برای شروع کار از پایگاه مجاور خودمان که وسعشان بهتر است و تعدادی هم خیّر دارد کمک گرفتیم. اما تعداد مبتلایان به بیماری زیاد شد و باید نوع کمکهایمان را تغییر میدادیم. غیر از بسته معیشتی به فکر افتادیم غذای گرم هم به این خانوادهها برسانیم. در ابتدا با یکی 2رستوران هماهنگ کردیم تا به ما غذا برسانند. 2بار از رستوران غذا آوردند که هر 2بار مشکل داشت. همین شد که تصمیم گرفتیم خودمان غذا درست کنیم. در ابتدای موج پنجم تقریبا 600خانواده بالای 4نفر مبتلا شده بودند و ما تأمین غذا و مایحتاج آنها را به عهده داشتیم.
احمد دانش به جای دادن ماهی، تأکید زیادی بر یاد دادن ماهیگیری دارد بنابراین هدف اصلی خیریه را اشتغالزایی میگذارد. با کمک خیران چند وام اشتغال برای نیازمندان گرفته میشود و چند نفر مشغول به کار میشوند حتی برای افراد مسن که توانایی کار کردن نداشتند، مرغ و خروس خریداری میکنند و به آنها میدهند تا از محل فروش تخم مرغش درآمد داشته باشند. استقبال مردم، لبخند شادی و نتایج مثبتی که میدیدند، اعتماد خیران و انرژی و انگیزه دانش و همراهانش را بیشتر میکند.
تعداد زیادی از خانوادههای ساکن در محلات حاشیه شهر با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند. این مشکلات با شیوع بیماری کرونا چندین برابر شد. متناسب شرایط ویژه بهوجود آمده، افراد و گروههای خیّر بیش از پیش به یاری خانوادههای نیازمند آمدند. خبر متفاوتی به گوشمان رسید. خبر این بود: «یکی از اهالی محله نیزه بین افراد کمبضاعت، یک تن میوه رایگان توزیع کرد.» با جستوجوی مختصر متوجه شدیم مصطفی هروی، رئیس شورای اجتماعی محله نیزه این اقدام را با همکاری اعضای شورا انجام داده است. او در خلال گزارش از اقدامات حمایتی انجامشده اعضای شورا در دوره کرونا هم میگوید.
هنوز یادش است که سینی چای را او میان نمازگزاران مرد و زن تعارف میکرده است. با همین کارها بهمرور مسجد جایگاهی در زندگیاش پیدا کرد که همه مأمن و پاتوق اصلیاش به همانجا ختم میشد. اگر جایی در مسجد نیاز به تعمیرات داشت یا در اقلام موردنیاز کموکاستی بود، رسیدگی به این کارها را به او واگذار میکردند. خبرهشدنش در این مسیر موجب شد مسئولیت کامل مسجدداری را در همان سن نوجوانی به او بدهند. به این ترتیب هر کاری را که به 2مسجد درویش و امامهادی(ع) مربوط میشد، او باید مدیریت میکرد و چموخم همهچیز را در دست داشت.
دکتر سهراب زارعی متخصص اطفال، سالها است در بولوار شیخ صدوق خدمت میکند. او هماکنون پذیرای نسل دوم مراجعهکنندگانی است که پدر و مادر آنها را سالها قبل در مطبی با امکاناتی مختصر معاینه و مداوا کرده است. زارعی در میان مردم به شفابخش کودکان معروف است. به همین مناسبت در هر ساعت که به مطبش مراجعه کنی چندین نفر در صف هستند. او ابتدای صبح تا پاسی از شب مشغول معاینه و نسخه نوشتن برای کودکان بیمار است. در این بین بزرگترها هم بینصیب نمیمانند و پس از کودکانشان با دکتر درباره مریضیهای خودشان گفتوگو میکنند و از او راهنمایی میخواهند و صد البته که دکتر زارعی هم بیمنت و درخواست ویزیت آنها را معاینه میکند و توصیههای لازم را انجام میدهد.
بزرگ شدن در خانوادهای کشاورز، افسانه وطنپور را از ابتدا دوستدار طبیعت بار آورده است. او به خوبی ارزش خاک و نهالی را که از آن جوانه میزند، میداند. قدر قطره قطرههای باران را با جان و دل احساس کرده و دوستی با حیوانات را از کودکی آموخته است. او با چشمش دیده پدربزرگ دامدارش برای بزرگ کردن یک گوسفند چه زحماتی میکشد، ارزش دام را میداند و بیراه نیست اگر بگوییم با همه حیوانات دوست است. او ارزش شاخه درخت و میوههایی که از آن رشد میکند، میداند و هیچ وقت شاخهای را نشکسته است. خانوده او با گل و گلدان انس دارند و همیشه در خانههایشان سبزی گیاه سایه دارد.
غلامرضا رأفتی از جمله خیران مدرسهسازی است که با همت چند خیر دیگر در دهه هفتاد نهضت مدرسهسازی را در قاسمآباد شروع کرده است. درباره علت ورودش به این مسیر میگوید: من در عمل با یک زندگی سخت شروع کردم. خودم تنها بودم و هر کار که در اجتماع میکردم بخشی از این واقعیت بود که باید روی پای خودم میایستادم. بعدها که برایم امکاناتی به وجود آمد به این نتیجه رسیدم که انسان در اجتماع و در زندگیاش نمیتواند فقط به خودش نگاه کند و در مسیری که میرود فقط خودش را ببیند. لازم است همانطور که در کوچه و خیابان راه میرود اطرافیانش را هم ببیند.