کد خبر: ۷۸۷۴
۰۶ دی ۱۴۰۲ - ۱۱:۰۰

پرونده قتل، من را از وکالت دور کرد

محمدجواد زبردست می‌گوید: در روند دادرسی پرونده متوجه شدم که اتفاقا قاتل، پسر همین آقاست و من ناخواسته داشتم از ناحق دفاع می‌کردم، ناحقی که می‌خواست خون جوانی را پایمال کند.

محمد جواد زبردست، یکی از سردفتر‌های مشهدی است که با خانواده‌اش در محله رضاشهر سکونت دارد و از بیست‌سال گذشته در این حرفه فعالیت داشته است. او کارشناسی‌ارشد رشته حقوق دارد و درحال حاضر در مقطع دکتری رشته حقوق جزا و جرم‌شناسی دانشگاه مشهد تحصیل می‌کند.

زبردست سال‌هاست که در مراکز آموزش عالی معتبری همچون دانشگاه‌های آزاد مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، دانشگاه امام‌رضا (ع) و حوزه علمیه نواب صفوی به دانشجویان درس حقوق می‌آموزد، هرچند از نحوه آموزش و تعداد زیاد فارغ‌التحصیل‌های رشته علوم انسانی گلایه دارد.

آقا‌محمدجواد از کودکی عاشق نوشتن بوده است و انشا‌های فی‌البداهه او برای بچه‌های دبیرستان شهید‌باهنر خاطرات بسیاری به‌همراه داشته است. او همچنان قلم می‌زند و عضو سابق هیئت‌تحریریه کانون وکلای استان خراسان رضوی و عضو فعلی هیئت تحریریه کانون سردفتران و دفتریاران تهران است.

ششم دی‌ماه، روز دفاتر اسناد رسمی نام‌گذاری شده است؛ این روز دویست‌و‌هشتاد‌و‌دومین روز سال است و در آیه‌۲۸۲ سوره بقره نیز بر ضرورت تنظیم و ثبت اسناد رسمی تأکید شده است؛ «وَلْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ.» فعالان این حوزه با استناد به این آیه شریفه و با الهام از آن، این روز را گرامی می‌دارند.

شاگرد اول زنگ انشا

محمدجواد دانش‌آموز متوسطی بود، از آن‌هایی که نمره‌هایش بین ۱۵ و ۱۶ می‌چرخید و با نمره‌۲۰ میانه‌ای نداشت. او، اما در یک درس معمولا بهترین کلاسشان می‌شد و آن هم درس انشا بود.

او می‌گوید: خانه پدری‌ام در حوالی چهارراه مقدم بود، اما به دبیرستان شهید‌باهنر می‌رفتم در خیابان تهران، کوچه مسجد رانندگان. معلم انشای بسیار سخت‌گیری داشتیم. هر هفته یک موضوع به ما می‌گفت و دانش‌آموزان می‌بایست هفته بعدش یک صفحه درباره آن موضوع می‌نوشتند و سر کلاس می‌خواندند.

یک بار من انشا ننوشتم. همان روز من را صدا کرد پای تخته. راستش خودم را برای تنبیه آماده کرده بودم، ۱۰ ضربه با خط‌کشی فلزی پشت دست. دلم را زدم به دریا و رفتم از روی کاغذ سفید شروع کردم به انشا‌خواندن، آن هم بدون تپق‌زدن و مِن‌مِن کردن.

بعد از اتمام انشا معلم می‌گوید «دفترت را بیاور، نمره‌ات ۲۰ است.» وقتی محمدجواد دفترش را می‌برد، معلم با صفحه خالی روبه‌رو می‌شود؛ «واقعا تعجب کرد. تنبیه که نشدم هیچ، همان معلم بدخلق و سخت‌گیر آن‌قدر تشویقم کرد که از آن وقت، نوشتن برایم بسیار جذاب شد. اصلا برای همین رشته علوم انسانی را انتخاب کردم، چون با ریاضی و تجربی میانه خوبی نداشتم.»

 

محمدجواد زبردست از وکالت تا سردفتری اسناد رسمی

 

پرونده قتل، من را از وکالت دور کرد

محمدجواد دوران دبیرستان را با موفقیت پشت سر گذاشت، در کنکور سال‌۱۳۷۴ شرکت کرد و در رشته حقوق دانشگاه آزاد مشهد پذیرفته ‎شد. او بعد‌از اتمام دوران تحصیلش، عضو کانون وکلای استان خراسان شد و از سال‌۱۳۸۰ به‌عنوان وکیل پایه‌یک دادگستری کارش را شروع کرد. اما خودش می‌گوید کار وکالت با روحیات او جور در‌نمی‌آمد و خیلی زود وکالت را برای همیشه کنار گذاشت.

زبردست در این سال‌ها پرونده‌ای را پذیرفت که برای همیشه مسیر کاری او را تغییر داد. داستان از این قرار بود که جوانی به جرم قتل عمد به زندان افتاده بود و پدر این جوان، زبردست را به‌عنوان وکیل پسرش انتخاب کرده بود.

آقا‌محمد‌جواد که از آن سال‌ها خاطرات خوبی ندارد، بیان می‌کند: پدر متهم مدام تأکید می‌کرد که پسرش بی‌گناه است و برای این بی‌گناهی دلایلی را مطرح کرد. ما این ادله را در دادگاه استفاده کردیم و اتفاقا به نتایج خوبی هم رسیدیم، اما در روند دادرسی پرونده من متوجه شدم که اتفاقا قاتل، پسر همین آقاست و من ناخواسته داشتم از ناحق دفاع می‌کردم، ناحقی که می‌خواست خون جوانی را پایمال کند.

وقتی خودم را از پرونده کنار کشیدم، خانواده آن پسر من را تهدید کردند که اگر این موضوع را علنی کنم، با جانم بازی کرده‌ام. استرس کار وکالت بسیار زیاد است و من همیشه سعی کرده‌ام زندگی آرامی برای خودم و خانواده‌ام دست و پا کنم. برای همین بی‌خیال کار وکالت شدم و از‌آنجایی‌که در آزمون سردفتری هم پذیرفته شده بودم، دفتر اسناد رسمی را در محله پدری‌ام راه‌اندازی کردم.


صلح ملک برای کودکان بی‌سرپرست

ساکن محله رضاشهر، بیست‌سالی می‌شود که دفتر اسناد رسمی دارد و به‌عنوان سردفتر مشغول به کار است. از نظر او سردفتری یک کار پرچالش است که برای او اتفاقات تلخ و شیرین زیادی به همراه داشته است. چالش این کار از نظر او زمانی است که ارباب‌رجوع در فرایند تنظیم سند، اسنادی را ارائه می‌کند که سامانه‌ای برای احراز هویت آن وجود ندارد، مانند یک وصیت‌نامه قدیمی.

او از شخص متوفایی می‌گوید که ۱۰‌ورثه داشته و یکی از آن‌ها در خارج کشور زندگی می‌کرده است. بقیه وراث، وصیت‌نامه جعلی درست می‌کنند و سهم آن یک نفر را برای خودشان برمی‌دارند. آن یک نفر ورثه بعد از سال‌ها برمی‌گردد به ایران و از آن دفتر اسناد رسمی شکایت می‌کند. همین موضوع سبب می‌شود که سردفتر دوسال از پله‌های دادگاه بالا و پایین برود تا بی‌گناهی خودش را اثبات کند.

به‌جای اینکه بگوییم «ثبت با سند برابر است» باید بگوییم «ثبت با عشق برابر است.»

زبردست می‌گوید: در این حرفه، خاطرات شیرین و به‌یادماندنی بسیاری هم داشتیم؛ اینکه آقایی برای خوشحالی همسرش، ملکی را به نام او کند یا اینکه افرادی، املاکی را به نفع خیریه‌ها و کودکان بی‌سرپرست و بی‌بضاعت صلح می‌کنند. خیلی وقت‌ها من و همکارانم به‌جای اینکه بگوییم «ثبت با سند برابر است» باید بگوییم «ثبت با عشق برابر است.»

فارغ‌التحصیل‌های رشته حقوق بیکار‌ند

حقوق‌دان محله رضاشهر که به‌تازگی وارد چهل‌و‌شش‌سالگی‌اش شده، سال‌هاست که در مراکز آموزش عالی مانند دانشگاه آزاد مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، دانشگاه امام‌رضا (ع) و حوزه علمیه نواب صفوی تدریس می‌کند. او گلایه می‌کند از اینکه دانشجویان به‌سمت مدرک‌گرایی سوق پیدا کرده‌اند و برنامه‌ای برای دوران پساتحصیل خود ندارند.

زبردست می‌گوید: زمانی‌که ما مدرک گرفتیم، فقط دانشگاه‌های آزاد مشهد و فردوسی در رشته حقوق دانشجو می‌گرفتند. شاید سالی پنجاه‌نفر در رشته حقوق فارغ‌التحصیل می‌شدند و برای همه هم کار بود. اما در یکی‌دو سال اخیر، انواع مراکز آموزش عالی، اعم از سراسری و غیرانتفاعی و پیام نور و‌... در رشته حقوق فعال هستند و سالی چند‌هزار‌نفر فارغ‌التحصیل داریم که شاید پنج‌درصد آن‌ها هم جذب بازار کار نشوند.

همین موضوع دانشجویان را با یأس مواجه کرده است و به درس‌خواندن و یادگیری دل نمی‌دهند. چه خوب می‌شد که حداقل از فارغ‌التحصیل‌های جدید در شورا‌های حل اختلاف استفاده می‌شد تا با نحوه تشکیل پرونده، صلح و سازش و کتابت رأی آشنا شوند.

* این گزارش چهارشنبه ۶ دی‌ماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۵۲ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44