کد خبر: ۱۳۸۰۶
۰۸ دی ۱۴۰۴ - ۱۱:۰۰
محمدعرفان صابری؛ آشپز ۱۷ ساله محله آقامصطفی‌خمینی

محمدعرفان صابری؛ آشپز ۱۷ ساله محله آقامصطفی‌خمینی

محمدعرفان صابری هفده‌سال بیشتر ندارد، اما تجربیات زیادی در حوزه آشپزی دارد. او کنار پدر و عموهایش که آشپز بودند، رشد کرد و خیلی زود با فضای کار و مسئولیت‌های این حرفه آشنا شد. او ازطریق آشپزی، زندگی‌اش را می‌چرخاند.

محمدعرفان صابری هفده‌سال بیشتر ندارد، اما تجربیات زیادی در حوزه آشپزی دارد. او کنار پدر و عموهایش که آشپز بودند، رشد کرد و خیلی زود با فضای کار و مسئولیت‌های این حرفه آشنا شد. آشپزی برای عرفان فقط یک علاقه ساده نبوده است؛ او آرام‌آرام در محیط کار، این مهارت را کسب کرد و حالا ازطریق آن زندگی‌اش را می‌چرخاند.

یکی‌دوسالی می‌شود که عرفان، کبابی خودش را در محله راه انداخته و به درآمد رسیده است. علاوه‌براین، در مسجد محله آشپزی می‌کند و در مناسبت‌های مختلف، برای مردم غذا می‌پزد؛ این فعالیت‌ها نشان می‌دهد مسیر کاری عرفان فقط به کسب درآمد ختم نشده است و دلش می‌خواهد در فعالیت‌های جمعی محله آقامصطفی خمینی هم مشارکت داشته باشد.

 

-چه زمانی آشپزی را شروع کردی؟

از کودکی، کنار پدر و عموهایم آشپزی را یاد گرفتم. آنها در محله محمدآباد آشپزخانه داشتند و من بیشتر وقتم را همان‌جا می‌گذراندم. کنار دست بزرگ‌تر‌ها می‌ایستادم و تماشا می‌کردم تا همه چیز را یاد بگیرم.

-اولین کار‌هایی که در آشپزخانه به تو می‌سپردند چه بود؟

اوایل فقط ظرف می‌شستم و میز‌ها را تمیز می‌کردم. کار‌هایی ساده بود، اما کم‌کم که اعتمادشان جلب شد، مسئولیت‌های بیشتری به من دادند.

-اولین کاری که در زمینه آشپزی یاد گرفتی، چه بود؟

برنج دم‌کردن؛ کاری که اصلا هم ساده نبود. یادم است چندبار برنج‌ها شفته شد و سر همین هم دعوایم کردند. اما کم‌کم راهش را یاد گرفتم و بعد از آن، بقیه مهارت‌ها یکی‌یکی به دست آمد.

-چطور شد که کبابی خودت را راه انداختی؟

درآمد شاگردی‌ام را جمع کردم و دو سال پیش، با کمک پدرم در محله خودمان، خیابان عماریاسر، کبابی خودم را راه انداختم. خودم فکر می‌کنم در پخت کباب نسبت‌به غذا‌های دیگر مهارت بیشتری دارم و مشتری‌ها نیز همین را می‌گویند. همین بازخورد‌ها باعث شد تصمیم بگیرم جدی‌تر وارد کار کباب شوم.

-علاوه‌بر مغازه، در مسجد هم آشپزی می‌کنی؟

سال گذشته به پیشنهاد اهالی، آشپز مسجد شدم. پنجشنبه‌شب‌ها در طبقه بالای مسجد غذا می‌پزم. معمولا چنین شب‌هایی، شاگردم در مغازه می‌ماند و به امور می‌رسد و خودم برای هیئت، دیگ بار می‌گذارم.

-چه روز‌هایی در سال کارت سنگین‌تر می‌شود؟

در مناسبت‌هایی مثل محرم یا دهه آخر صفر، کار خیلی سنگین می‌شود. این مواقع، بعضی شب‌ها شاید فقط دو سه‌ساعت، آن هم کف آشپزخانه می‌خوابم و دوباره بیدار می‌شوم تا برای اهالی و زائران غذا بپزم.

-به نظر خودت راز یک آشپزی خوب چیست؟

صبوری. اگر عجله داشته باشی و بدون حوصله آشپزی کنی، نتیجه خوب نمی‌شود. باید بگذاری مواد، مسیر پختشان را کامل طی کنند. از طرفی، باید به کارت عشق داشته باشی؛ علاقه‌ای که مستقیم روی مزه غذا تأثیر می‌گذارد.

-غیر از آشپزی، مهارت دیگری هم داری؟

بله، تا چند سال پیش، کشتی تمرین می‌کردم و به کلاس‌های این رشته ورزشی می‌رفتم. چند مدال استانی هم گرفتم، اما کم‌کم درگیر کار شدم و مجبور شدم کشتی را کنار بگذارم.

-برای آینده چه هدفی داری؟

دوست دارم به یک آشپز مطرح در شهر و حتی کشور تبدیل شوم و آشپزخانه‌ها و رستوران‌های بیشتری راه بیندازم. هدفم این است که قبل از بیست‌و‌پنج‌سالگی، خانه و ماشین خودم را داشته باشم.

 

* این گزارش دوشنبه ۸ دی‌ماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۵۳ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.

کلمات کلیدی
آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44