مرحوم حاج غلامحسین بااخلاق، پدر شهید هادی بااخلاق یک قطعه زمین ۱۰ هزارمتری در حاشیه بولوار شاهنامه و در اراضی مهدیآباد را برای ساخت مدرسه، حوزه علمیه، زینبیه و درمانگاه وقف کرد. بخشی از این مکانهای وقفی مانند درمانگاه که بعدها به خانه بهداشت تغییر کاربری پیدا کرد و به نام شهید «هادی بااخلاق» نامگذاری شد، در زمان حیات حاج غلامحسین بااخلاق و با هماهنگی و نظارت شخص وی ساخته شد و به بهرهبرداری رسید، اما عمر مرحوم کفاف نداد و فرزندانش در ادامه، جا پای پدر گذاشته و راه او را ادامه دادند.
حاجی علیزاده، شاگرد مدرسه کاظمیه معتقد است عابدزاده در عمل یک مؤمن به معنای واقعی بود:حال اینکه اگر کسی بخواهد بگوید در و دیوار مدرسهاش چطور بود و از این درها تربیت آمد بیرون، اصلا از این خبرها نبود. او نه یک آدم علمی بود و کتاب داشت، نه ملای خیلی باسوادی بود. او آدم بااخلاقی بود و ساختمانهایی ساخته بود که این اخلاق را بسط دهد.
زنان سرپرست خانوار و خانوادههایی که بضاعت مالی کمی دارند میدانند که نیازی نیست از وضعیت مالی خود و هزینههای پزشکی چیزی به زبان بیاورند، چون دکتری در محله وجود دارد که بدون شنیدن این توضیحات نهتنها از آنها مبلغ ویزیت را دریافت نمیکند بلکه حتی در مواقع ضروری هزینه دارو را نیز خودش متقبل میشود. پزشکانی در شهرمان طبابت میکنند که راه دکتر شیخ را پیش گرفتهاند یکی از آنها دکتر داریوش شیدایی در محله مقدم است که از زمان دانشآموختگی با خود عهد کرده است بیماران نیازمند را رایگان مداوا کند.
زهرا عباسپور به یقین رسیده است که مردم در حاشیه شهر بیش از اینکه مشکل معیشتی داشته باشند، دچار مشکل سلامت روان هستند. مهارت تصمیمگیری لازم را ندارند و عزت نفس پایینی دارند. آنها نمیدانند مسئلههایشان را چطور حل کنند. هدفمان در مهربانو این بوده است و هست که دید این افراد را به سختیهای زندگی تغییر بدهیم. ابتدا درسنامههایی تنظیم کردیم که بدانیم چه برنامهای برای زنان سرپرست خانوار و فرزندانشان در نظر بگیریم.
میرزا در نقل خاطرهای از سالهای دور میدان، تعریف میکند: پیرمرد میوهفروشی بود به نام نورعلی که برای میوههای خراب و گندیده چند سبد گوشه دنج مغازهاش گذاشته بود. اگر کسی گوسفند پرواری داشت، از آن میوهها میبرد، اما گاهی کسانی که دستشان تنگ بود، میوههای سالم سبد را جدا میکردند و برمیداشتند. یادم هست نزدیک شب چله میوههای سالم بیشتر از گندزدهها بود. یک روز بهش گفتم حاجی! چرا میوههای سالم را داخل این سبدها میریزی؟ گفت چله نزدیک است. دوست دارم آنهایی که دستشان تنگ است، بدون خجالت و شرم میوه بردارند.
حدفاصل میدان فرهنگ و خیابان فرهنگ 33 در ساختمان کتابخانهای که نام «فرزانه گواهی» را به خود گرفته، ردیف به ردیف آجرهایی روی هم چیده شدهاند که از دل تاریخ بیرون آمدهاند. این ساختمان خیرساز، اکنون فقط بزرگ ترین کتابخانه دانشآموزی کشور نیست بلکه جلوهای از هویت و تاریخ اصیل ایران سرفراز را به مخاطبانش نشان میدهد و بانی و سازنده آن امیدوار هستند که این مکان، فرزندانی را در خود جای دهد که حافظ فرهنگ و هویت ایرانی اسلامی باشند.
در شهر امام هشتم(ع) که روزانه سفرههای بیریای بسیاری به نام اهلبیت(ع) پهن میشود، سفره ریشهداری هست که بیش از 7دهه قبل هرچهارشنبه شب 200نفر از مردم بهخصوص نیازمندان را دورهم جمع میکند تا میهمان اهلبیت(ع) شوند؛ سفرهای که بهنام مسجد موسیبنجعفر(ع) شناخته میشود.