کد خبر: ۴۶۰۰
۱۲ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۱:۰۸

چراغی روشن برای رفتگان "بهشت توس"

تعدادی سنگ قدیمی در گوشه‌وکنار دیده می‌شود که نوشته روی آن به‌راحتی خوانده نمی‌شود. سنگ بعضی قبر‌ها هم دیگر وجود ندارد و دور آن‌ها را با سنگ مرمر، سنگ‌چین کرده‌اند.

ماه شعبان برای اهالی خراسان یادآور «چراغ برات» است. روشن نگهداشتن چراغ برای رفتگان و خیرات‌کردن برای آن‌ها از دیرباز مرسوم بوده و هنوز هم بسیاری این سنت را در قبرستان‌های شهر زنده نگه داشته‌اند. آشنایان با حضور کنار قبر عزیزان خود و خواندن قرآن و خیرات یاد آن‌ها را زنده نگه می‌دارند و برای مغفرت و رحمت آن‌ها دعا می‌کنند. سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم این ماه «ایام‌البیض» نام دارد که با جشن نیمه شعبان هم‌زمان است.

«بهشت توس» پشت آرامگاه فردوسی، یکی از قبرستان‌های قدیمی منطقه در محله فردوسی است که ساکنان آن علاوه‌بر پنجشنبه هر هفته در ایام نیمه‌شعبان به رفتگان خود سر می‌زنند و برای آن‌ها دعا می‌کنند. همراه با ساکنان قدیمی محله به این قبرستان سر زدیم تا در این ایام تاریخچه این قبرستان قدیمی را مرور کنیم.

 

قبرستان در دل محدوده قدیم تابران

از روی پل کشف‌رود که می‌گذریم، بلافاصله خود را در‌مقابل دروازه ورودی شهری قدیمی می‌بینیم که «دروازه رودبار توس» نام دارد. روبه‌روی آن، درست پشت آرامگاه فردوسی، در ضلع شمالی شهر، دروازه پرهیبت «رَزان» قرار دارد؛ همان دروازه‌ای که پیکر فردوسی در مدخل آن دفن است.

پشت آرامگاه و در بخشی از زمین‌های روستای اسلامیه «بهشت توس» قرار دارد؛ قبرستانی با بیش از صدسال قدمت که مردم روزگاران قدیم و جدید را در خود جای داده است. برای رسیدن به این قبرستان باید گنبد هارونیه را رد کنید و وارد جاده زاک شوید که به روستای توس علیا می‌رسد. خانه‌ها با نمای آجر و سنگ کنار جاده، نشان از شهری‌شدن معماری این روستا دارد. بخشی از دیوار‌ها و خانه‌های قدیمی روستا در دل خانه‌های شهری هنوز پابرجاست و خودنمایی می‌کند.

عبدالرحیم نیکو، از ساکنان قدیمی روستای اسلامیه، که همین‌جا متولد و بزرگ شده است، همراهمان می‌شود تا این محدوده و قبرستان را بیشتر به ما معرفی کند. دیوار آرامگاه که تمام می‌شود به دبستان شهادت می‌رسیم. عبدالرحیم کوچه‌های پشت آرامگاه را که هنوز بقایایی از آن دیده می‌شود، نشانمان می‌دهد و می‌گوید: خیابان‌های اطراف مدرسه، محوطه آرامگاه فردوسی و سمت چپ آن مربوط به روستای اسلامیه است و اطراف آن نیز شهر توس قدیم قرار داشته که حالا به توس علیا و سفلا معروف است.

 

چراغی روشن برای رفتگان در محله فردوسی مشهد

قبر‌های گمشده

جاده را ادامه می‌دهیم و به مسیری فرعی می‌رسیم که به قبرستان قدیمی یا همان «بهشت توس» راه دارد. با کمی فاصله دیوار‌های قدیمی روستای توس دیده می‌شود که خاطرات زیادی را در خود مدفون کرده است و حالا فقط دیوار‌های کاهگلی آن دیده می‌شود. زمین قبرستان وسیع و بزرگ و نزدیک به سه‌هکتار است.

بخشی از آن را با آجر دیوار کشیده‌اند تا مرز آن مشخص شود. قسمتی از زمین قبرستان یکدست است و بیشتر قبر‌ها کنار هم قرار دارد، اما بخش دوم قبرستان کمی مرتفع‌تر است و تعدادی از قبر‌ها آنجا قرار دارد.

تعدادی سنگ قدیمی در گوشه‌وکنار دیده می‌شود که نوشته روی آن به‌راحتی خوانده نمی‌شود. سنگ بعضی قبر‌ها هم دیگر وجود ندارد و دور آن‌ها را با سنگ مرمر، سنگ‌چین کرده‌اند. عبدالرحیم می‌گوید: قبر‌ها تا پیش از این متفرق بود و در بخش‌های دیگری از همین زمین، افرادی را دفن کرده بودند که امروز اثری از محل دفن آن‌ها دیده نمی‌شود.

تعدادی از قبر‌ها نیز آن سمت جاده فرعی بود که حالا اثری از آن نیست. تا قبل سال‌۱۳۴۲ قبرستان زمین مشخصی نداشت و وقتی کسی فوت می‌کرد، او را نزدیک روستا و با کمی فاصله از خانه‌ها دفن می‌کردند. سال‌۱۳۴۳، خدابیامرز حاج‌سید‌عیسی قائم‌مقام رضوی، بخشی از زمین‌های خود را به قبرستان اختصاص داد.


زمین وقفی قبرستان

اولین مقبره‌ای که از دور خودنمایی می‌کند و سنگ مقبره‌ای متفاوت و سایبان دار است، مزار سیدعیسی قائم‌مقام رضوی معروف به «مشار» است که سال ۱۳۶۶ اینجا به خاک سپرده شده است. روی سنگ قبر نوشته شده که او فرزند حاج‌میرزا محمدعلی قائم‌مقام نایب‌التولیه آستان قدس رضوی و تولیت سلسله جلیله سادات رضوی است. با کمی فاصله روی سنگ یادبوی کنار همین مزار نوشته شده است: «هر که با مرغ هوا دوست شود/ خوابش آرام‌ترین خواب جهان خواهد بود.

این قبرستان در اراضی اسلامیه، ملکی و موروثی زنده‌یاد حاج سید‌عیسی قائم‌مقام رضوی (مشار) در سال‌۱۳۴۳ به قبرستان اختصاص یافته است». بیشتر آن‌هایی که اینجا به خاک سپرده شده‌اند، از اهالی همین سه روستا هستند. نام‌هایی که روی سنگ قبر‌ها حک شده است، نشان می‌دهد که هر چند قبر با هم نسبت خانوادگی دارند.

 

مقبره خانوادگی نزدیک آرامگاه

در بخش مرتفع‌تر قبرستان چهارقبر در یک فضای سنگ‌کاری‌شده قرار دارد که با بقیه قبر‌ها متفاوت است. عبدالرحیم می‌گوید: این قبر‌ها مربوط‌به دکتر ابوالقاسم بختیار، همسر، فرزند و نوه اوست. دکتر ابوالقاسم بختیار، مؤسس دانشکده پزشکی دانشگاه تهران بود و در آمریکا درس خواند و سال‌۱۳۱۰ همراه همسرش، هلن جفریز، پرستاری ماهر، به ایران برگشت و در زمان بیماری‌های واگیردار کمک‌های شایانی به مردم کرد.

دکتر به‌دلیل علاقه زیادی که به فردوسی و شاهنامه داشت، وصیت کرد او را در جوار فردوسی و در توس دفن کنند. فرزندان این خواسته او را عملی کردند و، چون در جوار آرامگاه امکان دفن نداشتند، پیکر او را به اینجا آوردند و در قبرستان قدیمی محله فردوسی به خاک سپردند. دور این مقبره و تعدادی دیگر از قبر‌ها نرده داشته است، اما متأسفانه آن‌ها را دزدیده‌اند.

عبدالرحیم در انتهای قبرستان، خانه‌ای متروکه بدون در و پنجره را نشان می‌دهد که بخشی از دیوار‌های آن سیاه شده است. او می‌گوید: این هم غسالخانه قبرستان است که حالا متروکه و محلی امن برای معتادان و کارتن‌خواب‌ها شده است.

 

از اول تا چهلم، همراه خانواده متوفا

از کنار قبر شهدای محله می‌گذریم و به او می‌رسیم که با وجود سرمای زمستانی کنار سنگ قبر برادرزاده شهیدش نشسته است و به دوردست‌ها نگاه می‌کند و گاهی زیر لب فاتحه می‌خواند. نورمحمد عرفانی‌گل‌کار بازنشسته میراث فرهنگی است. ۷۴ سال دارد و حدود پنجاه سال است که اینجا زندگی می‌کند.

او درباره رسم و رسوم مردم اینجا می‌گوید: اهالی اینجا هر هفته پنجشنبه‌ها بر سر مزار عزیزانشان حاضر می‌شوند و با قرآن‌خوانی برای رفتگان طلب مغفرت می‌کنند. وقتی کسی به رحمت خدا می‌رود، نزدیکان به هیئت‌امنای مسجد جامع محله خبر می‌دهند و از این طریق اهالی خبردار می‌شوند و خانواده متوفا را تنها نمی‌گذارند. اگر کسی در بیمارستان فوت کند، به بهشت رضا (ع) می‌رود و بعد از غسل به خانه می‌آید و بعد هم راهی قبرستان می‌شویم تا کار‌های خاک‌سپاری تمام شود.

اگر هم کسی در منزل فوت کند، معمولا همین‌جا غسلش می‌دهیم و بعد کار‌های خاک‌سپاری و مراسم اول تا هفتم را برگزار می‌کنیم. اهالی تا جایی که بتوانند، با خانواده متوفا همراهی می‌کنند و تا چهلم آن‌ها را تنها نمی‌گذارند. چراغ‌برات هم یکی از رسوم قدیمی است که مردم اینجا آن را فراموش نکرده‌اند و با حضور بر سر مزار عزیزان و روشن‌کردن شمع و خیرات، یاد آن‌ها را زنده نگه می‌دارند.

ارسال نظر