حسن وظیفه 12آلبوم عکس و 2000 عکس سیاه و سفید و رنگی دارد که تمام عکسهایش را خودش گرفته است. او با دوربین به جاهای بسیاری سفر کرده است. گاهی در محل کار همراهش بوده و گاهی در جبهه و جنگ. هریک از عکسها حرفی برای گفتن دارند. او ما را با هر عکسی به همان زمان میبرد و ادامه میدهد: «تمام روزهای جنگ برایم خاطره است هم تلخ و هم شیرین. هرگاه میتوانستم از آن صحنهها عکس میگرفتم. هنوز هم بعضی از عکسها را برای افراد داخل عکس ارسال میکنم.»
اگر به 4 یا 5 دهه قبل برگردیم، میرسیم به خانههایی که دختران (شاگرد) وردست مادرانشان(استاد) پای دار مشغول به قالیبافی، ابریشمبافی و... هستند. مادر تمام تلاشش را به کار میبندد تا فوتوفن حرفهای را که بلد است به فرزندش بیاموزد. با این کار دختر توانمندی تحویل جامعه میدهد. دخترخانم وقتی سر خانه و زندگی رفت افزون بر اینکه برای خانواده لباس، فرش و... با دستان خودش تهیه میکند میتواند از این راه منبع درآمدی هم داشته و کمکخرج خانواده باشد. خدیجه بابایی، شهروند محله سیسآباد، حدود 35سال است ابریشمبافی میکند. او این هنر را از مادرش به ارث برده است.
یکبار یکی از اعضای شورای اسلامی شهر در دوره چهارم در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم اعلام کرد که فلانی بدترین شهردار مشهد در طول 40سال بعد از انقلاب بوده است! ما هم این خبر را با همین تیتر کار کردیم و خبرگزاریهای دیگر هم از روی دست ما این خبر را کار کردند. واقعا با این خبر شهر به هم ریخته بود. خبر دیگری هم داشتیم مبنی بر تعدیل نیروی یک از هتلهای بزرگ مشهد که حدود 200نیروی خود را از کار بیکار کرده بود، این خبر هم جنجالآفرین شد و کار به شکایت و شکایتکشی رسید.
شاید در سال84 که مسئولان سازمان مسکن و شهرسازی استان سنگ بنای ساخت مسجد امام رضا(ع) را قرار دادند گمان نمیکردند قسمتی از این مسجد روزی خانه امید تعدادی از بانوان محله الهیه شود، جایی که بیش از 100بانوی محله در روزهای مختلف سال در آنجا مشغول دوخت لباس هستند تا گرهی از مشکلات اقتصادی خود را باز کنند.
30، 40 سال قبل سحرخوانها یکوقتهایی، در کنار آوازهایی که میخواندند نقاره هم میزدند. رسمی که بیشتر متعلق به مشهدیهاست. رضا جعفرزاده تعریف میکند: سحرخوان محله ما اکبر آقا نامی بود که صدای خوشی داشت. نمیدانم چه سری بود که ماه مبارک، یکی از همولایتیهایش که نقاره میزد را صدا میکرد بیاید اینجا. سحرهای ماه رمضان این دو نفر در کوچه پسکوچهها راه میرفتند. جعفر آقا میخواند و آن یکی نقاره میزد.
محسن عقیلی، مستندساز جوان ساکن منطقه ۱۰ را این روزها با دو مستند «فرشتههای خطشکن» و «غسالهای خطشکن» میشناسیم. این دو مستند که با بازدید زیادی در فضای مجازی رو به رو شد به حال و روز این روزهای جامعه مربوط بود. اولی به بخش آیسییو و محل بستری بیماران بدحال کرونایی در دو تا از بیمارستان مشهد میرود و ابعادی تازه از واقعیات گسترش این ویروس را نشان میدهد و دومی راهی غسالخانهای میشود که اموات کرونایی را در آن غسل میدهند.مستندهایی مربوط به مدافعان حرم که به زندگی و نحوه شهادت شهید حسین حریری و شهید محمدرضا سنجرانی پرداخته است، نیز از آثار اوست.
علی لشکری درباره دورانی که از آن به عنوان بهترین دوران زندگیاش یاد میکند، میگوید: در مرکز آموزش هنر فعالیت میکردم گروههای دیگر هم در زمینههای هنری از جمله گویندگی فعالیت داشتند. هنرمند انی که در صدا و سیما برنامههای هنری اجرا میکردند هم به این مرکز رفت و آمد داشتند. این رفتوآمدها سبب آشناییام با برخی از این هنرمند ان از جمله رضا رضاپور شده بود. او در رادیو صدای خراسان برنامههای نمایشی طنز اجرا میکرد. از من دعوت کرد که برای گویندگی به رادیو بروم و با او همکاری کنم. گاهی متنهایی را برای برنامه مینوشتم، اما به نام خودم نبود و با نامی مستعار کارهایم را اجرا میکردم.