هنرمند

کریم کودکی شاعرانه‌ای نداشت، زخم روزگار او را شاعر کرد
۷۰ سال است که درد سنگینی را در صندوقچه قلب خود نهان کرده‌ام. درد‌هایی که سختی‌های زیادی در زندگی به من وارد آوردند، اما نه تنها مرا ضعیف نکردند بلکه قدرت و اراده ام برای ادامه زندگی بیشتر شد.وقتی 9 ساله بودم، مادرم برای جمع کردن برگ درختان اقاقیا به دشت رفت تا بتواند علوفه و غذای گوسفندان را تهیه کند. مالک دشت که از اربابان آن زمان بود، او را دید و به سمت مادرم حمله‌ور شد و با وارد کردن ضرباتی، او را روی زمین کشاند. من برای دفاع از مادرم با تکه سنگی سعی کردم آن مالک بدسرشت را دور کنم و به این ترتیب مادرم از دست او فرار کرد اما بعد از ۳ ماه در ۲۶ سالگی از دنیا رفت.
گپ‌وگفت با محسن اسلام‌زاده، مستندساز مشهدی درباره «زندگی میان پرچم‌های جنگی»
اسلام زاده در این مستند، زندان های زیرزمینی و خوفناک طالبان را به تصویر می کشد. او با اینکه تجربه حضور در مناطق بحرانی افغانستان را داشته است، می گوید: منطقه ای که رفتیم و از آنجا فیلم گرفتیم، به نظرم منطقه ای نفرین شده بود. یکی از بدترین روزهای زندگی ام را در آنجا گذراندم چون اضطراب کشته شدن داشتم. سی وچند روز از اقامتمان گذشته بود و نیروهای طالبان در گفت و گوهای تلفنی شان درباره ما صحبت می کردند و شرایط برای من و تصویربردارم دشوار شده بود.
اعظم پارسا برگزیده نهمین دوره کارآفرین برتر معاونت زنان ریاست جمهوری است
اعظم پارسا از یازده‌سالگی شروع به خیاطی کرد، اما او تنها به آموزش سنتی اکتفا نکرد و برای به دست آوردن تجربه‌های جدید، کشوربه‌کشور گشت. او که پوشش ایرانی‌اسلامی را ترویج می‌کند، علاوه بر اینکه آموزشگاهی به راه انداخته است تا تجربه‌های هنری خود را به زنان دیگر منتقل کند، در سال جاری، کارآفرین برتر کشوری نیز شناخته شده است.
برگزیده جشنواره ملی رضوی از جایگاه هنر در حرم مطهر می‌گوید
زمانی که در حال تصمیم‌گیری برای کار هنری‌ام بودم دوست داشتم اثری به تصویر بکشم که تاکنون از سوی دیگر هنرمند ان کار نشده باشد و حس و حال معنوی خوبی به بیننده منتقل کند بنابراین سر در مسجد گوهرشاد را انتخاب کردم. البته سختی‌های خودش را هم داشت و کشیدن سر دری به آن عظمت در کاغذی 35 در50 سانتی متری کار ساده‌ای نبود اما امام رضا(ع) کمکم کرد و توانستم طرح را به درستی به تصویر بکشم.
زخمه بر تار، با سرانگشتان ترک خورده پای کوره
تف کوره آجرپزی، ملال قالب زدن هر روزه آجرها، دستان پینه بسته ستایش 8ساله، موهای کبره بسته و شانه نکرده کوثر، چهره تکیده پدر... خلاصه زندگی خانواده فضل‌احمد رستمی را می‌توان در همین چند جمله کوتاه خلاصه کرد. خانواده‌ای که در میانه آشوب زندگی می‌کنند باوجوداین اما همسایه ساده‌ترین خوشی‌ها هستند. این را وقتی می‌فهمم که مهمان خانواده آن‌ها می‌شوم در حالی که یک روز سختِ کار در کوره را از سر گذرانده‌اند. ستایش لیوان آب خنکی به دست پدر می‌دهد، فضل‌احمد عرق پیشانی‌اش را با عرق‌چین چروکیده توی جیبش پاک می‌کند، یکی از دوتارهای آویزان به دیوار را برمی‌دارد و با سرانگشتان زخمی‌اش زخمه بر تارهای آن می‌زند.
باید حال خوب داشته باشی که بتوانی خط بنویسی
سید اسدا... علوی‌نژاد هنرمند محله فلسطین می‌گوید: خوش‌نویسی هنر عجیبی است و دنیای قشنگی دارد. اگر روحیه خوبی نداشته باشم قلمم روی کاغذ نمی‌رود. انگار باید حال خوب داشته باشی که بتوانی خط بنویسی. قلم اسرار خودش را دارد. حال خوب رامش می‌کند، روی کاغذ خوش رقص می‌کند، رد پایش زیبا‌تر می‌شود و ماندگار‌تر. فکر می‌کنم هنوز خیلی مانده که نام خوش‌نویس را روی خودم بگذارم، اما سطحی که اکنون به آن رسیده‌ام مرتبه ممتازی از خوش‌نویسی است.
هنرمند محله آبکوه پته دوران زند را احیا کرده است
الهام صمدی مقدم می‌گوید: سال ۹۷ در یک ورکشاپ که در تهران برگزار شد شرکت کردم. در آنجا یک پته از دوران زند به نمایش گذاشته شده و توضیحاتی درباره آن ارائه شد. من از آن کار عکس گرفتم. وقتی به مشهد برگشتم همان عکس‌ها را در کامپیوتر قرار دادم، صفحه را بزرگ کرده و تمام ابعاد کار را به دست آوردم و سپس روی پارچه اجرا کردم. در نهایت توانستم آن را روی پارچه انجام دهم. کار ساده‌ای نبود، اما توانستم آن را انجام دهم و این‌گونه موفق شدم کار پته دوره زند را احیا کرده و به خاطر همان کار که طرح چهاربته بود نشان ملی کیفیت و اصالت کالا را دریافت کنم