کد خبر: ۵۸۱
۱۹ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

شعر خراسان، از کجا تا به کجا

شعر خواندن پدرم انگیزه‌ای برای گرایش من به شعر شد. راهنمایی بودم که شعر مرحوم حبیب‌ا... چایچیان را خواندم، شعر و ریتم زیبای آن تأثیر زیادی بر روح و روان من داشت. شعر گفتن را سال سوم دبیرستان شروع کردم. حدود سال68 اولین شعرم با نام شقایق‌ها در مجله سروش چاپ شد. دبیر آن دوره مجله سروش مرحوم قیصر امین‌پور بود. افتخارم می‌کنم که شعرم در این مجله به چاپ رسید.

او دبیر و داور جشنواره استانی رازهای ارغوانی و از شاعران خوش‌قریحه خراسانی است. اگر کسی بخواهد سراغ شاعران معاصر خراسانی را بگیرد باید از او بپرسد. به قول خودش پایگاه خبری و اطلاع‌رسانی اداره ارشاد است. همچنین از همکاران سال‌های ابتدایی آغاز به کار مؤسسه شهرآراست که در حال حاضر به‌دلیل بیماری و کم‌کاری کلیه‌هایش به‌طور حق‌تألیف با روزنامه قدس همکاری می‌کند. جلیل فخرایی بیشتر از 17سال است که در این محدوده یعنی سه راه ادبیات ساکن است. این هفته با این شاعر، نویسنده و خبرنگار مشهدی ساکن منطقه گفت‌وگو کردیم، از مسیر زندگی او صحبت کردیم و اینکه حال و روز شعر خراسان و مشهد در چه وضعیتی است. بخش‌هایی از این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

 

فلسفه و شعر

جلیل فخرایی متولد 4 آبان 1349 در مشهد است. دو خواهر و دو برادر دارد. پدرش افسر بازنشسته ارتش بوده و به رحمت خدا رفته است. خانواده‌اش ابتدا ساکن خیابان عدل خمینی بودند و جلیل هم در دبستان عسجدی همان محله درس خوانده است. در دوره راهنمایی او خانواده‌اش به رضاشهر می‌روند و چند سالی آنجا ساکن می‌شوند. راهنمایی را در مدرسه آیت‌ا... سعیدی و دبیرستان را در دبیرستان شهید‌هادی حسینی‌ها به پایان می‌رساند. در سال 79 ازدواج و مدتی در خیابان عدل خمینی زندگی می‌کند. پس از تولد دخترش ساکن سه‌راه ادبیات می‌شود. یاد روزگار گذشته و زندگی مشترکش می‌افتد و بغض گلویش را می‌گیرد. او سه سال است که همسرش را به علت سرطان از دست داده است. سال67 در کنکور سراسری کارشناسی فلسفه غرب تبریز قبول می‌شود. آن زمان هنوز جنگ تحمیلی به پایان نرسیده بود. 

آقا جلیل به‌دلیل علاقه‌اش به شرکت در جبهه وارد بسیج می‌شود و برای آموزش‌های نظامی به نیشابور می‌رود، اما قطعنامه 598 امضا می‌شود و جنگ به پایان می‌رسد و او به قول خودش از قافله جا می‌ماند. کارشناسی را در همان رشته فلسفه غرب از دانشگاه تبریز دریافت می‌کند و برای خدمت سربازی به تهران می‌رود. فخرایی می‌گوید: «دوران سربازی را در تبلیغات و انتشارات سپاه در کریم‌خان گذراندم. قبل از دوران سربازی به خاطر شعرهایم برای شرکت در کنگره‌های مختلف شعر دفاع مقدس به شهرهای مختلفی همچون بندرعباس، کیش، قشم، اهواز و مناطق جنگی دعوت می شدم. شعرهای من در کتاب این کنگره‌ها چاپ و به واسطه آن بین دوستان شناخته شده بودم و به همین دلیل چند ماهی از سربازی را به عنوان دبیرسرویس مجله «آشنا» با این مرکز همکاری کردم و هم‌زمان دبیر سرویس مجله «امیدانقلاب» هم بودم.»

 

خبرنگاری، کارمندی و دوباره خبرنگاری

کارشناسی‌ارشد را در رشته روان‌شناسی دانشگاه آزاد تهران قبول می‌شود ولی به دلیل هزینه زیاد و فوت پدر دانشگاه را نیمه‌تمام رها می‌کند و سال 75 به مشهد برمی‌گردد و جزو خبرنگاران دوره اول دوهفته‌نامه شهرآرا می‌شود و تا سال 81 با شهرآرا همکاری می‌کند. فخرایی می‌گوید: «پس از شهرآرا مدتی مسئول روابط عمومی مجموعه کوهسنگی بودم. همان روزها بود که متوجه بیماری نارسایی کلیه‌ام شدم. از آن زمان دیالیز کردن را شروع کردم و هفته‌ای سه بار به مدت 4ساعت زیر دستگاه دیالیز بودم. بعد از آن مدتی در جهادکشاورزی فعالیت داشتم اما وضعیت بیماری وخیم‌تر شد و امور اداری جهادکشاورزی من را بازنشسته‌ کردند. از سال 88 در روزنامه قدس به عنوان خبرنگار آزاد و حق تألیف مشغول فعالیت هستم.»

 

جاعلان مجازی دسترنج شاعران را به سرقت می‌برند

از او می‌پرسم چطور به شعر و شاعری علاقه‌مند شده است و فخرایی با یادکردی از پدر می‌گوید:«پدرم به شعر و شاعری علاقه زیادی داشت و همیشه برای ما شعر می‌خواند. شعر خواندن پدرم انگیزه‌ای برای گرایش من به شعر شد. راهنمایی بودم که شعر مرحوم حبیب‌ا... چایچیان را خواندم، شعر و ریتم زیبای آن تأثیر زیادی بر روح و روان من داشت. شعر گفتن را سال سوم دبیرستان شروع کردم. حدود سال68 اولین شعرم با نام شقایق‌ها در مجله سروش چاپ شد. دبیر آن دوره مجله سروش مرحوم قیصر امین‌پور بود. افتخارم می‌کنم که شعرم در این مجله به چاپ رسید. متأسفانه فضای مجازی بلای جان اشعارم شده است. برخی آثارم را در فضای مجازی به نام دیگران دیده‌ام و از این بابت ناراحت شده‌ام.»

فخرایی در این سال‌ها تلاش کرده تا شعرهای شاعران معاصر را گردآوری کرده و به چاپ برساند. او می‌گوید: «کتاب"اشک مهتاب"متعلق به شاعران شعر مقاومت است، اشعار این شاعران را گردآوری کردم.کتاب "سایه غزل" نیز به مدرسان کانون‎های ادبی خانه‌های فرهنگ تهران تعلق دارد و کار گردآوری و تألیف آن را به عهده داشته‌ام. بعد ورود به مطبوعات از چاپ کتاب دور شدم. در حال حاضر به همراه یکی از دوستان به نام آقای قربانی مشغول جمع‌آوری تذکره شاعران معاصر خراسان هستیم و از دل این مجموعه می‌خواهیم تذکره شاعران خوشنویس خراسانی را نیز تهیه کنیم.»

 

از شاعران خراسانی حمایت کنید

اشعارش کلاسیک است و بیشتر در قالب غزل و دوبیتی شعر می‌سراید. فخرایی می‌گوید: «سال70 دانشجویان دانشگاه تبریز دوبیتی‌هایم را زمزمه می‌کردند. من در یک فضای مذهبی و آیینی رشد کردم و اشعار من بیشتر مذهبی است. نمی‌شود به یک شاعر حکم کرد در فلان موضوع شعر بگوید. شعر باید از دل برآید تا بر دل نشیند. نمی‌توان حس، الهام و قریحه شاعر را ندید و از او خواست سفارشی شعر بنویسد. باید درون‌مایه‌های مرتبط با موضوع درون شاعر وجود داشته باشد. دوست دارم در محدوده محل زندگی‌ام فعالیت فرهنگی داشته باشم. منطقه یک به شدت محدوده‌ای فرهنگی و آموزشی است اما تا به امروز موفق نشده‌ام. چندبار به جهاد دانشگاهی سرزدم ولی شرایطش مهیا نشد.»

فخرایی که در بیشتر انجمن‌های ادبی و شعری مشهد فعالیت دارد، می‌گوید: «قبل از کرونا، در مشهد 58انجمن مختص شعر داشتیم.‌ نمی‌دانم چرا شهری که این همه شاعران خوب دارد نمی‌تواند هنرمندانش را نگه‌دارد و همه به تهران مهاجرت می‌کنند. زمانی برای بیان برخی موضوعات و مسائل روز شعر تنها رسانه بود و شاعران پیاده‌نظام فرهنگ محسوب‌ می‌شدند. چندی پیش سلسله گزارش‌هایی تهیه کردم به نام «شعر خراسان از کجا تا به کجا». آن زمان که دوران سربازی را در تهران می‌گذراندم حوزه هنری مشهد و انجمن شاعران این شهر معروف بود اما این روزها خبری نیست. بارها گفته‌ام که مسئولان باید شعر و شاعران را جدی بگیرند و شاعران خراسانی باید دیده شوند. اداره ارشاد تعامل بهتری با شاعران و نویسندگان داشته باشد. جلسات محوری شعر توسط این اداره برگزار و از شاعران حمایت شود. حمایت فقط مالی نیست اگر شاعران نام خود را در یک سررسید هم ببینند خوشحال می‌شوند.»

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44