آن روزها جذام خوره زندگی خیلیها شد. افتاد به جانشان و همه آرزوهایشان را بلعید. اما جذام برای «مدینه نیستانی» و «عباسقلی انباز» و فرزندخواندهشان غلامحسن نیستانی یک عزم دوباره بود. همه اهالی محله طلاب دیده بودند عباسقلی را جذام زمینگیر نکرد.
عباسقلی با همسرش مدینه نیستانی، دختر زیباروی کدخدای روستای نیستانه بجنورد که جذام داشت خوشگلیهایش را میخورد، نیتشان یکی شد برای ساخت مسجد. سال 1347 آجربهآجر مسجد را در ورودی صحن حیاط خانهشان روی هم چیدند با این نیت که در آن به روی مردم باز باشد، برای نماز و عبادت و عزاداریهای مذهبی و درراهماندهها و خستگان راه. سالها در پس هم گذشتند تا آن مسجد سیمتری شد یک بنای هزارمتری با نام مسجد و حسینیه حضرت موسیبنجعفر(ع).
عباسقلی سال1375و مدینه بعد از او به سال 1392 با دنیا وداع کردند اما نامشان به عنوان واقف و بانی روی کاشی فیروزهای طاق بلند مسجد حک شده است و تا همیشه میماند.
تاریخ نخستین داروخانهها یا به نوشته مکتوبات قدیمی، دواخانههای مشهد را نه در دل کوچه و خیابانهای تغییرشکلداده امروزی، که باید ابتدا از سیاهه سندهای کاهی جستوجو کرد.
رهباغ بهشت همان راسته مسگرهای قدیم است که با تخریب بافت قدیمی و ساخت باغچههای چندتکه در راسته آن، به گذری برای زائران حرممطهر تبدیل شده است. هویت این کوچه در میان بناهای تاریخی آن مانند حسینیه داروغه، آبانبار، مسجد قبرستان خردو و منبع آب صدساله و دیوارچینیها، باغچههای گسسته رهباغ و ساختمانهای برافراشته هتلها سرگردان است.
تاریخ پزشکی اطفال شهرمان با اسم «حسین سامیراد» گره خورده است. پزشکی که اولینهای بسیاری را برایمان رقم زده است، اما چهره گمنامی در مشهد دارد و هیچ کجا نامی از او دیدهنمیشود. اولین متخصص بیماریهای کودکان، مؤسس درمانگاه رازی، مؤسس انجمن تعاون بهداشتی برای مبارزه با بیماری سفلیس، رئیس هلال احمر مشهد، رئیس انجمن حمایت از جذامیان مشهد و...
از آنجا که دکتر شیخ به واسطه کارهای خیر فراوان نزد مشهدیها مشهور است و بیمارستانی ویژه کودکان نیز به نامش نامگذاری شده؛ برخی تصور میکنند او اولین متخصص اطفال در مشهد بودهاست؛ اما اطلاعات ما نشان میدهد دکتر حسین سامیراد را باید اولین پزشک متخصص اطفال مشهد دانست.
محسن حاجیحسنیکارگر قبل از آنکه در فاجعه منا به شهادت برسد، برای ما مشهدیها و البته زائران هر چهارشنبه صبح بهصورت زنده در حرم امامرضا(ع) اذان میگفت یا با آن صوت دلنشین قرآن قرائت میکرد. او که در خانهای در همسایگی حرممطهر بزرگ شده بود، از سهسالگی قرآن میخواند و نفر اول مسابقات جهانی تلاوت قرآن بود.
جوانی عشق قرآن که بعد از آخرین تلاوتش، در حج سال1394 نزدیک کعبه به شهادت رسید. در پاسداشت یاد او، شهریور1396 بخشی از بولوار شارستان رضوی در خیابان شهید نوابصفوی9 به نام او شد.
مکانی با نام «مکتب بافت» که با شعار «جایی که هر مشهدی میتواند ریشههای گمشدهاش را در آن بجوید» قرار است تکهآیینههای شکسته از تخریب بافت تاریخی و قدیمی شهرمان را پیداکند و با تاریخ و پیوندهای عاطفی و مذهبی درهم آمیزد تا این تکههای بههمچسبیده نمایانگر تصویر گذشته باشند که به مرور زمان بتوان آن را احیاکرد.
البته زیرنظر «مکتب بافت» در هفته گذشته «خانه خراسان» نیز در همان ساختمان خیابان وحدت3 افتتاح شد.
بعد از گذر از پل کشف در بولوار پنجتن، راه را که ادامه دهی و 4روستای شترک، شیرحصار، امرغان و گوشهکنار را در جاده هلالی پشت سر بگذاری، به روستای برزشآباد میرسی؛ روستایی در 14 کیلومتری مشهد. روستایی که بنا به نقلها و روایات، روزگاری یکی از نوادگان امام چهارم(ع) در آنجا زندگی میکرده و امروز آستانه امامزاده سیدعبدالله اسحاق(ع)، محلی برای زیارت اهل دل است. در روستا از هر که سراغ صحن و سرای این امامزاده را بگیری، مسیر تنها قبرستان ده را نشان میدهد.