کد خبر: ۸۹۶۳
۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۰

شمس‌الملوک، بانی روشنایی حرم‌رضوی

بی‌بی‌شمس‌الملوک، از زنان قاجار و درواقع نوه شاه ایران بود، خرید کارخانه چراغ‌برق با هدف روشنایی حرم مطهر برای دو مرتبه و همچنین خرید بادبزن‌های برقی برای آستانه، ازجمله کار‌های اوست.

حوالی یک قرن پیش، در روزگاری که مرد‌ها سردمدار بودند و زنان در پستوی خانه‌ها به‌سر می‌بردند و نام بانوان به‌سختی و با مشقت، بلند و پرآوازه می‌شد، نام یک زن در تاریخ مشهد ماندگار می‌شود؛ زنی که اگرچه نوه فتحعلی‌شاه قاجار و همسر آقاخان بوده است، به چیزی ورای این نسب‌های خاندانی شهره می‌شود و جای خودش را میان مردم باز می‌کند؛ نام «شمس‌الملوک‌آقاخانی» پیش و بیش از القاب درباری‌اش، به نیکوکاری و اهل فضل بودن، پرآوازه شده؛ زیرا او خادم و شیفته سلطان خراسان بوده است.

اسناد تاریخی می‌گویند او چندباری برای زیارت به مشهد می‌آید و ازآنجاکه ارادت خاصی به امام هشتمین داشته، هربار که در کار آستان‌قدس گره می‌افتاده، او گره‌گشایی می‌کرده است؛ خرید کارخانه چراغ‌برق با هدف روشنایی حرم مطهر برای دو مرتبه و همچنین خرید بادبزن‌های برقی برای آستانه، ازجمله کار‌های اوست که روایت آن در سطر‌های بعدی آمده است.

شمس‌الملوک که بود؟

بی‌بی‌شمس‌الملوک، از زنان قاجار و درواقع نوه شاه ایران، دختر شمس‌الدوله، فرزند فتحعلی‌شاه قاجار است. نسب پدری این بانو به نظام‌الدوله‌ها می‌رسد و پدرش، علی‌محمدخان نظام‌الدوله، از علما و بزرگان عهد قاجار بوده است.

این مرد با دختر فتحعلی‌شاه قاجار ازدواج می‌کند و پس از آن، شاه حکومت کاشان را به او می‌سپرد، اما کدورت میان محمدخان و عباس‌میرزا، ولیعهد فتحعلی‌شاه، او را از جان خود و خانواده‌اش بیمناک می‌کند؛ به همین دلیل شبانه همراه همسر شانزده‌ساله‌اش که لباس مردانه پوشیده بود، راهی نجف می‌شود. پدر شمس‌الملوک در آنجا درس می‌خواند و به مقام اجتهاد می‌رسد و بیش از هجده جلد کتاب می‌نویسد.

شمس‌الملوک با چنین پدر و مادری، جهان را مزمزه می‌کند و طعم زندگی را می‌چشد. او درنهایت با علی‌شاه یا همان آقاخان دوم ازدواج می‌کند و می‌شود مادر آقاخان سوم. این بانو جدای از فعالیت‌های اجتماعی بسیار، در کار خیر هم دست داشته و به همین دلیل نیز میان مردم شهرت پیدا کرده بود تا نشان بدهد به اسم‌ورسم پدر، مادر و همسرش، دل نبسته است و خودش شخصیتی منحصربه فرد دارد.

بیگم‌آقاخان از چشمه شعر و ادبیات فارسی نیز می‌نوشید و خاطرات شفاهی و نوشتاری زیادی در این‌باره از او به یادگار مانده است. این بانو درمیان شاعران فارسی‌زبان به اشعار حافظ، مولانا، ناصرخسرو و دیگر بزرگان شعر و ادب فارسی علاقه نشان می‌داد؛ البته این علاقه مانع فراق او از وطنش نمی‌شود و به‌خاطر جبر زمانه، سال‌های سال در هندوستان زندگی می‌کند. زمانی که همسرش آقاخان دوم مرگ را پذیرا می‌شود، شمس‌الملوک فرزند خردسالش را تنهایی به ثمر می‌رساند.

او بیشتر عمر خود را در دیار هفتادودو‌ملت به‌سر می‌برد، اما اندکی پیش از درگذشتش، به بغداد می‌رود و سال ۱۳۱۵ خورشیدی، در هشتادوهشت‌سالگی در آن شهر از دنیا می‌رود و در همان دیار هم به خاک سپرده می‌شود. ماجرایی که باعث شده است ما امروز به‌سراغ شمس‌الملوک برویم و از او بنویسیم، اهدای کارخانه برق به حرم مطهر رضوی است تا علاقه این بانو به هشتمین امام شیعیان در جریده اعمالش نگاشته شود. ماجرای این هدیه گران‌قیمت در روزگاری که روشنایی و نور بیش از آنچه فکر کنید ارزشمند بوده است، خواندن دارد.

درباره بانوی نیکوکار قاجاری که با خرید کارخانه چراغ‌برق، بانی روشنایی حرم‌رضوی شد

 

نخستین چراغ‌برق شمس‌الملوک برای حرم مطهر

روشنایی در قدیم، ارزشی بیشتر از آنچه فکر کنید، داشت. آن زمان فقط حرم امام‌رضا (ع) و سایر عمارات و ابنیه متبرک و قسمتی از بالاخیابان برق داشت، آن‌هم به‌همت حاجی‌محمدباقر میلانی در زمان مظفرالدین‌شاه قاجار و حاج‌امیر رضوی در سال ۱۲۴۹ خورشیدی. این دو مولد، سال‌های زیادی تنها تأمین‌کننده‌های نیروی برق شهر بودند. با گسترش شهر و حرم مطهر امام‌هشتم (ع)، این مولد‌ها دیگر جواب برق صحن‌وسرای حضرت را نمی‌داد؛ به همین دلیل مسئولان آستان‌قدس که می‌دانستند شمس‌الملوک دستی در کار خیر دارد، به‌سراغ این بانو رفتند تا او هم به جمع برق‌آوران حرم بپیوندد.

یکی از زائرانی که در سال ۱۳۰۵ خورشیدی از بمبئی به مشهد آمده بود، در این‌باره می‌گوید: «روشنایی روضه مبارکه در شب با یک ژنراتور برق انجام می‌گیرد که مادر آقاخان، آن را اهدا کرده است». درواقع روشنایی حرم رضوی در تاریکی شب، هدیه این بانو به زائران بارگاه مطهر امام‌رئوف (ع) بوده است.

بی‌بی‌شمس‌الملوک در سال‌های نخست قرن ۱۳، ضمن مکاتبه‌ای با اسعدالتولیه درباره این مولد برق نوشته است: «در یک هفته قبل، آقای جعفرزاده روانه بودند... یک دستگاه ماشین مع متعلقات آن از دینام و سیم و چراغ و... آنچه را که خود مشارالیه دستور داده و پسند نمودند، خریداری شده و کلیه اشیا را تسلیم ایشان نموده، رسید دریافت نمودیم و مخارج تماما داده شده. تمام اسباب چراغ و ماشین در جوف (درون) همین کاغذ است... خداوند عالم، نصیب من بفرماید که دفعه دیگر به آستان‌بوسی حضرت ثامن‌الائمه (ع) مشرف شوم و از دیدن چراغ‌ها و روشنایی‌شان، کمال مسرت را حاصل نمایم».

تقریبا یک سال پس از این نامه، خبر نصب موتوربرق جدید به بی‌بی‌شمس‌الملوک می‌رسد: «سه هفته قبل، تلگراف رسید که چراغ الکتریک تقدیمی آستان ملک‌پاسبان وارد شد. نهایت مشعوف شدم. امیدوارم تابه‌حال چراغ‌ها را در حرم مطهر نصب نموده‌اید».

 

روپیه‌های هندی برای کمک به مردم تربت‌حیدریه

البته رابطه شمس‌الملوک با خراسان در همین‌جا به پایان نمی‌رسد و در همه مدت اقامتش در هندوستان، حواس او جمع این مُلک است؛ به همین دلیل نام او در فهرست اعانه‌دهندگان زلزله تربت‌حیدریه نیز دیده می‌شود. زلزله تربت در خرداد سال ۱۳۰۲ رخ داد.

طبق روایت والی وقت خراسان، جعفرقلی‌خان سردار اسعد، در این زلزله شهر خراب و پنج روستا منهدم می‌شود. آمار تلفات این زلزله از حدود ۲ هزارو ۵۰۰ نفر تا بیش از ۶ هزار نفر متغیر است. بعد از زلزله، بازماندگان شرایط زیستی هولناک و رقت‌انگیزی داشتند و نبود امکانات بهداشتی و زیرساخت‌های ارتباطی مناسب، غوغا می‌کرد.

در چنین شرایطی، بانوشمس‌الملوک در تاریخ ۱۰ اسفند سال ۱۳۰۲ خورشیدی، در نامه‌ای به مدیر روزنامه مهر منیر، از جمع‌آوری مبلغ ۷ هزار روپیه اعانه برای زلزله‌زدگان این شهر خبر می‌دهد و فهرست افرادی را که در این امر خیر مشارکت کرده‌اند، برای این جریده می‌فرستد و می‌نویسد: «مستدعی است در صورت امکان، آن ورقه را در نامه جلیل مهرمنیر شایع نمایید که متشکر خواهم شد».

این فهرست خیلی زود منتشر می‌شود. نام شمس‌الملوک با مبلغ ۱۵۲۰ روپیه در صدر آن و عیال محمدعلی فقیرا با ۱۰۵۲ روپیه در جایگاه دوم قرار گرفته است. در ادامه این فهرست حتی افرادی هستند که مبلغ ۱۵ روپیه را به شمس‌الملوک سپرده‌اند و او سفیر مهربانی آنها به‌سوی خراسان شده است. این اتفاق ثابت می‌کند این بانو اهل کار خیر بوده و از احوال خراسان، غافل نبوده است.


دومین کارخانه چراغ‌برق اهدایی به حرم

در گام بعدی که سرنوشت شمس‌الملوک و خراسان به‌هم گره می‌خورد، دوباره ماجرای برق حرم رضوی به میان کشیده می‌شود. هفت سال بعد از اولین وقف بی‌بی‌شمس‌الملوک، عزیزخان پسر واقف، به مشهد می‌آید. اسدی، نایب‌التولیه آستان‌قدس، از این فرصت برای احیای این موقوفه استفاده می‌کند و می‌تواند شمس‌الملوک را به اهدای ماشین برق دیگری ترغیب کند.

اسدی در ۶دی ۱۳۱۰خورشیدی به شمس‌الملوک در بمبئی چنین می‌نویسد: «به‌طوری‌که در خاطر مبارک هست، ماشین چراغ‌برقی که در چند سال قبل تقدیم آستان‌قدس فرمودید و اکنون روشنایی حرم مطهر از آن ماشین است، کهنه شده و نواقصی پیدا کرده است و برای اضافه حرم مطهر کافی نیست. بر حسب تذکر حضرت آقای عزیزخان، مراتب حضور محترم معروض گردید تا درصورتی‌که با رأی محترم موافق باشد، ماشین دیگری از کارخانه بلاکستان سیستم، تقدیم به آستان‌قدس مقرر فرمایید با دینام آن خریداری و تقدیم به آستان مبارک حضرت ثامن‌الائمه (ع) کنید».

شمس‌الملوک ضمن موافقت با این پیشنهاد، یک دستگاه چراغ‌برق با یک دینام می‌خرد و به آستان‌قدس اهدا می‌کند. بانو در پاسخ نایب‌التولیه آستان‌قدس می‌نویسد: «درباره ماشین چراغ‌برق، یک دستگاه تهیه نموده، مع یک دینام که از سوئیس خرید شده، ارسال نموده‌ام. قوه ماشین مذکور، ۴۵ اسب بخار است که تقریبا ۱۵۰۰ چراغ روشنایی می‌دهد».

بانو همراه این وسایل، دو جلد کتاب و دو نقشه برای ماشین و دینام نیز ارسال و توصیه می‌کند که براساس مندرجات، آن ماشین‌برق را نصب و راه‌اندازی کنند. ماجرای مفصل خرید و انتقال این کارخانه به مشهد، نیز خواندنی است که باید در فرصت دیگری به آن پرداخت.


نخستین پنکه‌های حرم، اهدایی بی‌بی

یک سال از ورود چراغ‌برق تازه به مشهد می‌گذرد و خوشی حضور کارخانه برق تازه، هنوز از بین نرفته است که بادبزن‌های برقی هم از راه می‌رسند. این بادبزن‌ها را نیز بانوشمس‌الملوک خریداری و ارسال کرده است تا نسل نخست پنکه‌های برقی به حرم مطهر رضوی وارد شود. گویا در همان زمانی که ماشین چراغ‌برق خریداری شده است، وعده ارسال این بادبزن‌ها نیز به آستان‌قدس داده می‌شود.

در پاییز سال ۱۳۱۲ دو صندوق اشیای الکتریکی (بادبزن برقی) برای آستان‌قدس‌رضوی به مرز ایران وارد می‌شود و نایب‌التولیه آستان‌قدس درخواست می‌کند از اعتبار باقی‌مانده از جواز ورود ماشین‌های برقی، برای واردات و انتقال ماشین‌های جدید استفاده کنند.


درخواست کمک برای بیمارستان شاهرضا

شاید تصور کنیم این آخرین درخواست مسئولان آستان‌قدس از شمس‌الملوک است، اما اسناد برجای‌مانده در مرکز اسناد آستان‌قدس‌رضوی نشان می‌دهد که آنها برای تکمیل و افتتاح بیمارستان شاهرضا هم به‌سراغ این بانو رفته‌اند. در نامه‌ای که تولیت آستان‌قدس به این بانو نوشته، چند قطعه عکس از مؤسسات جدید و عمارات و ابنیه آستا‌ن‌قدس از مریض‌خانه و مدرسه و پرورشگاه و کارخانه چراغ‌برق، تهیه و همراه نامه کرده است.

در این کاغذ چنین آمده است: «این مریض‌خانه که ساختمان بنای عظیم آن از طرف آستان‌قدس در شرف اتمام است، دارای سیصد تختخواب خواهد بود و برای پذیرش سیصد نفر مریض از زوار و رعیت به‌طور مجانی حاضر خواهد بود و به‌طوری‌که ارباب اطلاع دارند و می‌دانند، مریض‌خانه با این عظمت در شرق کشور نظیر ندارد و اگر هرگونه کمک و مساعدتی نسبت‌به چنین مؤسسه [ای]بشود، خیلی به‌موقع خواهد بود.

عریضه، حضور حضرت سرکار آقا عرض کرده‌ام. متمنی است در صورت اقتضا به معظم‌له تسلیم و شما را به مساعدت با مریض‌خانه تشویق فرمایند و امیدوار است با بسطی که در امور خیریه دارید، مساعدتی متناسب مبذول و مقدار مهمی اثاثیه و ادوات و لوازم جراحی و ریون ایکس امر به ارسال فرمایید».

البته از سرنوشت این درخواست، پذیرش یا رد آن، تاکنون سندی به ما نرسیده است، اما از اینکه بانو همیشه یکی از گزینه‌های درخواست کمک آستان‌قدس بوده است، معلوم می‌شود که امید زیادی به خیرخواهی او وجود داشته و در مواقع بسیاری دست آستانه از این درخواست، خالی نمی‌مانده است.

* این گزارش چهارشنبه ۵ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳ در شماره ۴۲۰۱ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44