باز کنی.
مؤسسه خیریه آفتاب، معجزه زندگی من و فرزندانم بود. اعضای واحد عمران این مؤسسه، زمینی را که ارثیه خانوادگی همسرم در یکی از روستاهای دورافتاده مشهد بود، برایمان ساختند. برای حضورشان در زندگیام خدا را شاکرم.
دبستان دخترانه شهید غلامی مدرسهای است که مدیر و آموزگارانش یک درس لابهلای تکالیف ریز ودرشت بچه محصلها گذاشتهاند تا برای همیشه یادشان دهند آدمها با خوبیهایشان ماندگار میشوند.
نظم ارتش دوستداشتنی است و حقیقت این است که خیلی از جوانها تا به سربازی و خدمت در نظام نروند، قدر زندگیشان را نمیدانند.
۴۳ سالی میشود که «مادر همه کودکان» لقبش میدهند؛ صفیه خاتون سرجامی را شاید بتوان پرسابقهترین خیّر محله حافظ دانست.