حکایت کتیبههای ۴۰۰ ساله علیرضا عباسی در حرم امام رضا(ع)
ازبکان که در ۹۹۷قمری به مشهدِ امامرضا (ع) رسیدند، جز غارت و ویرانی نصیب دیگری برای مشهد و حرم مطهر نداشتند، اما پس از آنکه شاهعباس صفوی ازبکان را شکست داد و آنان را از خطه خراسان بیرون راند، کمر همت به آبادانی حرم و شهر بست. صحن عتیق در حرممطهر توسعه یافت، طلاکاری ساقه گنبد تکمیل و آب گوارا به بارگاه رسانده شد. مرقد مبارک با ضریحی نو پوشیده شد و صندوق چوبی تازهای با کتیبههای طلایی نفیسی، به خط علیرضا عباسی، روی آن نصب شد؛ کتیبههایی که امروز میراثی درخشان در موزه و خزانه آستان قدس رضوی هستند.
سایه هراس بر باروی شهر مشهد افتاد
سال ۹۹۷ قمری آخرین یورش ازبکها به مشهد نبود. این قوم مهاجم بارها به این شهر تاخته و بارها حرمرضوی را غارت کرده بودند؛ تعرضهایی که پیش و پس از آنان نیز به دست بیگانگانی، چون روسها، مغولان و غزهای ترکمان و حتی برخی فرماندهان و حاکمان داخلی مانند مرتضیقلیخان پرناک، فتحعلیخان میرشکارباشی و محمدحسنخان سالار تکرار شده بود. اما حمله سهمگین عبدالمؤمنخان ازبک و سپاهش، در شمار بزرگترین ویرانگریها قرار دارد؛ چنانکه تاریخ آن را تلخترین و مخربترین غارت حرم دانسته است.
هنوز چند صباحی از پا گرفتن حکومت شاهعباس اول صفوی نگذشته بود که هوای فتح خراسان دوباره به سر ازبکها افتاد. هرات نخستین شهر از این خطه بود که زیر سم اسبان لشکریان عبدا... خان ثانی غارت شد. مقصد بعدیشان مشهد بود، اما باروی بزرگی که در عهد شاه طهماسب یکم بر گرد شهر کشیده شده بود، آن را نجات داد و شهر در امان ماند. این آرامش، اما پایدار نماند. شاه صفوی در غرب ایران در حال جنگ با عثمانی بود که بیماری او را از میدان جنگ دور کرد. خبر به ازبکها رسید، فرصت را غنیمت شمردند و باز راه ایالت شمالشرقی ایران را پیش گرفتند.
جولان سپاهیان ازبک دوباره در خاک خراسان آغاز شد؛ شهربهشهر پیش آمدند تا مشهد را محاصره کردند. این محاصره که به فرماندهی عبدالمؤمنخان، پسر عبدا... خان، هدایت میشد، هفتماهونیم به طول انجامید و باوجود رشادتهای مردم و مدافعان شهر سقوط کرد. ازبکان از باروی بزرگ مشهد گذشتند و پایشان به این طرف دیوارهای شهر رسید؛ ردپایی که تنها رنگ غارت نداشت، بلکه بوی خون میداد.
حرم در محاصره ازبکان خشمگین
تیغ تیز غارتگران نهفقط اموال مردم شهر که جان آنان را هم نشانه رفته بود. مهاجمان وحشی به هرجا رسیدند، کشتند و خون ریختند و خشم خود از مقاومت مردم را با گرفتن جانشان تلافی کردند. زنان، کودکان، سادات و همه آنانی که زنده مانده بودند به حرم امامرضا (ع) پناه بردند، اما لشکریان غارتگر ازبک به آنجا نیز یورش بردند.
مردم مدافع تلاش کردند مانع ورودشان به حرم شوند، اما توان مقابله با لشکریان مهاجم را نداشتند و همگی جان باختند. زائران، سادات، علما، خدام و مدرسان آستانقدسرضوی هم از این کشتار جان سالم به در نبردند. قساوت عبدالمؤمنخان و دینمحمد سلطان و جنگجویانشان حد و مرزی نداشت. در منابع تاریخی نقل شده است در این قتلعام، پیرمرد سالخوردهای به نام میرمحمدحسین نامی، مشهور به «میر بالاسر» هم که قاری قرآن در روضه منوره بود در این جنگ نابرابر به شکل فجیعی کشته شد. زندگان هم البته سرنوشت خوبی نداشتند و سرانجامِ زنان و کودکانی که دراین هنگامه از ترس جانشان به مسجد گوهرشاد پناه برده بودند، اسیری بود و بردگی.
شهر غارت شده و مردمش همگی به هلاکت رسیده بودند؛ بعد از آن نوبت به چپاول حرم رسیده بود. قندیلهای مرصع طلا و نقره و شمعدانها، ظرفها، فرشها و هرچه را در این بارگاه به نظرشان با ارزش رسید به یغما بردند. آنطور که در منابعی، چون خلاصهالتواریخ و تاریخ عالمآرای عباسی نقل شده است، مهاجمان در این یورش همه نسخ ارزشمند کتابهای کتابخانه آستانه مبارکه را هم غارت کردند؛ الماس معروف تقدیمی محمدشاه دکنی هم در همین حمله ربوده شد. پس از پایان غارت حرم حتی عبدالمؤمن دستور داد میل طلای بالای گنبد را نیز جدا کنند و با خود ببرند.
ازبکان در مشهد و حرم سه روز تمام غارت کردند و کشتند و چنان کردند که به گفته خواندمیر، مورخ دوره صفویه، خون بیش از ۵هزار نفر بر زمین ریخت. سلطه ازبکان بر مشهد ۱۰ سال طول کشید تا آنکه بالاخره شاه عباس اول آنان را در سال ۱۰۰۶ قمری شکست داد و خراسان دوباره تحت حکومت صفویان قرار گرفت.

آبادانی پس از غارت و ویرانی
مشهدِ امامرضا (ع) و بارگاه منور ایشان در دوران حکومت شیعیِ صفویان جایگاه ویژهای داشت؛ از همینرو شاهعباس اول، شاه جوان صفوی، تلاشهای گستردهای برای آبادانی و شکوهبخشی دوباره آن انجام داد. آنگونه که در منابعی، چون کتاب «تاریخ شهر مشهد» آمده است شاه صفوی اقدامات عمرانی فراوانی در شهر و حرم رضوی بهثمر رساند.
در آن زمان، حرم تنها یک صحن داشت؛ صحنی که امیرعلیشیر نوایی سنگبنای آن را گذاشته بود. شاهعباس دستور توسعه این صحن را صادر کرد و فضای آن گسترش یافت. یکی دیگر از آثار مهم این دوره، حل مشکل آب حرم بود؛ با ایجاد کانالی از چشمه گیلاس تا بارگاه، آبی گوارا برای آشامیدن و وضو در اختیار مردم و زائران قرار گرفت. این اقدام از نتایج سفر پیاده شاه در سال ۱۰۱۰ قمری بود.
زیارت پیاده شاهعباس، از اصفهان تا مشهد، نذری بود که او، آن را به یمن پیروزی بر ازبکان ادا میکرد. در این سفر، شیخبهایی و گروهی از علما و معماران برجسته عصر او را همراهی میکردند؛ استادانی که آثار گوناگونِ معماری و تزیینیِ آنها هنوز در حرمرضوی باقی است.
ساخت ضریح فولادی برای مرقد مطهر حضرت نیز به فرمان شاه صورت گرفت؛ همچنین طلاکاری گنبد که پیش از آن در روزگار شاهتهماسب آغاز شده بود در این دوره تکمیل شد. کتیبه دورتادور گنبد، به خط ثلثِ زیبای علیرضا عباسی و با قلم طلایی بر زمینهای فیروزهای نگاشته شد؛ کتیبهای که در آن شرح سفر پیاده شاه، منابع مالی طلاکاری گنبد و جزئیات اجرای این کار ذکر شده است.
کتیبه دور گنبد، تنها اثر بهجامانده از «علیرضا عباسی» در حرممطهر نبود که در آن به سفر پیاده شاه صفوی اشاره شده
کتیبههایی که تاریخ را ثبت کردند
کتیبه دور گنبد، تنها اثر بهجامانده از «علیرضا عباسی» در حرممطهر نبود که در آن به سفر پیاده شاه صفوی اشاره شده باشد. گفته میشود غارت ازبکان چنان گسترده بود که تا زمان رسیدن شاهعباس به مشهد، چیزی جز ضریح و حفاظ دور مرقد مبارک برجا نمانده بود. بههمیندلیل، یکی از نخستین اقدامهای شاه، نصب صندوق چوبی تازهای بر مرقد بود تا جای صندوق قدیمی را بگیرد.
دکتر بهزاد نعمتی در مقالهای با عنوان «کتیبههای طلای نستعلیق علیرضا عباسی در موزه مرکزی آستانقدس» به معرفی کامل این کتیبهها پرداخته است. مطابق آنچه در این مقاله آمده است، بخشی از این صندوق را صفحههایی طلایی تشکیل میداد که بهصورت کتیبهای دورتادور آن نصب شده بود. پیشازآن، طلاکاری ضریح و صندوق مرقدمطهر در زمان شاهتهماسب انجام شده بود و شاهعباس نیز فرمان داد پیرامون صندوق جدید را نیز با الواح طلایی بیارایند.
طی قرون گذشته ضریحهای مطهر جای خود را به یکدیگر دادهاند، اما این کتیبهها تا سه سده بر روی صندوق نصب بودند تا اینکه در دوره پهلوی اول برداشته شدند. ماجرا از این قرار بود که در دوران نیابت تولیت محمدولی اسدی، تلاش شد صندوق مرمت شود، اما فرسودگی بیشازحد مانع کار شد. صندوق اوراق شد و کتیبهها به همراه بخشهایی از چوبهایش در سال ۱۳۱۱ خورشیدی درون صندوقهای آهنی لاکومهرشده قرار گرفت و در ضریح گذاشته شد.
طلای این کتیبهها و دیگرمتعلقات صندوق که وزن آن به ۲۷هزارو۳۷۸ مثقال و دوازده نخود میرسید، پنج سال بعد، در دوره نیابت فتحا... پاکروان، به بانک ملی ایران منتقل شد. در سال ۱۳۱۸خورشیدی هم همه زر و سیم صندوق، به جز کتیبههای علیرضا عباسی، فروخته شد و با پول حاصل، برای آستانقدس زمینهای کشاورزی در درگز خریداری شد. این کتیبهها، اما سرانجام در ۱۳۲۵ خورشیدی دوباره به آستانقدس بازگشتند.
۲۱ لوح طلایی، جلوهای از هنر صفوی
کتیبههای طلای مرقد امامرضا (ع) شامل ۲۱ لوح یا صفحه است که ظاهرا از طلای خالص یا طلایی با عیار بسیاربالا ساخته شدهاند. از این میان، ۹ لوح به خط نستعلیق کتابت شدهاند؛ شش لوح حاوی شعر، دو لوح متن عربی و یک لوح کوچک پنجضلعی است. ابعاد کتیبههای فارسی ۸۸.۵در۱۹.۵سانتیمتر است و اشعاری از
مولانا نذری، شاعر کاشانی و میرزا محمدولی دشت بیاضی بر آنها نقش بسته که چنین است: «سربه جای پا درون روضهات عمدا نهم/ زانکه میترسم که بر بال ملائک پا نهم» و «در محشر اگر لطف تو خیزد به شفاعت/ بسیار بجویند و گنهکار نیابند».
این الواح شامل اشعار فارسی، لوح آیهالکرسی به خط ثلث و کتیبه صلوات خاصه است. لوحهای فارسی و عربی در موزه به نمایش درآمدهاند، درحالیکه کتیبه صلوات خاصه، بهدلیل نفاست زیاد، در خزانه آستانقدس نگهداری میشود.
خوشنویسی این کتیبهها به نامدارترین خطاط عصر، علیرضا عباسی، سپرده شد و طلاکاری آنها توسط مستعلیزرگر انجام گرفت. نام علیرضا عباسی در پشت یکی از الواح عربی و نام استاد زرگر بر لوح کوچک پنجضلعی باقی مانده است. سال نگارش خطوط ۱۰۱۱ قمری ثبت شده که ظاهرا یک سال پس از سفر پیاده شاه به مشهد بوده است. براساس تاریخ لوح پنجضلعی، انجام کار زرگری تقریبا یک سال به طول انجامیده است.
در همه الواح، نقوش ظریف و زیبایی از گلها و خطوط ختایی با خطوط خوشنویسی همنشین شدهاند و به این شاهکار جلوهای مضاعف بخشیدهاند.
*این گزارش چهارشنبه ۵ آذر ۱۴۰۴ در صفحه تاریخ و هویت روزنامه شهرآرا منتشر شده است.
