اینجا دیوارهایی برای ساخت مدرسه بالا رفته است، جایی که پیش از این هم مدرسه بود و مرکز آموزش و تبادل دانش و اندیشه، اما این روزها به کلونی مردان و زنان نشئه و خماری تبدیل شده است که زندگی پوسیدهشان را پشت این دیوارهای نیمهساخته طی میکنند!
جایی که نه حاشیه شهر است نه روستایی دورافتاده از شهر؛ اتفاقا مرکز شهر است و چند قدم بیشتر تا حرممطهر فاصله ندارد. به همین دلیل از دیوارهای دوده گرفته که چشم برمیداری، چشمت به هتلهای آن سوی خیابان میافتد! البته برای تهخطیهای اینجا چه فرقی میکند روبهرویشان هتل باشد یا دیواری که رویش شعاری برای دانشآموزان نوشته شده باشد!
مهم این است که در بلاتکلیفی پروژهای بزرگ، جای امنی برای درآمدن از نشئگی و پراندن چرت خماری پیدا کردهاند.
اینجا محل مدرسههای نوین در خیابان ۱۷ شهریورشمالی ۷ محله پایین خیابان است که بهگفته اهالی از حدود پانزده سال قبل با خرابی سه مدرسه قدیمی فعال، پیاش گذاشته شد، اما بعد از اسکلتبندی و بالارفتن دیوارها همهچیز رها شد.
حالا اهالی درمانده از حضور معتادانی هستند که سالانه چندینبار کلانتری جمعشان میکند، اما باز سروکلهشان پیدا میشود؛ مردمی که پیگیریهایشان از مسئولان تاکنون بیجواب مانده است!
چرخی دور دیوارهای مدرسه میزنیم. بالارفتن از دیوارها چندان زحمتی ندارد، بهویژه که معتادها طرف دیگر دیوار برای خودشان پله ساختهاند! داخل مدرسه پر از سرنگ، نی، دیوارهای دودگرفته و... است. داخل طبقات را هم قرق کردهاند. تقسیمبندی فضا با کشیدن پارچههای کهنه مشخص میکند هرکدامشان برای خودشان مرزی کشیده و بخشی از زمین را صاحب شدهاند.
این معتادها از نشئگی که درمیآیند، برای دزدی راه دوری نمیروند و به خانه و خودرو ما اهالی دستبرد میزنند
هرچه این معتادها در ساختمان رهای این مدارس راحتاند، ساکنان محله در عذاباند. از چندقفلهبودن درهای خانههای ساکنان تا حفاظهای محکم برای آیفونهای تصویری و خالیبودن جای لامپ بالای درهای خانهها میشود فهمید که امنیت از این محل رخت بربسته است. نمونهاش هم خانه حسینآقا اسکندری است؛ کسیکه ما را به خانهاش میبرد تا نشان دهد برای رفتن به مسافرت چه کرده است.
میگوید: این معتادها از نشئگی که درمیآیند، برای دزدی راه دوری نمیروند و به خانه و خودرو ما اهالی دستبرد میزنند. چندماه قبل دستهجمعی خانهام را خالی کردند و حالا برای مسافرت مجبور شدهام کل در و پنجرهها را جوش بزنم.
م. ابراهیمزاده هم از بیتالمالی که دست معتادان افتاده است، حرف به میان میآورد و میگوید: رهاکردن این مدرسه مثل انداختن سرمایه خیران داخل جوی است. چرا ادارهکل نوسازی آموزشوپرورش که وظیفه تکمیل آن را دارد، کاری نمیکند؟ نکند منتظر است آهنها هم بپوسند!
مثل رنگ سیاه پارچه، دیوارهای خانه محمد دانایی از دود سیاه میزند. خانهاش مجاور مدرسه است و آخرینبار خودش آتش را قبل از رسیدن به خانهاش خاموش کرده است که با نشاندادن رد ماجرا چنین میگوید: زندگی در همسایگی آقا خوب بود. کنار خانهام هم سه مدرسه امام (ره)، شرف و عاملی بود. حدود پانزده سال قبل مدرسهها را تعطیل کردند. آنقدر دیوارهایش محکم بود که بهزور خرابش کردند. اسکلتها که بالا رفت و نصف دیوارها را ساختند، نمیدانیم چه اختلافی پیش آمد که همهچیز تعطیل شد.
حالا هم سالهاست هتل معتادان شده است. کمترین تخلفشان هم روشنکردن آتش است. چندینبار آتششان شعلهور شد و آتشنشانی را خبر کردیم. آخرینبار هم دیوار خانهام را آتش زدند که اگر بهموقع نمیجنبیدم یا خانه نبودم، الان همهچیزم دود شده بود.
اهالی که جلو مدرسه دورم را گرفتهاند، همه زخمی دزدی این معتادها هستند. حسین اسکندری از سرقت خانه میگوید، زهرا افتخاری هم همینطور، مریمخانم هم همینطور و....
زهرا دهقان خانهاش را نشانمان میدهد و میگوید طی یکسال چهاربار خودروشان را این معتادها خالی کردهاند.
علیآقا، شاطر نانوایی، هم که شاهد دستبردزدن این معتادها به خودروهای زائران بوده است، چنین میگوید: آب از سر اینها گذشته است و حتی منتظر تاریکی شب برای دزدی نمیمانند. در روز روشن خودرو زائران را خالی میکنند. اگر زورشان هم نرسد، سریع لاستیک خودروها را باز میکنند.
دیوارهای این مدارس یکطرف کوچه را گرفتهاند. قدم از قدم که برمیداری، باید جوانب احتیاط را رعایت کنی. بهگفته آنهایی که در صف نانواییاند، ناگهان چند معتاد غیرمنتظره از روی دیوارها داخل کوچه میپرند و خدا نکند شیشه زده باشند...
خانم طالب خانهاش روبهروی این مدارس است و بارها این صحنهها و بدتر از آن را دیده است. دستمان را میگیرد و تا پشتبام خانهاش ما را بالا میبرد. از آنجا خیلی چیزها دیده میشود؛ از لباسهای زیر و کفش رهاشده زنان معتاد تا رخت و تشکهای کهنه پهنشده!
آموزشوپرورش هم حتی دلش نمیسوزد به پول خیری که اینجا خرج شده است و ساختمانها تا این مرحله ساخته شدهاند
او برایمان از خلاف و کارهای غیراخلاقی دختر و پسرهای معتاد در این ساختمان که رو به خانه آنهاست، میگوید و گلایه میکند: بچههای این محل مدرسه ندارند و خانوادهها برای همین معضلات از این محله رفتهاند. آنهایی هم که ماندهاند، مجبورند کلی هزینه سرویس مدرسههای دور را بدهند. آموزشوپرورش هم نهتنها این موضوع برایش اهمیت ندارد، بلکه حتی دلش نمیسوزد به پول خیری که اینجا خرج شده است و ساختمانها تا این مرحله ساخته شدهاند.
بهگفته او و مجتبی بلوچ، دیگر ساکن این محله، در دو سال گذشته دو جنازه از این مدارس بیرون کشیدهاند. آقامجتبی که بارها شاهد تخلیه این مدارس از معتادان توسط کلانتری بوده است، این روش را موقت میخواند و پیشنهاد خراب کردن دیوارهای مدارس و تبدیل آنها به پارکینگ موقت تا زمان تعیینتکلیف نهایی را میدهد.
«این پروژه در سال ۱۳۹۰ با اعتباراتی که خیران آوردند و کمکی که شهرداری کرد، تا مرحله نصب اسکلت فلزی پیش رفت.» این را مدیرکل نوسازی مدارس خراسانرضوی به شهرآرامحله میگوید و میافزاید: تکمیل آن نیازمند کمک خیران است و تا زمانی که پیشرفت فیزیکیاش با کمک خیران به ۵۰ درصد نرسد، امکان جذب اعتبارات ملی برای تکمیل آن نیست.
جاسم حسینپور در پاسخ به اینکه شاید هیچوقت خیری حاضر به تکمیل آن نشود، توضیح میدهد: بهدنبال این هستیم که با استفاده از طرح مولدسازی دولت این مسئله را حل کنیم و طی یکماه آینده تکلیف این پروژه مشخص خواهد شد.
* این گزارش پنجشنبه ۱۱ مردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۵۷ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.