نقاش

نقاشِ بزرگ‌ترین نقاشی دیواری‌ ازشهیدسلیمانی در مشهد
ولی شفیعی مانند خیلی از ایرانی‌ها صبح 13دی وقتی خبر شهادت سردار را شنید، یک جمله به زبان آورد: «مرد شجاع ایران، چقدر مظلوم بودی.» او همان زمان به خودش قول داد که سردار مظلوم ایران را با هنرش بیشتر نشان دهد. از آن زمان تاکنون علاوه بر کشیدن بزرگ‌ترین نقاش ی‌دیواری مشهد از سردارسلیمانی در خیابان شهیدنواب‌صفوی، 6تصویر دیگر از او را در معابر مشهد و مدرسه‌ها نقاش ی کرده‌است؛ نقاش ی‌هایی که طبق گفته‌ خودش افتخار کارنامه کاری‌اش در طول 17سال است.
هنرمند نارنجی‌پوش
در محله الهیه پاکبانی زندگی و کار می‌کند که از هر انگشتش یک هنر می‌ریزد، علاوه‌بر پاکبانی که وظیفه روزانه و حرفه‌ای اوست، خطاطی، شماره‌گذاری روی باکس‌های زباله، تابلونویسی و دیوارنویسی می‌کند. بسیاری از دیوارنگاری‌های منطقه 12 نیز از آثار هنرمندانه این پاکبان است. علاوه‌بر این ذات هنرمندانه، حسین غلامی مربی، داور و استاد حرفه‌ای ورزش‌های رزمی به‌ویژه کاراته بوده و باشگاهش در بولوار توس قهرمانان زیادی را پرورش داده است.
مریم نسایی با نقاشی چهره خودش در کشور دوم شد
در سال97 بعد از کسب رتبه اول نقاش ی دانش‌آموزی استان، مجوز حضور در مسابقات کشوری نقاش ی را به دست‌ آوردم، این مسابقات در شهر قم و با حضور نمایندگان برتر تمامی استان‌ها برگزار می‌شد. موضوع نقاش ی، چهره زنی با لباس سنتی و محلی بود، قرار شد همه شرکت‌کنندگان در این مسابقه چهره زنی را در لباس محلی منطقه خود نقاش ی‌کرده و برای مسئولان مسابقه بفرستند، من نیز با یک ایده خلاقانه و جدید، به جای استفاده از چهره‌های خیالی و مجازی، چهره خودم را با لباس‌های محلی‌ قوم کرد نقاش ی‌ کردم و رتبه دوم مسابقات را به دست آوردم.
بهترین اثرم را به بچه‌های فیاض‌بخش هدیه کردم
مهلا نظام‌طلا دانش آموز رشته هنرهای تجسمی هنرستان یحیی بن زید(ع) در منطقه تبادکان است. او که رتبه سوم مسابقات کشوری نقاش ی را از آن خود کرده‌است، درباره بهترین نقاش ی خود در طول این سال‌ها می‌گوید:«سال گذشته که خبر برپایی نمایشگاه صنایع دستی و فروش تابلوهای نقاش ی و صنایع دستی برای کمک به معلولان آسایشگاه شهید فیاض‌بخش را شنیدم، تابلویی را نقاش ی‌کردم و در اختیار مسئولان نمایشگاه قرار دادم تا این تابلو را فروخته و پول آن را صرف عزیزان فیاض‌بخش کنند، این بهترین اثر هنری عمرم بود».
از پای دار تا بام هنر
محسن ده‌مسته که به‌دلیل تصادف و مرگ یک پیرزن رهگذر زندانی شده‌ بود، برای رهایی از زندان و پرداخت دیه فرد فوت‌شده، مرتکب اشتباه دیگری می‌شود و هنگامی که تحت اغفال دوستان ناباب در حال حمل مواد مخدر است او را دستگیر می‌کنند و به همین جرم 18سال از بهترین سال‌های جوانی خود را در حبس می‌گذراند. در روزهای تنهایی و بیکاری زندان با صنایع و هنرهای دستی آشنا می‌شود و بعد از پایان دوران محکومیتش به‌عنوان یک هنرمند قابل در هنرکده و صنایع‌دستی مجموعه تاریخی هارونیه مشغول به کار می‌شود. داستان زندگی او مانند یک کتاب داستان است که شروعی تلخ و پایانی شیرین و باز دارد.
زندگی هنوز روی‌پاست
قصه اراده و همت معلولان و موفقیت‌هایشان در عرصه ورزش، هنر، علم و... را که مرور می‌کنیم، همیشه یک جمله کلیشه‌ای تکرار می‌شود: «با وجود معلولیت و موانع فراوان توانسته‌اند موفق شوند.» این بدان معنی نیست که نباید موانع زندگی معمولی معلولان در جامعه اصلاح شود. ترجمه‌اش بی‌شک این هم نیست که همه‌چیز به خود معلولان برمی‌گردد و اگر کسی بخواهد موفق می‌شود، پس نیازی نیست مسیر حرکت معلولان در شهر روان‌سازی شود یا راه برای اعزام معلولان به مسابقات جهانی هموار شود. هدف از بیان این قصه‌ها قرارگرفتن در نقطه مقابل افراد سالمی که کنج عزلت نشسته‌اند و دائم از «چه‌کنم» و «نمی‌توانم» حرف می‌زنند هم نیست. تنها هدف این است که بگوییم چه سرمایه‌های ارزشمندی در کنارمان داریم؛ آدم‌هایی که اهل تسلیم‌شدن نیستند.
شاعر علاقه‌مند به کلام مولا 
فاطمه آتش‌جامه می‌گوید: خواندن نهج البلاغه یکی از کارهای همیشگی‌ام بوده و به دلیل علاقه‌ای که به سخنان حضرت علی(ع) داشتم با راهنمایی‌های مادرم از کودکی با این کتاب آشنا بودم. از دوران دبستان هم هر وقت مسابقه نهج‌البلاغه در مدرسه برگزار می‌شد، در آن شرکت می‌کردم و حتما رتبه‌ای می‌آوردم.