جواد سقاء رضوی معنی زندگی را در خلوت کوه یافته است
کوه و کتاب، دو مأمنی بود که سیدجواد از پنجاه سال پیش به آنها پناه میبرد. آنقدر خود را در این دو غرق کرد که سبک زندگیاش بر اساس مطالعه و کوهپیمایی شکل گرفت و هیچ روزی را بدون آنها شب نمیکرد. بعدها دوچرخه را هم بهصورت هدفمند به زندگیاش اضافه کرد و سفر و کوهپیمایی با دوچرخه بخش اصلی زندگی سیدجواد سقاء رضوی شد.
این ساکن محله بالاخیابان که از کوه تا جنگل، از کویر تا ریگزار و قله تا قله را با دوچرخه زیر پا گذاشته، فلسفه زندگی را در کوچکشمردن دنیا از فراز قلهها پیدا کرده است. اکنون همسر و دخترش هم با او همراه شدهاند.
گذر کودکی در دل کوه
اصالتا اهل طرقبه است. تابستانها که به خانه پدربزرگ و مادربزرگش در طرقبه میرفت، در هر فرصتی از کوه و تپههای اطراف بالا میرفت و تا میتوانست از آدمها دور میشد. تعریف میکند: دوچرخهای داشتم که با آن بازی میکردم. در اوقات بیکاری هم میزدم به دل تپه و کوه. خطالرأس را میگرفتم و تا جایی که میتوانستم، میرفتم. وقتی هم که در خانه بودم، خواندن کیهانبچهها تنهاسرگرمیام بود. این کار خاص تابستان نبود و در بقیه سال هم به کوه میرفتم. خانهمان در کوهسنگی بود. مجله دانستنیها را برمیداشتم و میرفتم بالای کوهسنگی.
این مسیر برای سیدجواد ادامهدار شد و تقدیر هم او را به سمت کوه کشاند: دوره سربازیام در محیط کوهستانی بود و از آن زمان رفتن به کوه بهصورت منظم شروع شد. عادت کرده بودم صبحها پیش از روشنشدن هوا بروم نوک قله و طلوع خورشید را از آن بالا ببینم؛ جایی که هم مادیات دنیا ناچیز بود و هم مشکلات، کوچک.

عکس، یادگاری از سفر
فتح قلههای ایران یکی پس از دیگری برای سیدجواد رقم میخورد؛ دماوند، سبلان، تفتان، علمکوه و.... چیزی که او هربار بیشتر از قبل در کوه یاد میگرفت، استقامت، صبر و پایداری تا رسیدن به هدف بود: به کوهنوردی به چشم ورزش نگاه نمیکنم، بلکه برایم نوعی سبک زندگی است. به همین دلیل هیچوقت دنبال دیدهشدن نبودهام. از کوه کسب درآمد نکردم و با خیلی از قلهها عکس هم نگرفتهام.
آن زمان تفکرم این بود که میخواهم از مسیر لذت ببرم، اما الان پشیمانم که چرا از آن لحظات ناب عکس نگرفتم
با خنده ادامه میدهد: آن زمان تفکرم این بود که میخواهم از مسیر لذت ببرم، اما الان که خاطره سفرهایم را با عکسها مرور میکنم، پشیمانم که چرا از آن لحظات ناب عکسی را به یادگار ثبت نکردهام و مثلا از صعود به سبلان عکسی ندارم.
پوشه عکسهایش را زیر و رو میکند و با دیدن هر عکس یاد سختیها و شیرینیهای آن سفر میافتد: داییام خارج از ایران زندگی میکرد و دوربینهای حرفهای داشت. برادرم عکاسی را از او یاد گرفت و من هم تا حدودی از محمدرضا یاد گرفتم. دوربینهایی داشتیم که چاپ عکسهایش داخل ایران مقدور نبود.
با دیدن هرکدام داستانی برای تعریفکردن دارد؛ حتی عکسهایی که خودش در آن نیست: یکبار در سفر گروهی سهروز در جنگل بودیم و بیشتر از پانصد عکس گرفتم، ولی وقتی برگشتم، دیدم حتی در یک عکس خودم نبودهام.
با دیدن بعضی عکسها بیشتر درنگ میکند و میگوید: همه قلهها زیباست، اما قشنگترین قلهای که رفتهام، در قلعهموران استان گلستان بوده است.

اخلاق، حرف اول کوهنوردی
چیزی که سیدجواد رضوی را آزار میدهد، تجاریشدن کوهنوردی است. او معتقد است کسب درآمد اخلاق را از کوهنوردی دور کرده است: یک کتاب دارم به اسم «هزار نکته کوهنوردی» که بیش از ۳۰ درصد نکات آن بحث اخلاق است. من این کتاب را بارها خواندهام. اخلاق برخورد با طبیعت و محیطزیست حیوانات و حتی افرادی که به محیطزیست آنها میرویم، آداب سفر و پاگذاشتن به حریم زندگی روستاییان و عشایر و احترام به تعصبات و عقاید آنها، همه جزو نکات کوهنوردی است که در گذشته رعایت میشد، اما از زمانی که کسب درآمد از کوه شروع شد، بسیاری از این اخلاقیات هم نادیده گرفته شد.
از ناکوهنوردانی که عده زیادی را بدون رعایت شأن کوه با خود همراه میکنند، دل پردردی دارد و میگوید: آخرینباری که به دماوند صعود کردم، سال ۱۳۹۶ بود که از جبهه شمالی رفتم. عده زیادی از جبهه جنوبی که مسیر آسانی دارد، تا قله آمده بودند و بسیاری از آنها فرهنگ احترام به کوه را نمیدانستند. برای من کوه تقدس دارد و از همان زمان خودم را از رفتن به قلههایی مانند دماوند و علمکوه محروم کردم. زیرا کوه باید نفس بکشد. قله ظرفیت محدودی دارد و این حجم تردد روی کوه به آن آسیب میزند.
رضوی در رشتههای ورزشی مختلفی فعالیت داشته است، مانند دوومیدانی، شنا و فوتبال، اما با توجه به اینکه اخلاق برای او حرف آخر را میزند، کوه را انتخاب کرده است. خاطرات زیادی از کمککردن در کوه دارد و معتقد است در کوه تعاون و همکاری را یاد میگیریم.

سفر با دوچرخه، نگاه متفاوت به زندگی
وقتی که ورزش، اخلاق و مطالعه بخش اصلی زندگیات را تشکل دهد، مراوداتت هم با افرادی شکل میگیرد که همفکر خودت هستند. سقاءرضوی در مسیر ورزش و کوهنوردی با دوستانی آشنا شده است که دوچرخهسوار بودند و او را به خرید دوچرخه ترغیب کردند: سال ۱۳۷۸ دوچرخه خریدم و بهصورت هدفمند رکابزدن را شروع کردم.
اما معنی دوچرخهسواری از زمانی برای او پررنگ شد که سفر با دوچرخه را آغاز کرد: سال ۱۳۹۴ با سفر با دوچرخه آشنا شدم. بهتنهایی یا با گروه کوچک چهارنفره در جادههای مختلف کشور سفرهای زیادی رفتم، اما جادههای شمال و جادههای کویری را بیشتر دوست دارم. زیباترین سفری که رفتهام، زمانی بود که طول کویر لوت را رکاب زدم. بهجرئت میگویم کسی که با دوچرخه سفر نکرده است، معنی سفر را درک نمیکند.

ترسهای دنیا همه هیچ است
زیباترین سفری که رفتهام، زمانی بود که طول کویر لوت را رکاب زدم. بهجرئت میگویم کسی که با دوچرخه سفر نکرده، معنی سفر را درک نمیکند
ترس برای سیدجواد معنایی ندارد و هربار از او میپرسند چطور تنها سفر میکنی، پاسخ میدهد: تنها نیستم، آن بالایی همراهم است: شبهای احیا تنها به کوه میروم. یکسال یکی از دوستانم حال خوبی نداشت و با من همراه شد. رفتیم قله و جوشنکبیر را از رادیو گوش کردیم و تا سحر بالا بودیم. دیدم حالش خوب نیست و به او گفتم: ببین همه مشکلات چقدر کوچک هستند؛ حتی شهر با همه داشتههایش چقدر ناچیز است.
چند عکس برفی نشان میدهد و میگوید: در زمستان که همه شهر زیر برف پنهان شده است، دنیای متفاوتی را تجربه میکنید. انگار همهچیز دنیا هیچ است.
از زیباییهای مسیر که تا دلتان بخواهد حرف دارد، اما چیزی که برایش جذاب است، مهماننوازی مردم خطههای مختلف کشور است: بارها پیش آمده است که در جاده ماشینها سرعتشان را کم کردهاند و خداقوت گفتهاند و پرسیدهاند که چیزی لازم داریم یا نه! در همان سفر شهداد به امامزادهای رسیدیم که محلیها وقتی دیدند ما پنج روز رکاب زدهایم، بیهیچ چشمداشتی از ما پذیرایی کردند. خوب به یاد دارم شب ولادت رسولاکرم (ص) بود که به عروسی هم دعوتمان کردند.
خاطراتی هم دارد از اینکه بهدلیل سیدبودن و مشهدیبودنش احترام خاصی برایش قائل شدهاند: یکسال ماه رمضان در سفری که از دامغان برمیگشتیم، به شهر رامیان رسیدیم. وقتی متوجه شدند مشهدی هستیم، به ما جا دادند و برای افطار به مسجد دعوت شدیم. متوجه شدم مراسم عزاست. به صاحبعزا گفتم همسر من خادم حرم است و امشب روبهروی ضریح برای مادرتان نماز وحشت میخواند. پسر جوان اشک میریخت و میگفت آرزوی مادرم این بود که برایش در حرم امامرضا (ع) نماز بخوانند.
* این گزارش پنجشنبه ۲۹ آبانماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۱۴ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.
