
همه خانواده درّحی تکواندوکارند
«دی۸۵ بود و ما با قطار از مسابقات کشوری تکواندو که در کرج برگزار شده بود، برمیگشتیم. خواهرم بهعنوان مربی، در شرایطی تیممان را همراهی کرده بود که ماه آخر بارداریاش بود. پنجره کوپه، خراب بود و سوز داخل میآمد. حال جسمی خواهرم نامناسب شد، طوریکه پزشک قطار را باخبر کردیم.
آن شب من خیلی گریه کردم. خدا را شکر اتفاقی نیفتاد، اما من خاطره اش را فراموش نمیکنم و نیز لطف و حمایتهای خواهرم را که در تمام دوران زندگی ورزشیام، شامل حالم شده است.» این حرفها را الهام دُرّحی، ساکن محله رسالت مشهد در پایان گفتگویمان، درباره خواهربزرگش فاطمه درّحی گفت و چنان پراحساس به زبان آورد که حس کردم با گفتنش، خودش را خالی کرد. بهویژه وقتی که میگفت: خیلی دوستش دارم!
زندگی با خانوادهای ورزشکار
درّحی، مربیگری تکواندو را بهصورت حرفهای از سال ۸۸ در باشگاهی واقع در فلکه برق شروع کرده و تا امروز ادامه داده است. علاوهبر آن از سال ۸۹ تابهحال، مربی تیم سپاه امامرضا (ع) (ناحیه مالک اشتر) است و به خانمهای سپاهی، تکواندو آموزش میدهد.
اما این مربی جوان، جایگاه امروزش را از پس سالها تلاش برای قهرمانی به دست آورده است. او که یکسال است بهطور کامل، قهرمانی و مبارزه را کنار گذاشته، از هفتسالگی به رشته تکواندو روی آورده است.
ششسال در خانه و زیر نظر پدرم آموزش میدیدم و ضمن آن به باشگاه خواهرم نیز میرفتم
خودش میگوید: پدرم نایبرئیس هیئت تکواندوی مشهد است و من که فرزند آخر خانوادهام مانند دیگر خواهرها و برادرهایم که همه تحت آموزش پدرم قرار گرفته بودند، این ورزش را از کودکی شروع کردم. ششسال در خانه و زیر نظر پدرم آموزش میدیدم و ضمن آن به باشگاه خواهرم نیز میرفتم، اما بعد از آن فقط باشگاه میرفتم. از همان ابتدا، هم در کیوروگی (مبارزه) و هم پومسه (فرم) آموزش میدیدم وفعالیت داشتم.
حالا استعدادیابی میکنم
این بانوی ۲۶ ساله محله رسالت که مدرک کارشناسی مدیریت بازرگانی دارد، بعد از دانشگاه بهصورت حرفهایتر در مسابقات مختلف شرکت کرده است.
در کارنامه ورزشی او تا امروز، بیش از ۲۰ مقام ورزشی دیده میشود که از مهمترین آنها میتوان به مقام نخست مسابقات قهرمانیکشور تکواندوی خواهران بسیج در سال ۱۳۸۴، مقام اول مسابقات قهرمانی استان جوانان در سال ۱۳۸۵، مقام نخست مسابقات دانشجویی کشوری در سال ۱۳۸۵، مقام سوم مسابقات قهرمانی کشوری جام کوثر در سال ۱۳۸۶، مقام دوم مسابقات لیگ دستهیک بانوان جوانان استان در سال ۱۳۸۶، مقام دوم مسابقات قهرمانی استان جوانان در سال ۱۳۸۶، مقام اول مسابقات لیگ کشوری بسیج در سال ۱۳۸۸ اشاره کرد.
درّحی همچنین سابقه مربیگری تیم دانشگاه الزهرا (س) را در مسابقات دانشجویی کشوری سال ۱۳۹۰ و کسب مقام دوم و مربیگری تیم بسیج استان سپاه امام رضا (ع) در مسابقات کشوری رده نوجوانان سال ۱۳۹۱ و کسب یک مدال طلا و دو برنز را در کارنامه دارد.
او درباره آیندهاش میگوید: باتوجه به اینکه سالهای زیادی در زمینه قهرمانی کار کردم، حالا بهعنوان یک مربی، نونهالان و خردسالان را استعدادیابی میکنم و آموزش میدهم تا پایهها را قوی کنم. این رزمیکار محله ما که چشم به آینده شاگردانش و حضور چشمگیر آنها در مسابقات دارد، میخواهد درجه مربیگری خود را هم ارتقا دهد: درحالحاضر دان ۴ تکواندو را دارم و برای گرفتن دان ۵، خودم را آماده میکنم. از فدراسیون تکواندو هم درجه ۲ مربیگری و داوری رسمی را دارم که قصد دارم درجه یک بگیرم.
قهرماني را بيشتر دوست دارم
وقتي ميگويد قهرماني را از داوري بيشتر دوست دارم، از او ميپرسم پس چرا قهرماني را كاملا كنار گذاشتهاي و پاسخش را ميشنوم كه: من براي قهرماني بايد حدود پنجساعت در روز تمرين آمادگي جسماني و تكنيك و تاكتيك تكواندو داشته باشم که اين كار بهتنهايي انرژي زيادي ميگيرد.
علاوهبر آن با مشكلات و استرسهاي شركت در مسابقه هم بايد روبهرو شوم. در اين شرايط به مربيگري هم نميتوانم بپردازم. او ادامه ميدهد: الان وقتي به دردهايي كه بهویژه از ناحيه ساق پا ميكشيدم، فكر ميكنم و به ششماه فيزيوتراپي كه مجبور شدم بروم، يا به رژيمهاي سختي كه ميگرفتم، در ذهنم هم نميگنجد كه دوباره بخواهم آن شرايط را تجربه كنم. من تا زماني كه ميتوانستم، در قهرماني ماندم و بعد به داوري روي آوردم.
درّحي كه حالا با مشكلات يك مربي دست و پنجه نرم ميكند، ميگويد: الان شرايط تازهاي دارم؛ در مبارزه فقط خودت هستي و خودت و با وجود تمام مشكلات جسمي و روحي، مسئوليتي در قبال ديگران نداري، اما يك مربي در برابر شاگردانش مسئول است. بايد در زمان حضورت در سالن، تمام حواست به بچهها باشد، با همه نوع آدم در سنين مختلف مواجه ميشوي، گاهي شرايط روحي شاگردان خوب نيست و باید با صحبت كردن آنها را آرام کنی.
حلقه صالحين بين رزميكاران!
يكي از ويژگيهايي كه این مربي رزميكار را از بسياري مربيان ديگر متمايز ميكند، عضويت او در سازمان بسيج ورزشكاران است و اينكه در كلاسهايش حلقههاي صالحين تشكيل ميدهد. علتش را كه ميپرسم جواب ميدهد: چون خيليها با بسيج بيگانه هستند.
من براي تشكيل اين كلاسها دورههاي «سرگروهی حلقه صالحين» را زير نظر سپاه و بسيج ورزشكاران گذراندم. تشكيل اين حلقهها در تيم سپاه امامرضا(ع) كه من مربياش هستم الزامي است اما من به انتخاب خودم آن را براي تیم ديگرم نيز اجرا ميكنم.
درّحی درباره شیوه کار این حلقهها میگوید: هر ماه دو بار به بچهها موضوع میدهم؛ درباره شرایط جامعه، امام زمان (عج)، روابط زن و مرد و...۲۰ دقیقه آخر کلاس را تعطیل میکنم و هرکس با گروه سنی خودش، حلقهای را تشکیل میدهد تا درباره موضوع صحبت کند. بعد هم خلاصه بحث را به من ارائه میدهند. او که به تاثیر این کار روی شاگردانش باور دارد، ادامه میدهد: برخی مشکلات روحی بچهها در همین حلقهها برطرف شده است.
الگويي براي بانوان محله
تکواندوکار محله رسالت، واقع بودن باشگاه خواهرش را در محله که نزدیک به ۲۰ سال است در آنجا برپاست، در پیشرفت خود و سایر ورزشکاران محله موثر میداند. او درباره هممحلهایهایش میگوید: آنها توانایی و استعدادهای خوبی دارند و از نظر جسمانی قوی هستند، اما خانوادههای بیشترشان از نظر مالی شرایط مناسبی ندارند و نمیتوانند هزینه زیادی را صرف ورزش آنها کنند. من سالهای زیادی است که تلاش دوستانم را در محله میبینم که میخواهند با کمترین امکانات به هدفشان برسند.
از برخورد اهالي با او بهعنوان ورزشكاري موفق ميپرسم كه جواب ميدهد: خانمها مشتاقانه از من براي فرزندانشان مشاوره ورزشي ميگيرند. درواقع من انگيزهاي براي رويآوردن فرزندانشان به ورزش هستم و خيليها بعد از آشنايي با من به باشگاه آمده و حتي مقام كسب كردهاند.
رژيم، نه!
سختترين بخش زندگي ورزشي درّحي برميگردد به روزهايي كه مجبور بوده است رژيمهاي سختي بگيرد. خودش ميگويد: من هميشه در وزن دو مسابقه ميدادم، درحاليكه وزن خودم سه بود. به همين خاطر مجبور بودم دائم رژيم بگيرم و گاهي بايد يكهفته، پنجكيلو كم ميكردم. اين شرايط خيلي آزارم ميداد، چون رژيم گرفتن در كنار استرس مسابقات و تمرينهاي مداوم روزانه، دیگر انرژيای برای هنگام مبارزه باقی نمیگذاشت.
او كه خاطره آسيبديدنهاي زيادي را در ذهن دارد، از دررفتن شست پايش در مسابقات ليگ مشهد در رده نوجوانان برايم ميگويد و اينكه همانجا هنگام بازي و در زمان يكدقيقهاي، پزشك تيم شستش را جامياندازد تا او بازي را ادامه دهد!
و اما سفرهايي كه براي ليگهاي كشوري با تيم ميرفتهاست، حالا برايش از همه خاطرات شيرينتر هستند. بانوی تکواندوکار محله ميگويد: بعضي مواقع حامی مالی نداشتيم و با اتوبوس ميرفتيم. وقتي از مسابقات برميگشتيم، آنقدر خسته بوديم كه همان وسط اتوبوس پتو ميانداختيم و فشرده ميخوابيديم.
پدرم دلداريام ميداد
درّحي خود را ملزم ميداند از پدرش بهخاطر حمايتها و تشويقهايش تشكر كند. او ميگويد: گاهي چنان دردی داشتم كه شبها گريه ميكردم، اما پدر و خواهرم که پيشكسوت اين رشته بودند، دلداريام ميدادند.
همينجاست كه الهام خاطره قطار و شرايط خواهرش را ميگويد و بهعنوان حرفهاي پاياني ادامه ميدهد: خواهرم هميشه به عنوان يك مربي، اسپانسر روحي من در كنار شیاپچانگ و در زمان مسابقات بوده است. او حتي بعد از تولد بچهاش، باز هم به سالن ميآمد. من يا بقيه اعضای تيم، بچه فاطمه را در گهواره تكان ميداديم تا او روي زمين مربيگري كند.
* این گزارش یکشنبه، ۲۷ اسفند ۹۱ در شماره ۴۷ شهرآرامحله منطقه ۳ چاپ شده است.