کد خبر: ۳۳۹۰
۰۳ شهريور ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

زندگی«سیدمولا» وقف روضه بود

سیدمولا مردی مخلص و بی‌پیرایه‌ بود که نامش به نام امام حسین( ع) مهر شده بود و ناداری او را از میزبانی زائران امام هشتم غافل نکرده بود؛ مردی که خودش را وقف هیئت سیدالشهدا( ع) کرده بود و درِ خانه‌اش در محله قدیمی قبر میر در پایین‌خیابان به روی زائران حضرت رضا( ع) باز بود.سیداحمد گلابگیران که میان هیئت‌های مذهبی و مردم کوچه و بازار به سیدمولا معروف بود، در ساخت یکی از درهای چوبی حرم نیز مشارکت داشت تا یادگارش در حرم مطهر رضوی نیز باقی بماند.

 این گزارش درباره مردی است که بهمن پارسال از دنیا رفت، اما با رسیدن محرم و صفر امسال، جای خالی‌اش بیش از هر زمان دیگری حس می‌شود. هیئت‌های مشهد پس از رحلتش برای او که میان هیئت‌های مختلف سیال و در روضه غرق بود، چهل شب مراسم گرفتند. 

سیدمولا مردی مخلص و بی‌پیرایه‌ بود که نامش به نام امام حسین( ع) مهر شده بود و ناداری او را از میزبانی زائران امام هشتم غافل نکرده بود؛ مردی که خودش را وقف هیئت سیدالشهدا( ع) کرده بود و درِ خانه‌اش در محله قدیمی قبر میر در پایین‌خیابان به روی زائران حضرت رضا( ع) باز بود.سیداحمد گلابگیران که میان هیئت‌های مذهبی و مردم کوچه و بازار به سیدمولا معروف بود، در ساخت یکی از درهای چوبی حرم نیز مشارکت داشت تا یادگارش در حرم مطهر رضوی نیز باقی بماند.

 

یادگاری برای حرم

سیدمحمود که بزرگ‌ترین پسر خانواده گلابگیران و سرپرست هیئت شاهزاده علی‌اصغری‌های نوغان محله بالاخیابان است، حدود 75سال دارد و از کودکی یار و راهنمای برادر بوده است؛ نخستین کسی که دست سیداحمد را گرفت و به هیئت علی‌اصغری‌های نوغان برد تا او مسیر هیئت را بیاموزد. 

مدتی برای کار به اصفهان رفت و همان‌جا کارگاهشان سفارش ساخت درب برج نقاره‌خانه صحن کهنه حرم مطهر را گرفت

سیدمحمود که حرفه خودش هم نجاری است، در کار هم یاور برادر بوده و در سال1340 او را با این هنر آشنا کرده است. سیداحمد در کنار برادر شاگردی کرد و کار آموخت و مدتی برای کار به اصفهان رفت و همان‌جا کارگاهشان سفارش ساخت درب برج نقاره‌خانه صحن کهنه حرم مطهر را گرفت تا سال‌ها یادگارش محل بوسه عاشقان امام هشتم(ع) شود.

سیدعلی‌اکبر، پسر بزرگ مرحوم سیدمولا، می‌گوید: «پدرم آن در را خیلی دوست داشت و هر بار که با او به حرم می‌آمدم، در را نشانم می‌داد و می‌گفت که این هنر دست من است.» در قدیمی منبت‌کاری‌شده چند سال پیش جایش را با در چوبی تازه‌ای عوض کرد و به گفته پسر سیداحمد، آن در به موزه منتقل شد تا نشان ارادت سیدمولا در حرم باقی بماند.

از آنجا که سیداحمد به‌تنهایی به اصفهان رفته بود، کسی از جزئیات کارش در آنجا خبر ندارد که بازگو کند، اما پسرش می‌گوید: «پدرم هنرمند بود و از قطعات چوبی به‌دردنخور وسایل زیبایی می‌ساخت و معتقد بود خلق‌کردن از هیچ‌چیز، هنر می‌خواهد.» از فوت سیدمولا کمتر از یک‌سال می‌گذرد، ولی نامش هنوز میان هیئت‌های مشهد همچنان زنده است؛ چون جای امثال او را کسی نمی‌گیرد.

 

«سید» مخلص و خیررسان بود

صفای باطن سیدمولا همان رازی است که در نهان او باعث محبوبیتش شده است. سیدمحمود می‌گوید: «برادرم هرچه در خانه داشت، وسط می‌گذاشت تا از میهمان پذیرایی کند.»
پسرش هم ادامه می‌دهد: «درِ خانه پدرم به روی همه باز بود. از شهرها و هیئت‌های مختلف که به مشهد می‌آمدند، می‌دانستند که خانه‌ای در قبر میر هست که میزبان زائران حضرت رضا(ع) است.» اکنون هم که او فوت کرده است، همسرش مسیر سیدمولا را ادامه می‌دهد.

از سمت راست سیدمحمود برادر و سید علی اکبر پسر سید مولا

حاجی‌گلابگیران بارها خیررساندن برادرش را دیده است: «یک روز آقایی در حرم یک مشت پول به او داد. برادرم از در که بیرون آمد، به هر نیازمندی که دید، پول داد و چیزی با خودش به خانه نبرد. به همین دلیل هیچ‌وقت اموالی نداشت و زندگی‌اش ساده بود. یک بار هم وسط روز مرا به هیئتی برد که هرچه کارتن‌خواب بود، در آن جمع کرده بود. آبگوشت هم برایشان تهیه دیده بود. من اول خجالت کشیدم، ولی بعد با خودم فکر کردم کرم ارباب است. هرهفته چهارشنبه‌ها برنامه‌اش همین بود.»

سیدعلی‌اکبر هم از خلوص نیت پدر حرف می‌زند: «از کودکی که پایش به هیئت باز شده بود، تا آخر عمرش این مسیر را رها نکرد. به همین دلیل ارتباط قلبی ویژه‌ای با اهل‌بیت(ع) داشت. وقتی از او می‌خواستیم که دعا کند، خیلی کوتاه زیر لب دعا می‌کرد و می‌گفت برو. خیلی‌ها باور داشتند همین دعاهای سیدمولا در حقشان به اجابت رسیده است.»

 

هرشب میهمان چند هیئت بود

هیئت‌رفتن سیدمولا به ماه محرم و صفر منحصر نبود. او همه شب‌های سال را در هیئت می‌گذراند. برنامه‌اش بود که هرشب خودش را به چند جلسه برساند و پای چند روضه بنشیند. مهدی عدالتیان، از سخنرانان مشهدی، درباره سید می‌گوید: «اگر بگوییم سیدمولا مربوط کدام هیئت است، بسیاری از هیئت های ایران می‌گویند عضو هیئت ما بوده است. چون به همه آن هیئت‌ها می‌رفت.»

 او شب‌های دوشنبه به هیئت علی‌اصغری‌ها می‌رفت، شب جمعه پای روضه هیئت قاسم‌بن‌الحسن(ع) می‌نشست و شب چهارشنبه در هیئت خرابه‌نشینان شام اشک می‌ریخت.»سیدعلی‌اکبر درباره برنامه هیئت‌رفتن پدرش می‌گوید: «هر هیئتی یک شب مراسم هفتگی‌اش برقرار است. هرشب هفته شاید در مشهد پنجاه هیئت برقرار باشد که پدر من اهتمام داشت که حتما هرشب در چهارپنج هیئت حاضر شود. گاهی می‌گفت این هیئت امام حسن مجتبی(ع) غریب است و می‌رفت، یا می‌گفت این هیئت حضرت زهرا(س) است که کسی را ندارد.»

سیدمولا در حد یک چای یا سینه‌زنی میهمان هر هیئت بود و بعد بلند می‌شد. مسافت‌هایی هم که می‌رفت، نزدیک هم نبود. این‌جور نبود از این کوچه به آن کوچه برود و به‌طور مثال شب‌های جمعه اول ماه از هیئتی در محله قبر میر به هیئتی در احمدآباد می‌رفت. تاریخ هیئت‌ها را دقیق می‌دانست. گاهی از فلکه طبرسی به نوغان و سپس به احمدآباد می‌رفت.

پسرش درباره این اخلاق پدرش می‌گوید: «می‌گفتم بابا! همین‌جا روضه را گوش کن. می‌گفت نه، آن هیئت مال حضرت اباالفضل(ع) است و باید بروم. می‌گفتم ماشین نیست. می‌گفت درست می‌شود. کارش را خدا راه می‌انداخت. گاهی حتی به او می‌گفتم با موتور برسانمت. می‌گفت تو عمویت را ببر که وسیله ندارد. بعد می‌دیدیم زودتر از ما رسیده است. انگار به‌واسطه عشقی که داشت، اهل‌بیت(ع) مسیر رسیدن را برایش آسان می‌کردند.»

 

تابلودار هیئت امام حسن مجتبی(ع)

سید در هیئت امام حسین(ع) خودش را خادم می‌دانست. سینه‌زنی و اشک برای امام‌حسین(ع) تنها کاری نبود که می‌کرد. چای‌ریزی، سیاهی‌زدن و تابلوکشی هیئت‌ها از وظایفی بود که بر عهده داشت. سال‌ها در جلسه‌ای که سه‌شنبه‌ها در حرم برگزار می‌کردند، فرش‌ها را پهن می‌کرد، بلندگوها را می‌آورد، آب‌جوش می‌گرفت و چای می‌داد.

بعد هم بساط را جمع می‌کرد و سمت خانه راه می‌افتاد. در ماه مبارک رمضان رسمش بود که نزدیک سحر در خانه همه همسایه‌ها را می‌زد. تابلو هیئت امام حسن مجتبی(ع) را او روشن نگه داشت. این جلسه پس از مرگ بانی‌اش یک سال برگزار نشده بود. سیدمولا چراغ این مجلس را در سال1381 روشن کرد و تا وقتی زنده بود، حتی با روضه‌خوانی سه‌نفره آن را شب‌های چهارشنبه برگزار کرد.

 تیم اجرایی سه‌نفره آن از اعضای خانواده‌اش بودند که مراسم میلاد و شهادت‌ ائمه(ع) را با جمعیت بیش از دویست نفر برگزار می‌کردند. هیئت امام حسن مجتبی(ع) به‌دلیل وجود سیدمولا در آن میزبان رئیس هیئت‌های بسیاری بود که نشان از احترام به او داشت. مراسم ساده و بی‌ریایی که سیدمولا برای نیمه شعبان و دیگر مناسبت‌ها در خانه یا مسجد می‌گرفت، به اذعان پسر و برادرش از بسیاری از هیئت‌های برخوردار مشهد باشکوه‌تر برگزار می‌شد.

 

داستان کاسه‌های گِل محرم سیدمولا

سیدمولا از روز پس از عاشورا هرجا که مهر شکسته کربلا می‌دید، آن را برای سال بعد جمع می‌کرد. تعداد مهرها در طول سال زیاد می‌شد. یک هفته پیش از عاشورا به سراغشان می‌رفت و آن‌ها را خیس می‌کرد. مهرها به گل تبدیل می‌شدند و صبح روز عاشورا سیدمولا با کاسه گل معروفش به نیت تبرک و تیمن به سراغ عزادارها می‌رفت و نشانی از ارادت بر سر و پیشانی‌اش می‌انداخت. روز عاشورا در یکی از سال‌ها در هیئت علی‌اصغری‌ها حاضر نشد و نبودش به چشم دیگران آمد.

هیئتی‌ها در بسیاری از شهرهای ایران نیز سیدمولا را می‌شناسند. او مدتی در هیئت خراسانی‌های تهران چای‌ریز بوده است.

 بعدها از روی عکسی که در روزنامه چاپ شد، متوجه شدند سید آن سال به تهران رفته و روز عاشورا در یکی از هیئت‌های تهران مشغول به همین خدمت بوده است.هیئتی‌ها در بسیاری از شهرهای ایران نیز سیدمولا را می‌شناسند. او مدتی در هیئت خراسانی‌های تهران چای‌ریز بوده است.

 حتی زمانی که با هیئت و همراه برادرش به کربلا عازم شدند، هیئتی‌های شوش سیدمولا را شناختند و میزبان آن‌ها شدند. یک‌بار دیگر هم روز عرفه با برادرش راهی کربلا شدند و کارشان به‌واسطه آشنایی سیدمولا راه افتاد. آن‌ها می‌دانند سیداحمد خیلی وقت‌ها برای شرکت در هیئت‌های مختلف به شهرهای دیگر می‌رفته است، ولی از جزئیات کارش خبر ندارند و به‌واسطه اتفاقات آن را دریافته‌اند.

 

مراسم 40 هیئت در 40 روز

مراسم تشییع و تدفین سیدمولا آن‌قدر به‌راحتی و به‌سرعت پیش رفت که برای خانواده‌اش بسیار عجیب است. پیکر مرحوم بعد از فوتش در بهمن پارسال برای نماز ظهر به حسینیه علی‌اصغری‌های نوغان رسید و همان‌جا با نماز جماعت، زیارت عاشورا و سینه‌زنی به مزار منتقل شد. 

سیدمولا در کنار حاج‌جلیل فخرایی که ذاکر اهل‌بیت(ع) نیز بوده است، در خواجه‌ربیع با حضور بسیاری از هیئتی‌های مشهد دفن شد. هیئت متوسلین به زین‌العابدین(ع) بسته‌های پذیرایی برای سر خاک سیدمولا حاضر کرد تا در مراسمش پخش کنند. تا چهل روز نیز هیئت‌های مختلفی که این پیرمرد باصفا در آن حاضر می‌شد، برایش ختم گرفتند. از هیئت ابوالفضلی‌های مروی‌ها، هیئت کاشمری‌ها، هیئت جواد‌الائمه(ع) تا ایستگاه سراب برای او مراسم برگزار کرده‌اند.

 

از جوانی «سید مولا» شد

نرگس گلابگیران وقتی به عقد سیدمولا درآمد، او با همین لقب شناخته می‌شد. عموزاده بود و از همان کودکی عاشق روضه و هیئت و اهل‌بیت(ع) بود. بازی دوران کودکی‌اش این بود که چند متکا به‌عنوان شنونده بگذارد و برایشان روضه بخواند. با همین دل‌دادگی و زحمت‌کشی برای اهل‌بیت(ع)، در جوانی لقب سیدمولا گرفت. او در این راه هرچه داشت خرج می‌کرد و اگر گله‌ای هم می‌کردیم، همیشه حرفش این بود که امام‌حسین(ع) عوضش را می‌دهد.

البته واقعا هم همین‌طور بود و برکت فراوان. در این خانه به روی همه هیئتی‌ها، زائران و دوستانش باز بود و سفره مهمان هم همیشه پهن، اما من یادم نمی‌آید که غذایی کم آمده باشد.

روزی که بعد از هفتاد سال عمر فوت‌ کرد، با خودم گفتم چون پول‌دار نیستیم، برای کفن‌ودفن او چندان جمعیتی نمی‌آید؛ اما نه‌تنها صدها نفر آمدند، بلکه حتی در آرامگاه خواجه‌ربیع پیکرش آرام گرفت و ده‌ها مجلس در بالاخیابان و پایین‌خیابان برایش برگزار شد.

 

 

ارسال نظر
نظرات بینندگان
ناشناس
|
-
|
۰۰:۰۰ - ۱۴۰۱/۰۶/۰۳
1
0
خداوند بیامرزد سید مولا خیلی ادم خا لصی بود سلطانی
سید ہ زینب گلابگیران
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۵۶ - ۱۴۰۲/۰۵/۲۷
1
0
عالی بود
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۳۳ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۸
1
0
خداوند رحمتش کنه
پرسپولیس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۳:۴۵ - ۱۴۰۲/۱۲/۲۲
1
0
روحش شاد?
علی عباسی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۴۲ - ۱۴۰۳/۰۳/۲۶
1
0
خدابیامرز ه آقا سید عزیز را مرد مخلص امام حسینی بود
معصومه
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۲۶ - ۱۴۰۳/۰۶/۲۶
0
0
خدا پدر شوهرم وبیامورزه مردی مهربان دلسوز بود
آوا و نمــــــای شهر
03:44