«بچه که بودم تنها جای بازی و تفریحمان وسط میدانگاهی این خیابان بود. شب که میشد، نورهای رنگووارنگ درون بنای وسط میدانگاهی جذابیت بیشتری برایمان داشت. یکی از آرزوهای من و چندتا از بچهمحلهها این بود که بتوانیم یک شب به مسجد برویم و در محوطهاش توپبازی کنیم، اما هیچوقت خانوادههایمان این اجازه را به ما نمیدادند. هوا که گرگومیش میشد باید در خانه میبودیم و حق بیرونرفتن نداشتیم.»
اینها را یکی از رانندهتاکسیهایی میگوید که در نیمدایره سمت چپ میدان گنبدسبز بهردیف ایستادهاند. وقتی از او درباره این زیارتگاه میپرسم، میگوید: بچهتر که بودیم فکر میکردیم اینجا مسجدی است مثل تمام مساجد دیگر محلهمان. همیشه این سؤال برایمان بود که چرا مسجد را وسط خیابان ساختهاند.
شش، هفتسال بیشتر نداشتم که یک روز وقتی از مدرسه برمیگشتیم با سهتا از همکلاسیهایم به داخل بنای گنبدسبز وارد شدیم. تازه آنجا بود که مقبرهای را دیدیم. تنها اطلاعاتی که پدر و مادرم از شخصی که درون این بنا دفن شده بود داشتند، این بود که مرد خوب و مؤمنی بوده است.
موسوی که به گفته خودش سالهای چندی است از این محله رفته است، به عشق خاطرات دوران کودکی و آرزویی که در دل داشته است، نماز شبهایش را در این به قول خودش مسجد، میخواند: هفدهساله بودم که از این محله رفتیم، اما از وقتی تاکسی گرفتم بیشتر مسیری را انتخاب میکنم که بتوانم نماز ظهر و شب را در کنار مقبره شیخ مؤمن بخوانم.
از سمت انتهای خیابان خاکی بهسمت گنبد سبز، سمت راست میدان پارکینگ تاکسیهایی است که صاحبان آنها برای ادای نماز به داخل بنای گنبد سبز رفتهاند. بهجز موسوی که از قدیمیهای این محله بوده و سالها در نزدیکی گنبدسبز زندگی کرده است، کسی از شیخ محمد مؤمن چیزی نمیداند و تنها اطلاعاتشان دفن عارفی در محوطه داخل گنبد سبز است.
آنچه در این گشتوگذار در خیابان خاکی یا آخوند خراسانی، و پرسوجو درباره عارفی که در بنای گنبد سبز آرمیده است بهدست آوردم، غریببودن شیخ محمد مؤمن، سالکی است که این بنای تاریخی بازمانده از دوره صفوی، بهخاطر وی بنا شده است.
«در میانه میدانگاهی خیابان آخوند خراسانی که تا قبل از انقلاب به خیابان خاکی مشهور بود، ساختمان هشت ضلعیای به چشم میخورد که گنبد فیروزهایرنگ بناشده روی آن، زیبایی خاص و منحصربهفردی به آن بخشیده است.
آنچه از گذشتگان روایت شده گورستان بزرگ «میرهوا» یا «میرهما» در شرق و تکیه سیداسماعیل شاه حیدری معروف به آقای شاه در سمت راست این بناست. با توسعه شهر مشهد، باغ و قبرستان بهتدریج از بین رفته است. در دهه ۲۰ در مسیر امتداد خیابان شاهرضا قرار به تخریب بنای گنبد سبز میشود، اما پادرمیانی بزرگان و علمای وقت، زمینهای میشود تا این بنا همچنان پابرجا بماند.»
اینها را احمد حداد، تولیت بنای تاریخی گنبد سبز، میگوید تا برسد به معرفی شیخ مؤمن، عارف و سالکی، که در دل بنای تاریخی گنبد سبز آرمیده است: «شیخ محمد مؤمن مشهدی در اوایل قرن یازدهم هجریقمری در خانوادهای پرهیزگار و زاهد در مشهد به دنیا آمد.
او در کودکی از محضر علمای نامی خراسان نظیر آخوند ملاحسین یزدی و... بهره برده است. در دورهای که حوزه علمیه اصفهان بهدلیل پایگاه حکومت صفوی از رونق خوبی برخوردار بود و شهرت زیادی داشت وی برای تکمیل تحصیلات راهی آن دیار میشود.
در زمانه وی یکی از درسهای پرآوازه در حوزه اصفهان، درس ریاضی بوده است. شیخ مؤمن هم برای ادامه تحصیل، ریاضیات را انتخاب میکند و پیشرفت خیلی خوبی میکند؛ اما در مشورتی که با پدر داشته است درمییابد علاقه قلبی پدر ادامه تحصیل فرزندش در علوم دینی است.
شیخ محمد مؤمن به احترام خواسته پدر، اصفهان را ترک میکند و در مشهد به تحقیق و پژوهش در فقه، کلام، احادیث و روایات میپردازد.
او در ادامه راهی که انتخاب کرده بود، نگارش تفسیری را با عنایت به مفاهیم روایات رسیده از معصومان (ع) آغاز میکند. تفسیری که با سوره مبارک حمد آغاز می شود و تا آیه۲۴ سوره انفال که تقریباً ۹ جزء قرآن میشود، تحریر میکند، اما اجل مهلت اتمام این تفسیر را به او نمیدهد و در ۱۰۷۷ هجری دعوت حق را لبیک میگوید.»
تولیت بنای تاریخی و مذهبی آرامگاه شیخ مؤمن در ادامه به روایتی از شیخ حسنعلی اصفهانی مشهور به شیخ نخودکی، میپردازد: «در کتاب «نشان از بینشانها» به نقل از علی مقدادی، پسر شیخ نخودکی، به نقل از پدرش آمده است: «شیخ بهایی سفری به مشهد داشته است، شب سوم سفر بوده که پیامبر (ص) را در عالم رؤیا میبیند.
پیامبر (ص) از او میپرسد، چرا سهروز است به مشهد آمدهای؛ اما به دیدن گل ما نرفتی. شیخ وقتی بیدار میشود، خواب را با دو تن از عالمان همراهش در میان میگذارد. آن سه تصمیم میگیرند به دیدار شیخ مؤمن بروند. در راه هر کدام برای اینکه کرامات شیخ مؤمن را آزموده باشند، بدون اینکه حرف دل را با دیگری در میان بگذارند، نیتی در دل میگذرانند.
یکی نیت میکند، شیخ ناخواسته به او دستاری یا پارچهای برای کفن دهد، دومی نیت میکند چه خوب است الان که فصل انار نیست، شیخ به هر کدام از ایشان اناری بدهد و سومی دریافت ظرف شیربرنج از دست شیخ را نیت میکند. هر سه وقتی به حضور شیخ میرسند.
قبل از هر سخنی شیخ مؤمن رو به شیخ بهایی، میگوید: «چرا تا پیامبر (ص) به شما دستور ندادند به دیدن من نیامدید. بعد از نشستن در محضر شیخ، وی از گنجه بالای سرش هر آنچه آن سه نفر نیت کرده بودند، برداشته و مقابل آنها میگذارد...»
برای زیارت بقعه شیخ محمد مؤمن به درون بنای تاریخی گنبد سبز وارد میشوم. بوی عطر گلهای مریم، لیلیوم، آلستر و... تمام فضا را پرکرده است. بالا سر سنگ قبر برجسته شیخ محمد مؤمن، با گلدانهای کریستال بزرگ و کوچک که مملو از شاخههای گل رنگارنگ است، تزئین شده است.
تهرانی که به گفته خودش دو سالی میشود که توفیق خدمت به زائران این مکان مذهبی نصیبش شده است، درباره این گلها میگوید: «تمام این گلها را خیّران و افرادی که ارادت خاصی به این آقا دارند، به اینجا اهدا میکنند.»
او درباره ساعتهایی که این آرامگاه باز است هم میگوید: «اینجا از ۸ صبح تا ساعت ۲۱ به روی علاقهمندان باز است. در شبهای احیا هم ویژهبرنامه قرائت جوشنکبیر را داریم. برگزاری نماز جماعت روزانه ظهر و شب از دیگر برنامههای اینجاست که بهطور مرتب برگزار میشود.»
احمد ماهوان- خراسانشناس و نویسنده مشهد قدیم: خیابانهای شاهرضا یا آزادی فعلی و ارگ پهلوی (امام خمینی) را که خیابانکشی میکنند، خیابان دیگری احداث میشود از روبهروی چهارطبقه یا دروازهطلایی (مدرس) به نام خیابان خسروی. این خیابان تا مدتها اسمی نداشت.
چون انتهای آن زاویه ۴۵ درجه نداشت به آن «خیابان کج» هم میگفتند. بعد از آن در زمان استانداری فتحا... پاکروان قرار است خیابان آزادی هم امتداد پیدا کند. خیابان آزادی را که امتداد دادند از وسط قبرستانی میگذشت به نام میرهوا یا میر هما.
سمت چپ خیابان خاکی یا آخوند خراسانی فعلی چند مجموعه آموزشی، چون دبستان، دبیرستان، برزن شهرداری و شعبه سازمان آب هست که همه زمانی قبرستان محله سرشور یا میرهوا در محدوده خیابان آخوند خراسانی بوده است.
اینکه نام این خیابان قبل از گنبدسبز به خیابان خاکی معروف بوده است، بهدلیل این نیست که دیگر خیابانها آسفالت بوده و این خیابان خاکی بوده است. آسفالت تا سال ۱۳۲۶ اصلا نبود. حتی فلکه حضرت و خیابان تهران که مهمترین و وسیعترین محدودههای مشهد بود خاکی بود.
مأموران بلدیه با گاری که مشکهای بزرگ آب روی آن قرار داشت در خیابانها میگشتند و با کاسهای خیابانهای اصلی را آبپاشی میکردند تا تردد وسایل نقلیه گردوخاک به پا نکند. سمت شرقی گنبد سبز، خانقاهی است که به درویشهای خاکساری معروف است.
ارادتمندان به شیخ مؤمن از پاکروان، استاندار و تولیت وقت، خواستند قبر این شخص را خراب نکند، پاکروان هم از تخریب بنا صرفنظر کرد
رو بهروی این خانقاه آرامگاه شخصی بود به نام طبیب شاه طهماسب به نام طبیب مؤمن. ارادتمندان به شیخ مؤمن از پاکروان، استاندار و تولیت وقت، خواستند قبر این شخص را خراب نکند. به دنبال اتفاقات و ماجراهایی که برای پاکروان رخ داد، از تخریب بنا صرفنظر کرد. در ادامه کار احداث خیابان جدید، آن قسمت که شیخ مؤمن در آن دفن بود، بهصورت دایرهای درآورده شد. به این ترتیب این بنای تاریخی و آرامگاه شیخ مؤمن حفظ و بعدها به نام گنبد سبز معروف شد.
یکی دیگر از بناهای قدمتدار این خیابان خانقاهی مقابل گنبد سبز است. در قدیم دو دسته طایفه از درویشها به نامهای حیدری و نعمتی در مشهد شهره بودند. محل تجمع درویشهای خاکساری رو بهروی همین گنبد سبز بوده و یک دسته از درویشها به نام نعمتی در محله نوغان در کوچهای به نام درخت توت بودند.
آنها آن طرف نهر خیابان بودند و دسته دیگر این طرف نهر. از آنجا که این طایفه از درویشها در عیدهای غدیر و مناسبتهای خاص بهصورت اجتماعهایی بزرگ در مسیر خیابان خاکی به حرم مطهر روانه میشدند و معمولا مسیر بازار سرشور را برای رسیدن به حرم انتخاب میکردند، کمکم این خیابان بینام به نام خیابان خاکی مخفف خاکساری مشهور شد.
زمانی که خیابان خاکی کشیده شد، اغلب مسیحیها و یهودیها در این خیابان و محدوده اطراف آن اقامت گزیدند.
یهودیها، چون شامه اقتصادی خوبی داشتند، محلات جم و جنت را که نزدیک کنسولگری افغانستان بود، انتخاب کردند و مسیحیها به خیابان خاکی نقل مکان کردند. آنزمان از خیابان خسروی تا گنبد سبز بیشتر مسکونی بود و تعداد انگشتشمار مغازهای هم اگر بود مغازههای ابزار و آلاتموسیقی بود.
کسی هم اگر برای مجلس شادی مطربی میخواست به این خیابان میآمد. خیابان خاکی تا قبل از انقلاب مرغوبیت تجاری نداشت. سال ۱۳۵۰ ابتدای خیابان خاکی فقط چند مغازه بود. بعدها مغازههای روشنایی و لوسترفروشی در این محدوده رونق گرفت.
انتهای خیابان خاکی به سبب کال «قرهخان» بسته بود و در واقع انتهای شهر همین انتهای خیابان خاکی بود.
محمد نظرزاده- کارشناس بخش تاریخ شفاهی مرکز اسناد آستان قدس رضوی: دو بنای مهم در این محدوده قبل از خیابان خاکی؛ یکی باغ «شیخعبدا... مؤمن» و دیگری قبرستان «میرهوا» است. تا قبل از اینکه قبرستانهای عمومی در شهر باشد هر محله برای خودش قبرستانی داشت و حتی رسم بر این بود که بازماندگان برخی بزرگان و بهویژه علما، مردگان خود را در منازل دفن میکردند.
در محدوده خیابان خاکی دو قبرستان «روشنایی» و قبرستان «میرهوا» وجود داشت. قبرستان میرهوا در مجاورت ارگ سابق در خیابان آخوندخراسانی فعلی قرار داشت. این قبرستان در حاشیه جنوبغربی شهر مشهد واقع بوده است. قبرستان دیگر قبرستان «خواجه روشنایی» بود که الان فقط یک مقبره «صدرالاشراف» یکی از بزرگان دوره قاجاریه در ابتدای این کوچه حفظ شده است.
محله خواجه روشنایی یکی از محلات قدیمی مشهد است که بعد از احداث خیابان خاکی (آخوندخراسانی) در سال ۱۳۰۷ به دو قسمت تقسیم میشود. محل اصلی کوچه روشنایی در ابتدای خیابان آخوندخراسانی است. چیزی که مهم است در گذشته قبرستانهای محلی مثل امروز، محصور نبوده و دفن میت پراکندگیهایی داشته است به همین سبب دو قبرستان در فاصله نزدیکی از هم قرار داشته است.
مدرسه فروغ، آموزش و پرورش استثنایی، خانقاه درویشهای خاکساری، سازمان آب و... در محدوده قبرستان میرهوا بود. شهرداری این محدودهها را بهنام خودش ثبت و به آقای هاشم خراسانی میفروشد. ایشان نیز این زمین را وقف فرهنگ میکند.
* این گزارش سه شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۷ در شماره ۲۹۲ شهرآرامحله منطقه ۸ چاپ شده است.