سال۹۰ پدر فرحناز خانم تصمیم میگیرد خانهشان را بهخاطر همسرش به مدرسه تبدیل کند. خانم پولادی میگوید: پدرم از من خواست در این مدرسه از دانشآموزان مستعد و بیبضاعت پول نگیریم.
محله کوی دکترا یا بهشت در گذشته به شفتالوزار معروف بود؛ در واقع بخشی از محل، باغ و زمینهای کشاورزی و بخشی دیگر آن بیابان بوده است. این محله از حدود سال ۱۳۴۰ بهتدریج وارد بافت شهری شد. وجهتسمیه کوی دکترا به سکونت تعداد زیادی از پزشکان در این محله برمیگردد، بعدها خیابانهای این قسمت ابنسینا نام گرفت و محله نیز به بهشت معروف شد.
همسایههای قدیمی خیابان قائم۱۹ در محله کوی دکترا، شصتسال را کنار هم گذرانده و در این سالها مثل خانواده به هم نزدیک بودهاند. هرموقع نیاز مالی پیشآمده است، سراغ صندوق قرضالحسنه مسجد محله رفتهاند.
ساغر اسفهبدی (اسپهبدی) رتبه دو کنکور علوم انسانی، در کلاسهای خصوصی شرکت نکرده و تنها با حمایت خانواده و پشتکار خودش به این موفقیت رسیده است.
سعید میرزایی با واکسزدن کفشها با آدمها رفیق میشود. او میگوید: اینجا هم که آمدم، شهرداری باز آمد سراغم. چندباری هم البته بساطم را کامل جمع کردند، ولی من باز هم ماندگار شدم.
مهدی رجبنیا با راه اندازی کارگاه مصنوعات سنگی برای چند خانواده شغل ایجاد کرده است.
مجموعه «خانه کتاب وکیل» فقط یک کتابفروشی تخصصی در زمینه حقوق نیست. اینجا خانه وکلای مشهد است.
خانواده طاقت دیدن شرایط جسمیام را نداشتند. پس دوباره به بیمارستان امدادی انتقالم دادند تا تحتنظر باشم. به شب نکشیده، خبر مرگم به خانواده داده شد.