مرحوم علی اصغری بیشاز 50سال پیش بود که به این محل آمد. او خیاطی را از مدتها قبل پیش استادانی چون حاجآقا قدیریان و آقای همتیان فراگرفته بود. البته علیآقا از آنها فقط دوختودوز یاد نگرفت، بلکه درس قرآن را هم از آنها آموخته بود. بعد از اینکه خوب این حرفه را فراگرفت، زیرزمین منزلش را مغازه کرد و تا وقتی توان کار کردن داشت، همانجا به خیاطی مشغول بود.
محله کوی دکترا یا بهشت در گذشته به شفتالوزار معروف بود؛ در واقع بخشی از محل، باغ و زمینهای کشاورزی و بخشی دیگر آن بیابان بوده است. این محله از حدود سال ۱۳۴۰ بهتدریج وارد بافت شهری شد. وجهتسمیه کوی دکترا به سکونت تعداد زیادی از پزشکان در این محله برمیگردد، بعدها خیابانهای این قسمت ابنسینا نام گرفت و محله نیز به بهشت معروف شد.
جوانترین عضو تیم ملی سوارکاری است. دوبار موفق به شکست رکورد قهرمانی پرش با اسب شده است. یکبار در نوزدهسالگی در مسابقات قهرمانی کشوری جوانان پرش با اسب اول میشود و بعد از 28سال جام قهرمانی را از دست پایتختنشینها میرباید. دومینبار در آبان سال 1400 بعد از 48سال، طلسم سوارکاری خراسان رضوی را با دریافت مدال طلا میشکند و جام قهرمانی کشور در رده بزرگسالان را در این رشته ورزشی برای استان و مشهد به ارمغان میآورد.
خیابان ابومسلم در منطقه یک و در محله کوی دکتری(بهشت) قرار دارد. این خیابان به معابر مهمی مانند دانشگاه، بولوار احمدآباد، سلمانفارسی، پاستور، بابک، بهشت، احمد آباد3، قائم، احمد آباد7، احمدآباد5 و همچنین قائم20 متصل است. به گفته قدیمیهای محله در گذشته به مجموع این معابر شفتالوزار میگفتند. محلاتی که خانههایش بیشتر ویلایی و باغمانند و متعلق به طبقه متمول بوده است.
رجب زاده از هجده سالگی دوباره پیش پدرش بازمی گردد که حرفه اش تهیه خامه قالی بوده است. در همین زمانها دوباره به صورت شبانه، تحصیلش را پی میگیرد؛ چراکه میلش به مطالعه بیشتر از آن بوده است که رفتن پی حرفه و شغل، هوای کتاب خواندن را از سرش بیندازد.
این علاقه سال ۵۷ به بار مینشیند و کتابفروشی «انتشارات امام» در خیابان ابن سینای مشهد پامی گیرد تا برای سال ها، مکانی جمع وجور و نقلی، اما پررمزوراز برای اهل فضل و دانش باشد.
به گفته مجید جومند، کلیدسازی کاری بیسروصدا و تمیز است. او توضیح میدهد: حرفه ما همانطور که یک هنر و مهارت است، کاری فکری نیز هست. به این معنا که با دیدن قفل باید متوجه مشکل به وجود آمده شویم. اینکار با تجربه به دست میآید. موضوع آنچنان اهمیت دارد که گاهی ممکن است یک فرد یک قفل را نزد چندین قفلساز و کلیدساز ببرد و کسی متوجه مشکلش نشود.
مریم رجایی میگوید: در 13سالگی وارد مؤسسهای شدم که به استارتآپ و کارآفرینی میپرداخت. از طریق آن توانستم در آزمون ورودی فرهنگستان نوآوری و کارآفرینی دانشآموزی شرکت کنم و قبول شوم که مسیر جدیدی در زندگیام شروع شد. دورههای آموزشی آنجا را طی کردم و در پایان دوره، گروهبندی شده و ایده کسبوکار ارائه دادیم. پس از آن نیز در یک استارتآپ ویکند شرکت کرده و ایده من با موضوع مشاوره برای خرید هدیه، ایده برتر انتخاب شد.
سال 1337 بود که قدیمیترهای محله کوی دکتری خواستند مسجدی داشته باشند تا در آن بتوانند در کنار عبادت همبستگی بین همسایهها را بیشتر و مشکلات اهالی را رتق و فتق کنند. آن سالها یکی از مهمترین کاربریهای مسجد رفع مشکلات اهالی محله و ایجاد دوستی بین آنها بود. این شد که زمینی را خریدند و چند نفر از بزرگترهای محله مانند حسنخسرومنش، محمدنیا، محمدی، غفوریان و مسلمدوست هزینههای کلان ساخت را دادند و بقیه اهالی هر چه در چنته داشتند گذاشتند تا دیوار مسجد بالا برود و سقفی بر سر دوستیهای محله نبش خیابان ابومسلم20 شکل بگیرد.