در ابتدای پایینخیابان که خیلی از بناها بهروزرسانی شده و در معدود بهجاماندهها هم فقط تصویری غبارگرفته از ابهت پیشینشان دیده میشود، میتوان یکی از دو ساباط بهیادگارمانده از مشهد قدیم را یافت که برای جلوگیری از یورش مهاجمان با اسب، ساختهاند. این ساباط ابتدای کوچهای بنبست است که در گذشته هفت خانواده ساکن آن بودند.
گوهرشادآغا وقتی در 33سالگی پایش به مشهد رسید، هنوز جوهر مهر پادشاهی شاهرخ گورکانی بر پادشاهی ایران خشک نشده بود و خراسان روزهای آشفتهاش را سپری میکرد. باوجود این، او با محکمشدن فرمانروایی پسرش سلطان ابراهیم بر شیراز، با خواهر و مادرش راهی مشهد شد و در این شهر کلنگ ساخت بزرگترین مسجد را بر زمین زد.
بر اساس آنچه کلنل جولیس دالمج روی نقشه ای که در انتهای سال1248 خورشیدی از مشهد آن زمان و بناها و گذرهای آن ترسیم کرده است، صرف نظر از بناهایی مانند باروت کوب خانه، توپخانه مبارکه، قورخانه قدیم و جدید و سربازخانه که هرکدام بخشی از محدوده ارگ قدیم مشهد را به خود اختصاص داده بودند، نزدیک به 28قراول خانه، خان زنبورک چی ها، دو تکیه داروغه و تخت داروغه بناهای شهری هستند که در مشهد حدود 150سال پیش نامشان با موضوع امنیت شهر گره خورده بوده است.
چهارراه خسروی را که به سمت گنبدسبز میآییم سومین کوچه، آخوند خراسانی۵، کوچه حوض مونس یا همان شهید محمد رواقی است که انتهای آن به دیالمه۳ ختم میشود. در این کوچه دو متری حوض انباری وجود داشت که واقف آن شخصی به نام مونس بوده به همین دلیل به این نام معروف شده است.
دویست سال قبل، وقتی علی خیاط بخشی از زمینهای تهپلمحله را خرید، هنوز کشاورزی بیخ گوش مردم این محدوده جریان داشت. او همان زمان زمینهایش را در رضوان13 به باغچه تبدیل کرد و مردم آن را به «حیطه علیخیاط» میشناختند. قبل از فوتش هم وقفشان کرد با شرط اینکه تا سیسال بهازای متری یکقران به مردم اجاره داده شود و پولش در تابستان برای خرید یخ سقاخانه اسماعیلطلا صرف شود. بعد از آن هم با ساخت خانه، دست نیازمندان گرفته شود. با همین نیت خانههای زیادی ساخته میشود. که در طرح نوسازی، بخشی خراب شده است.
میدان عدالت مشهد یا آنگونهکه اغلب مردم این شهر از آن نام میبرند، «میدان اعدام» یکی از این دست تغییرات است که در طول زمان هر سه عامل، در دگرگونیهای صورتگرفته در آن مؤثر بودهاست. تغییر نامی که البته مانند بسیاری از موارد مشابه در مرتبهای مورد پذیرش عام قرار گرفته و در مرتبه دیگر از این پذیرش برخوردار نبوده است تا تقریبا هیچکس از آن محدوده بهعنوان دروازه پایینخیابان یا در لهجه مشهدی «دروازهتهخیابون» یاد نکند و کمترکسی هم آن را میدان «عدالت» بداند، اما همگان آن را به میدان «اعدام» بشناسند، گویی که هویت خود میدان هم برای همیشه در آن اعدام شده است.
یک تکهزمین در دل ارض اقدس است که تاریخ پرفرازونشیب هزارسالهای را پشت سر گذاشته اما نامش در متون کهن و اندک تصاویر برجایمانده از دوره قاجار، قبرستان قتلگاه خوانده میشود؛ قبرستانی که برابر روایتها نخست محل غسل حضرت امامرضا(ع) بوده است اما در گذر تاریخ و تقدیر خود از قبرستان به دبستان، از دبستان به حوزه علمیه، از حوزه علمیه به باغ تغییر کاربری میدهد. این محدوده که اکنون بقایای آن با نام «باغ رضوان» بین مردم و «صحن رضوان» در بین مسئولان شناخته میشود.