
هنوز یکیدوساعتی تا اذان مغرب مانده است. صدای همهمهای از آشپزخانه کوچک مسجد امام حسنمجتبی (ع) به گوش میرسد. زنها هرکدام گوشهای از کار را گرفتهاند؛ یکی فلاسکها را پر از آب جوش میکند، یکی نان و پنیر را در ظرف میچیند، دیگری سبزیها را پاک میکند و در بشقاب میگذارد. انگار هرکسی وظیفه خودش را خوب بلد است.
در محله آقامصطفی خمینی، ماه رمضان فقط ماه روزهداری نیست؛ بلکه یک رسم قدیمی است. فرصتی است برای دور هم جمعشدن و همدلی. اینجا مردم هنوز با هم صمیمی هستند و رسم همسایگی را زنده نگه داشتهاند. هر روز، زنان محله به مسجد امامحسنمجتبی (ع) میآیند تا بساط سفره افطار را آماده کنند. مردها هم مواد لازم مثل نان، پنیر و سبزی را خریداری میکنند و به دست آنها میرسانند. همه دور هم جمع میشوند و مثل یک خانواده صمیمی دور یک سفره بزرگ افطار میکنند.
وقتی به خیابان عمار یاسر۸ میرسم، مسجد امامحسنمجتبی (ع) در نگاه اول، ساده و بیادعا به نظر میرسد. یک مسجد کوچک و نقلی که جایگاه ویژهای در دل مردم دارد. این مسجد سالهاست مرکز فعالیتهای مختلف، بهویژه در ماه رمضان بوده است. اینجا شاید سفره افطاری دیگر مثل گذشته پررنگولعاب نباشد، اما مهم این است که مردم هنوز دور هم جمع میشوند و این رسم قدیمی را زنده نگه میدارند.
لبخند و شوخیهایی که بینشان ردوبدل میشود، صمیمیت را در اولین نگاه گوشزد میکند. این صمیمیت، یکروزه و یکشبه شکل نگرفته و در سالها همسایگی ریشه دارد و در کمکهایی که بیمنت به هم کردهاند، در روزهایی که شانهبهشانه کنار هم ایستادهاند، حتی وقتی هنوز اینجا مسجدی در کار نبود.
صغریخانم حالا پنجاهوهفتساله است. همسرش چندسال پیش فوت کرد، بچههایش هم سرخانه و زندگی خودشان رفتهاند، اما خودش میگوید هنوز هم یک خانواده بزرگ دارد؛ خانوادهای که هر شب اینجا، در مسجد، دور هم جمع میشوند.
آشپزخانه مسجد، قلمرو اوست. بعد از نماز ظهر، همیشه اولین کسی است که به آشپزخانه میآید. دیگها را بار میگذارد، نذریها را مدیریت میکند، برای افطاری تدارک میبیند.
وقتی از او درباره تغییرات این سالها میپرسم، آهی میکشد و میگوید: قدیمها اوضاع مردم بهتر بود. جلو مسجد گوسفند قربانی میکردند، چلوگوشت و آبگوشت بار میگذاشتند. ولی کمکم اوضاع سختتر شد و سفرهها سادهتر. حالا با یککاسه سوپ و نان و پنیر هم افطار برگزار میکنیم. اما چیزی که مهم است، این است که هنوز هم کنار هم جمع میشویم.
جوانان محله از یک ماه قبل، در مسجد اطلاعرسانی میکنند تا مردم برای افطاری کمک کنند. امسال، هر شب حدود یکونیممیلیونتومان جمع شده است که به گفته صغریخانم، دیگر مثل قدیمها برای سفرههای رنگین کافی نیست، اما همین هم غنیمت است.
ماشاءالله واحدی، هفتادساله، شاید مسنترین فردی باشد که هنوز در مسجد کار میکند. او هر شب، باوجود کمردرد و پادرد، خودش را به مسجد میرساند. ظرفها را خشک میکند، سفرهها را جمع میکند، ظرفهای سبزی را پر میکند. بقیه به او کارهای سادهتر را میسپارند.
از یکماه قبل در مسجد اطلاعرسانی میکنند تا مردم برای افطاری کمک کنند
وقتی میپرسم چطور با این درد و سختی هر شب میآید، میخندد و میگوید: هر شب با خودم میگویم که امشب دیگر نمیروم و در خانه روزهام را باز میکنم، اما همین که صدای اذان بلند میشود، دلم تاب نمیآورد.
عزت رمضانی، برادرزاده صغریخانم، یکی دیگر از همسایههایی است که بدون مسجد، زندگیاش رنگوبو ندارد. دختر و پسر نوجوانش هم مسجدی هستند و هرکدام گوشهای از کار را میگیرند.
سیدرسول رضوی، امامجماعت مسجد، خودش از بچه مسجدیهای قدیمی است. او درباره مسجد کوچکشان که با همه کمبود امکانات، بازدهی خوبی داشته میگوید: بسیاری از بچههای محله در همین برنامههای ساده بزرگ شدهاند. نباید تأثیر این مشارکت و برنامههای جمعی را روی کوچکترها دستکم گرفت.
حالا بعضی از بچههای شر و شیطان گذشته محله، طلبه شدهاند. بعضیها در کارهای فرهنگی فعال هستند. اینجا بهنوعی پایگاه تربیتی هم بهحساب میآید و ما روی تربیت نسل آینده محله هم کار میکنیم و فقط به فکر امروز نیستیم.
مسجد فقط به افطاریدادن محدود نمیشود. محمدجواد سعادتی، متولد۱۳۸۶، از بچه مسجدیهایی است که پای کار ایستاده است. او از بچگی همراه پدر و مادرش به اینجا میآمد و حالا خودش مسئول تهیه تدارکات افطاری شده است.
محمدجواد درباره دیگر برنامههای مسجد میگوید: ما هرشب جلسات قرآنی برگزار میکنیم. در طبقه دوم، برای بچهها فوتبالدستی و میز پینگپنگ گذاشتهایم تا رغبت بیشتری برای رفتوآمد به مسجد داشته باشند و بدانند که اینجا فقط جای نماز و عبادت نیست. برای قشر مسنتر هم برنامه داریم. هر هفته هم به زیارت حرم امام رضا (ع) میرویم و حتی پیرمردها و پیرزنها را با ویلچر و عصا به حرم میبریم. از نظر روحی، کلی دلشان باز میشود و دعایمان میکنند.
به گفته او برای بچهها اردوهای تفریحی برگزار میشود و بعضی شبها بعداز افطار، کودکان و نوجوانان را با اتوبوس به اردوگاههای تفریحی خارج شهر میبرند و تا سحر برنامه تفریح و زیارت دارند.
در مسجد امامحسنمجتبی (ع)، رسم زیبای پذیرایی از زائران وجود دارد که در ماه رمضان بهویژه رونق میگیرد. اهالی این محله، در زمان افطار و سحر، بیشتر از همیشه سفرههایشان را آماده میکنند تا اگر زائری از مسیرهای اطراف، ازجمله طرق، جیمآباد و فریمان، گذرش به اینجا افتاد، از او پذیرایی کنند.
محمدجواد سعادتی توضیح میدهد که محله آقامصطفی خمینی در مسیر ورود زائران به مشهد قرار دارد و در شبهای ابتدایی رمضان هم گاهی زائرانی از این روستاها به مسجد میآیند، اما در شبهای پایانی رمضان، بهویژه شبهای قدر، شمار این زائران بیشتر شده و مسجد به محلی برای اسکان آنان تبدیل میشود.
امشب نیز یکی از زائران مهمان این مسجد، محمد فتحیزاده از محله طرق است. متولد سال۷۵ است و هرسال در ماه مبارک، چندشب را در خانه یکی از اقوامش در محله عمار یاسر میگذراند. او میگوید: صمیمیت همسایههای این محله را دوست دارم. با بچههای مسجدی اینجا هم دوست شدهام.
محمدجواد سعادتی نیز با اشاره به اهمیت این رسم میافزاید که مسجد آنها در پذیرایی از زائران بسیار فعال است. در شبهای پایانی ماه رمضان و شبهای محرم، آنها ابتدای کوچه موکب میزنند و به زائران چای و شربت میدهند و همچنین اعلام میکنند که مسجدشان پذیرای زائران است. این عمل درواقع نمادی از مهماننوازی اهالی مسجد است که نهتنها در ماه رمضان، بلکه در تمام سال، به رسمیت شناخته شده است.
سال۱۳۶۱ بود. محله هنوز آنقدرها شکل نگرفته بود. خانهها ساده و بیشترشان یکطبقه بودند. مسجدی نبود که مردم برای نماز جماعت یا مراسم مذهبی جمع شوند. تا اینکه یک زن و شوهر میانسال، تصمیمی گرفتند که نامشان را برای همیشه در این محله ماندگار کرد. خانهشان را وقف مسجد کردند و خودشان راهی روستای پدریشان شدند.
در طبقه دوم، برای بچهها فوتبالدستی و میز پینگپنگ گذاشتهایم تا رغبت بیشتری برای رفتوآمد به مسجد داشته باشند
از اینجا به بعد، ساخت مسجد دیگر فقط یک پروژه ساختمانی نبود، یک کار جمعی بود. یکی طلاهایش را فروخت، یکی آجر خرید و آورد، یکی شبها بعداز کار با بیل و کلنگ آمد و کمک کرد. زن و مرد، پیر و جوان، هرکسی در حد توانش سهمی در ساخت مسجد داشت.
صغری رمضانی یکی از همانهایی است که پایکار بود. وقتی مسجد کلنگ خورد، دختر شانزدهسالهای بود که پابهپای بقیه آجر بالا میبرد. حالا ۴۱سال از آن روزها گذشته است و او هنوز هم اینجا، در مسجد، بیشتر از خانه خودش وقت میگذراند.
مسجدی که باهمت مردم ساخته شد، حالا ۲۵۰متر زیربنا دارد و در دوطبقه بنا شده است. چندسال پیش بازسازی شد، اما چیزی که تغییر نکرده، همان صمیمیتی است که از اولین روز در آن جریان داشته است.
* این گزارش دوشنبه ۲۰ اسفندماه ۱۴۰۳ در شماره ۶۱۵ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.