کد خبر: ۹۸۷۹
۱۱ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۰

تابستان پول‌ساز کاسب نوجوان

مرتضی قاسمی تصمیم گرفته است تابستان در کفش‌فروشی کار کند. می‌گوید: ترجیح می‌دهم بخشی از هزینه‌های تحصیلم را خودم متقبل شوم تا از لحاظ مالی فشار کمتری به خانواده‌ام وارد شود.

مرتضی قاسمی هجده سال دارد و در طبس به دنیا آمده است. دو سال است که با بازنشستگی پدرش به مشهد کوچ کرده‌اند و او کار در تابستان‌ها را تجربه می‌کند. با دیدن تلاش‌هایش جلو کفش‌فروشی‌ای نزدیک حرم‌مطهر محله بالاخیابان وارد مغازه می‌شویم.

از صاحب‌مغازه خبری نیست. مرتضی و پسری دیگر مشغول چرخاندن مغازه‌ای شلوغ هستند. از حرف‌هایش متوجه می‌شویم که صاحب‌مغازه همان ابتدای کار با او و شاگرد قدیمی‌اش اتمام حجت کرده و مغازه را کامل دست آنها سپرده است. حالا هر دو تا شاگرد خوب بلدند چطور در تابستان کاسبی کنند.

 

حال خوب کمک به پدر

مرتضی با فضای کار بیگانه نیست. از کودکی هروقت که فرصتش پیش می‌آمد، همراه پدر سر کار او می‌رفت. پدر امورات ساده را در کارخانه‌ای که سرکارگرش بود، به او می‌سپرد. از همان زمان علاقه‌مند بود کار کند و حالا دومین تابستانی است که در مشهد مشغول شده است و می‌گوید: سال گذشته دانش‌آموز مدرسه نمونه دولتی بودم. به همین دلیل بیشتر وقتم به درس‌خواندن می‌گذشت. با وجود این، در تابستان سعی کردم کار کنم و شاگردی در مکانیکی را تجربه کردم.

او تابستان گذشته بدون هیچ دستمزدی در مکانیکی کار کرده است و امسال با مشورت خانواده به‌ویژه پدرش برای اینکه بخشی از هزینه‌های تحصیلش را تهیه کند، تصمیم گرفته است در این کفش‌فروشی کار کند. او، چون مکانیکی را به رشته تحصیلی‌اش که علوم‌انسانی است، بی‌ارتباط می‌داند، آن را رها کرده است.

خانواده آنها پنج‌نفری است و مرتضی وضع مالی پدرش را خوب درک می‌کند و می‌گوید: من ترجیح می‌دهم بخشی از هزینه‌های تحصیلم را خودم متقبل شوم تا از لحاظ مالی فشار کمتری به خانواده‌ام وارد شود.

مرتضی می‌خواهد با اولین حقوقش به کربلا برود و از طرفی باید برنامه‌ریزی دقیق‌تری داشته باشد تا برای کنکور هم آماده شود. خیلی از دوستانش ترجیح دادند امسال تابستان را سر کار نیایند، اما مرتضی می‌گوید برنامه‌ریزی کرده‌ام بعد از تابستان حسابی درس بخوانم.

 

در خرج‌کردن پول محتاط‌تر شده‌ام

او که این روز‌ها از ساعت ۸ صبح تا شب در مغازه است، می‌گوید: قبلا در خرج‌کردن پول چندان دقت نمی‌کردم، اما حالا که متوجه شده‌ام پول با زحمت به‌دست می‌آید، در خرج‌کردنش محتاط‌تر شده‌ام.

مرتضی تعریف می‌کند: روز‌های اول کار خستگی خیلی اذیتم می‌کرد، آن‌قدر که گاهی به خودم می‌گفتم دیگر سر کار نمی‌آیم، اما، چون پولش را لازم داشتم، دوباره خودم را راضی کردم و حالا کار جزئی از زندگی‌ام شده است.

اولویت مرتضی همیشه درس‌خواندن بوده است، بعد از آن کار و پول. خانواده‌اش هم از سرکاررفتن او راضی هستند. می‌گوید: پدرومادرم دوست داشتند مکانیکی را ادامه بدهم، اما راضی‌شان کردم، چون شغلم موقت است، فعلا فروشندگی را ادامه بدهم. مطمئنا بعد از قبولی در کنکور شغلی در حوزه روان‌شناسی یا معلمی پیدا خواهم کرد.

مرتضی برای بهترکاسبی‌کردن، در فضای‌مجازی درباره کفش‌ها و مارک‌های مختلف آنها مطالعه و اطلاعاتش را به مشتری منتقل می‌کند: حتی از مشتری درباره داشتن بیماری‌های اسکلتی هم می‌پرسم و اگر مشکلی داشته باشد، راهنمایی می‌کنم چه نوع کفشی مناسب آنهاست.

توصیه آخر مرتضی این است: شاید کارکردن برای دانش‌آموزانی که قصد ادامه تحصیل دارند، بی‌فایده به‌نظر برسد، اما کارکردن در نوجوانی مفید است، چون باعث تغییر مثبت در خلقیات افراد می‌شود.

* این گزارش پنج‌شنبه ۱۱ مردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۵۷ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44