
گلشن| هر سال جشن نیمۀ شعبان، شور و شعفی دارد که فراموشکردن آن ناشدنی است؛ مثل رسمی قدیمی که با گذشت حدود ۴ دهه از آن، ابوالقاسم عربزاده نمیخواهد و نمیتواند آن را کنار بگذارد. کاسب قدیمی محلۀ هفده شهریور، ۳۶ سال است که به مناسبت ولادت با سعادت امام زمان (عج) در مغازۀ ۸۰ متریاش برای بیش از ۲ هزار نفر مستمع، مراسم جشن برگزار میکند.
به همین دلیل، در هفتۀ گذشته و یک روز مانده به نیمۀ شعبان، در جمع مشتاقان اهل بیت (ع) در خیابان صدر ۱۶ حاضر شدیم و با آنها دربارۀ پایبندیشان به این جشن تولد بزرگ گفتگو کردیم.
جلوی مغازۀ جوشکاری آقای عربزاده، هیاهوی زیادی است. چند جوان از چهارپایۀ فلزی بالا رفتهاند و میخواهند از پیادهرو تا وسط بولوار صدر را با ریسۀ لامپهای رنگی، آذین ببندند. جلوی در ورودی سه، چهار مغازه با پردهای از فرش مسدود شده و تنها جایی که راه ورود به آن باز است، مغازۀ آقای عربزاده است.
دیوارها با فرش پوشش داده شدهاند و سقف نیز با پارچههای رنگی، به طور ویژهای آذین بسته شده است. در انتهاییترین بخش مغازه نیز سِن خوش آبورنگی طراحی و چیده شده و در دو طرف آن دو گلدان پر از گل نرگس خودنمایی میکند.
صاحب مغازه برای خوشآمدگویی به ما وارد میشود و ناگهان کلید برق را فشار میدهد. از سقف تا کف، منور میشود و نورهای رنگارنگ شادی خاصی به محیط میبخشد. در همین حین که محو تماشای دوروبرمان هستیم، عربزاده لبخندی میزند و میگوید: «شاید اصلا باورتان نشود که این درودیوار منور شده، محیط یک مغازۀ جوشکاری است!».
به آقای عربزاده رو میکنیم و میگوییم اینطور که گفتید ما در مغازۀ جوشکاری هستیم و طبیعی است که با این حرف شما برق سه فاز از چشمانمان بپرد.
او هم که سرووضعش از کار بیوقفه در چند شب گذشته خبر میدهد، در پاسخ به مزاح ما، لبخندی میزند و میگوید: «فقط شما نیستید که تعجب میکنید. همه مستمعین ما تعجب میکنند که چطور مغازۀ جوشکاری با آن همه ریختوپاش و دودۀ سیاهی که دارد را به این شکل و شمایل تبدیل میکنیم.
من سالی یکبار، این تحول بزرگ را در مغازه ام انجام میدهم. یک ماه قبل از فرارسیدن نیمه شعبان، همۀ دروپنجرهها و وسایل کارم که مربوط به جوشکاری است، از اینجا خارج میکنم و به انباری که اجارهای است، منتقل میکنم. بعد از تخلیۀ مغازه، کار اصلی من و چند نفر از دوستانم که همکاران ثابت من در برپایی جشن هستند، شروع میشود.
ابتدا باید مغازه را نظافت کنیم تا کمی از آلودگی و نامرتبیهایی که در اثر کار جوشکاری به وجود آمده را از بین ببریم. بعد از آن هم طراحی سِن برنامه و برپاکردن داربستها و وصل کردن ریسههای لامپ را شروع میکنیم.».
جشن شناخته شده و با سابقۀ نیمۀ شعبان در محلۀ هفده شهریور، روالش با سایر جشنهایی که در سطح شهر برپا میشود، کمی متفاوت است. بانی این مراسم توضیح میدهد: «در اینجا، ۳ شب جشن است، یعنی از شب میلاد امام زمان (عج) تا دو شب بعد.
مراسم با قرائت قرآن آغاز میشود و با توسل به امام رضا (ع) به پایان میرسد. در طول چند ساعت برگزاری جشن هم، از مداح خاصی دعوت نمیشود. هرکس با توجه به تواناییای که در مداحی دارد، روی سِن میرود و مستمعین را به فیض میرساند.
تأکید من روی این است که همۀ کارها بیریا و خودجوش باشد، برای همین است که در هیچ سالی کسی را به عنوان مداح دعوت نکردم که در آخر مراسم به او پاکت بدهم. با خودم عهد کردم این مراسم را طوری برگزار کنم که وقتی همسایهای آمد، مهمان و صاحب مجلس را نتواند تشخیص دهد. به عقیدۀ من و دوستانم که در این کار بزرگ همکاری میکنند، صاحب اصلی مجلس، امام زمان (عج) هستند.»
سنگبنای این جشنی که هر سال در مغازۀ جوشکاری ابوالقاسم عربزاده برپا میشود را ۶۷ سال پیش، مرحوم پدرش در مغازۀ خودش در خیابان تهران نهاده است.
پسر مرحوم عربزاده اینطور به پیشینۀ این مراسم میپردازد: «پدرم فردی مذهبی بود و در اعیاد مختلف، جلوی مغازهاش را با لامپ روشن میکرد و به مناسبتهای مختلف شیرینی میداد، اما جشن نیمۀ شعبان را مفصل برگزار میکرد. در واقع من راه پدرم را ادامه میدهم و ابتدا او بود که در مغازۀ جوشکاریاش این جشن را برپا میکرد.».
او توضیح میدهد: «پدرم سرقفلی ۳ باب مغازه را داشت که عدهای آمدند و ملک بالای مغازهها را برای ساخت حسینیه، از صاحبش خریدند. بعد از آن معامله، صاحبان جدید از پدرم خواستند که مغازهها را هم به طور رایگان به آنها ببخشد تا بتوانند حسینیه را توسعه بدهند و کارهای مربوط به آن را در آنجا انجام دهند.
پدرم سرقفلیها را با این نیت به آنها بخشید، اما آنها خلاف قولشان عمل کردند و بعد از ساخت، کاربری تجاری نیز در نظر گرفتند. اینطور شد که با بخشیدن مغازهها، پدرم عملا جایی برای برگزاری جشن نیمۀ شعبان نداشت و من مراسم را به مغازۀ خودم آوردم.»
سنگبنای جشنی که هر سال در مغازۀ جوشکاری ابوالقاسم عربزاده برپا میشود را ۶۷ سال پیش، مرحوم پدرش بنا نهاد
نکتۀ درخور توجه در کار بزرگ آقای عربزاده، برگزاری جشن در مغازه است که درحالی که او میگوید توان مالی برای اجارۀ مکان و برگزاری جشن در جای دیگر را دارد، اما تأکیدش روی همین مغازه است.
او معتقد است کاری که برای اهل بیت (ع) انجام میشود باید با تلاش و عرق ریختن باشد؛ «در همۀ این سالها به کسانی که این حرف را به من زدند، گفتم بیرنج، گنج میسر نمیشود. من میگویم کار زحمتدار، اَجر دارد. اگر برای کاری عرق ریختی، آن درست است وگرنه خرج کردن پول را همه بلدند. از نظر من اگر برای شادکردن دل ائمه از جانت مایه گذاشتی و عرق ریختی، مورد قبول است.»
این گفتۀ بانی مجلس امام زمان (عج) هم جالب است: «باور کنید من برای تولد دخترانم اینقدر زحمت نمیکشم و به تکاپو نمیافتم که برای این جشن سالیانه زحمت میکشم.».
او خاطرهای از خستگیهایش در حین آمادهکردن مغازه برای جشن دارد که برایمان بازگو میکند: «خاطرم هست در یکی از سالهای گذشته، شب جشن آنقدر خسته شده بودم که دوستانم من را سوار خودرو میکنند و به خانه میبرند و من زمانی متوجه میشوم که صبح شده بود و از اتفاقات شب گذشته هیچ چیزی به یاد نمیآوردم.».
وقتی متوجه تأکید این بانی برای زحمتکشیدن و اجرگرفتن میشویم، خیلی مشتاق میشویم که از خودش و اجری که برای این سالها گرفته، بدانیم. عربزاده تعریف میکند: «۱۲ سال پیش، تارهای صوتیام ضعیف شد و صدایم به حدی رسید که برای انتقال صحبتهایم به زحمت افتاده بودم و باید خیلی به حنجرهام فشار میآوردم تا با صدای کم بتوانم صحبت کنم. به پزشک مراجعه کردم و درمانی انجام نشد.
البته این مشکل، بدون دلیل ایجاد شد و هنوز علت آن را نمیدانم. دو سال از پزشکهای مختلف، پیگیر مشکلم بودم. اتفاقاً نزدیک نیمۀ شعبان بودیم. یک روز پدرم رو به من گفت: تو چقدر بیعرضهای که هر سال برای امام زمان (عج) جشن میگیری ولی صدایت اینطوری است!
من از این جملۀ پدرم جا خوردم و در خودم فرورفتم. تلنگری شد و در همان لحظه با خودم نجوایی کردم و از امام زمان (عج) کمک خواستم. صبح، وقتی برای نماز بیدار شدم، در حالی که خودم از برگشتن صدایم غافل بودم، با همسرم صحبت کردم. همسرم را دیدم که به من نگاه میکند و اشک میریزد. آنجا بود که متوجه شدم پاسخ را گرفتم و خدا را شکر کردم.».
کاسب ۵۳ سالۀ محلۀ هفده شهریور میگوید: «سه ماه است که پدرم را از دست دادهام، اما در سه سال گذشته تا جایی که در توان داشتم از او مراقبت کردم. شاید دلیل رضایت من از زندگی احترام به پدرومادر است. در سالهایی که گذشت، به تنهایی از پدرم مراقبت کردم.
برای مراقبت از او، سه سال است عذر کارگرهایم را خواستم و مغازۀ جوشکاری را تعطیل کردم؛ و امروز از خودم راضی هستم که به حرف خواهر وبرادرهایم توجه نکردم و پدرم را به خانۀ سالمندان نسپردم.»
عربزاده میخواهد قدردانی از خانوادهاش داشته باشد. میگوید: «بهترین موفقیت من در زندگی، این است که همسر و فرزندان خوبی دارم. آنها هستند که محیط خانه را برایم آرام و دوستداشتنی فراهم میکنند تا به امور سخت این برنامه هرساله برسم.»
این شهروند محلۀ هفده شهریور در پایان پیشنهادی برای شهرداری دارد: «متأسفانه هر سال، کارشناسهای سدمعبر شهرداری میآیند و نسبت به خطر ناشی از برپایی داربست و چراغانی خیابان به ما هشدار میدهند. من بارها به آنها گفتم، اهمیت مراسم امامان معصوم (ع) در فراگیر و همگانی بودن آن است، باید این برنامهها را ترویج داد.
از آنها میخواهم امسال به جای اینکه بیایند و هشدار بدهند و برگۀ تخلف پر کنند، یکی از مهندسانشان را بیاورند و راهکار بدهند که چطور ما ملزومات جشن را مناسبتر برگزار کنیم، نه اینکه بخواهند تعطیلش کنیم. شهرداری برادریاش را به ما ثابت کرده و در ۴ دهۀ گذشته، حتی به خواستۀ ما که چراغانی بولوار شهید صدر است، هیچ توجهی نشان نداده است!».
* این گزارش سه شنبه، ۲۶ اردیبهشت ۹۶ در شماره ۲۳۷ شهرآرامحله منطقه ۷ چاپ شده است.